rasool
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و تحیت بنده دانشجوی ترم آخر ارشد معماری هستم. سوالی در خصوص فلسفه...
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و تحیت
بنده دانشجوی ترم آخر ارشد معماری هستم. سوالی در خصوص فلسفه داشتم. حتماً اطلاع دارید که در کشورهای غربی، مکاتب فلسفی معاصر مثل دیکانستراکشن، فولدینگ و... وارد عرصه هنر و معماری شدند. یعنی آرا و تفکرات فلاسفه ای هم چون ژیل دلوز و ژاک دریدا و... وارد عالم معماری شده و آثار نظری و عملی معماری رو برای مدتی تحت الشعاع خودش قرار داده.
حالا سوال بنده اینه که ما معماران مسلمان، آیا از حکمت یا فلسفه اسلامی نمی توانیم در حوزه ی معماری استفاده کنیم و ایسم ها یا مکاتب هنری جدید مبتنی بر حکمت و فلسفه اسلامی خلق کنیم؟
اگر این امکان وجود داره، چرا تا حالا کسی کاری نکرده؟
با تشکر و سپاس
مشاور: salamat salamat
دوست گرامی همان طور که مستحضرید، فلسفه و اندیشه های غربی، عمیقاً بر هنر موثر بودهاند. این تأثیر، اعم از معماری، نقاشی و موسیقی است. این نکته تنها به سده بیستم محدود نمیشود، بلکه در سراسر تاریخ غرب جریان دارد؛ یعنی معماری یونانی، کاملاً بر فلسفه و علم یونانی ابتناء دارد. این نکته تنها الگوگیری از فلسفه نیست. معماران در آن فلسفه زندگی میکنند. بنابراین، اندیشه فلسفی خودبه خود در آثارشان تجلی مییابد. همین نکته را درباره جهان اسلام نمیتوان گفت. از ابتدا رابطه فلسفه اسلامی و هنر اسلامی قطع بوده است، و تلاش برای برقراری این رابطه، نمیتواند به همان اندازه ارتباط فلسفه و معماری غربی محکم باشد؛ چرا که اولاً هنرمند مسلمان با فلسفه اسلامی به کلی غریبه است، و ثانیاً فلسفه اسلامی بیش از زندگی روزمره انسانها، به مسائل پیچیده تری همچون اصالت وجود، اصالت ماهیت، قدم و حدوث عالم و ... میپردازد که با تجربیات روزمره یک هنرمند فاصله زیادی دارد. به این ترتیب در جهان غربی، فلسفه در معماری جریان دارد، اما همین فرآیند در جهان اسلام برقرار نیست، و به فرض استفاده از فلسفه بومی، این فلسفه خود را به صورت یک عنصر غریبه در این معماری نشان خواهد داد. لذا تقلید از فلسفه بومی در حوزه هنر، تقلید نتیجه بخشی به نظر نمیرسد، و شاید شایسته تر این باشد که هنرمند از ادبیات یا اسطوره های بومی استفاده نماید، تا فلسفه بومی.