سرگردان

مردی 26 ساله محصل و شاغل ،بعد ار 3 بار خاستگاری رفتن...

مردی 26 ساله محصل و شاغل ،بعد ار 3 بار خاستگاری رفتن چون در یکی از کلان شهرها و تنها زندگی می کنم با اینکه عجله ای برای ازدواج نداشتم و می خواستم فرد مورد نظرم را پیدا کنم ولی به اصرار خانواده مخصوصا پدرم با دختری 25 ساله از شهرستان خودم ازدواج کردم. همسرمن فردی خانواده دار و با اصل و نصب بسیار نجیب و با اخلاق و تحصیلکرده و بسیار شوهر دوست. تا اینجا ملاک های مورد نظر من را دارد ولی ظاهر و سن همسرم من را اذیت میکند. دوست داشتم حداقل 5 سال از من کوچکتر باشد که نیست. من به ظاهر همسر آینده ام خیلی اهمیت می دادم ولی همسرم هم قد کوتاهی دارد و هم از نظر من زیبا نیست. البته بعد از خواستگاری رفتن به خانواده ام گفتم که ظاهرش را نمی پسندم ولی اصرار خانواده که چنین دختر پاک و... پیدا نخواهد شد(2تا از خواستگاری هایی که رفته بودم دختران زیبایی بودن ولی قبلا دوست پسر داشتن و به این خاطر منصرف شدم)(لازم به ذکر است که من ازرابطه تلفنی و ... قبل از ازدواج و به خاطر دوستی متنفرم) و البته مشورت با چند ریش سفید به این نتیجه رسیدم که جمال را با کمال نمی شود عوض کرد و قبول کردم و خانواده دختر هم چون من و خانواده ام را می شناختن موافق بودن. فکر میکردم بعد از عقد بهش علاقه مند شوم ولی چون ظاهرش را دوست ندارم حتی دوست ندارم به صورتش نگاه کنم جالب است بدانید به زور و به خاطراینکه ناراحت نشود تلفنی با او صحبت می کنم و بیشتر اس ام اس میزنم. تو رو خدا راهی جلو پای من بگذارید. نه کسی هستم که بخوام طلاق بدم و نه می توانم بیشتر از این فیلم بازی کنم. چکار کنم که ظاهرش تاثیری در علاقه من نداشته باشه. خوشبختانه چون شهرستانه هفته ای یک بار بیشتر نمی توانم ببینمش. فکر میکنم اگر خانواده ام عجله و اصرار نمی کردن همسر ایده الم را (حداقل کسی که عاشقش شوم) رو پیدا میکردم. والان افسوس زندگی تباه شده ام را نمی خوردم. تورو خدا کمکم کنید. ممنون از اینکه وقت گذاشتید.
پنجشنبه، 9 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سرگردان

مردی 26 ساله محصل و شاغل ،بعد ار 3 بار خاستگاری رفتن...

سرگردان ( تحصیلات : لیسانس ، 26 ساله )

مردی 26 ساله محصل و شاغل ،بعد ار 3 بار خاستگاری رفتن چون در یکی از کلان شهرها و تنها زندگی می کنم با اینکه عجله ای برای ازدواج نداشتم و می خواستم فرد مورد نظرم را پیدا کنم ولی به اصرار خانواده مخصوصا پدرم با دختری 25 ساله از شهرستان خودم ازدواج کردم.
همسرمن فردی خانواده دار و با اصل و نصب بسیار نجیب و با اخلاق و تحصیلکرده و بسیار شوهر دوست.
تا اینجا ملاک های مورد نظر من را دارد ولی ظاهر و سن همسرم من را اذیت میکند.
دوست داشتم حداقل 5 سال از من کوچکتر باشد که نیست.
من به ظاهر همسر آینده ام خیلی اهمیت می دادم ولی همسرم هم قد کوتاهی دارد و هم از نظر من زیبا نیست.
البته بعد از خواستگاری رفتن به خانواده ام گفتم که ظاهرش را نمی پسندم ولی اصرار خانواده که چنین دختر پاک و... پیدا نخواهد شد(2تا از خواستگاری هایی که رفته بودم دختران زیبایی بودن ولی قبلا دوست پسر داشتن و به این خاطر منصرف شدم)(لازم به ذکر است که من ازرابطه تلفنی و ... قبل از ازدواج و به خاطر دوستی متنفرم) و البته مشورت با چند ریش سفید به این نتیجه رسیدم که جمال را با کمال نمی شود عوض کرد و قبول کردم و خانواده دختر هم چون من و خانواده ام را می شناختن موافق بودن.
فکر میکردم بعد از عقد بهش علاقه مند شوم ولی چون ظاهرش را دوست ندارم حتی دوست ندارم به صورتش نگاه کنم جالب است بدانید به زور و به خاطراینکه ناراحت نشود تلفنی با او صحبت می کنم و بیشتر اس ام اس میزنم.
تو رو خدا راهی جلو پای من بگذارید.
نه کسی هستم که بخوام طلاق بدم و نه می توانم بیشتر از این فیلم بازی کنم.
چکار کنم که ظاهرش تاثیری در علاقه من نداشته باشه.
خوشبختانه چون شهرستانه هفته ای یک بار بیشتر نمی توانم ببینمش.
فکر میکنم اگر خانواده ام عجله و اصرار نمی کردن همسر ایده الم را (حداقل کسی که عاشقش شوم) رو پیدا میکردم.
والان افسوس زندگی تباه شده ام را نمی خوردم.
تورو خدا کمکم کنید.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید.


مشاور: سید حبیب الله احمدی

باسلام. ظاهر جسمانی، یکی از ملاک های بسیار مهم برای ازدواج، محسوب می شود که هر روانشناس یا مشاور ازدواج خبره ای هم به آن اذعان دارد. بنابراین نمی توان به پند و موعظه ی شما پرداخت که ایراد بنی اسرائیلی می گیرید و ... . این ناکامی شما کاملاً‌ طبیعی، منطقی و قابل درک است. بنابراین اولین گام برای حل مسئله ی شما شاید پذیرفتن آن باشد. سعی نکنید عدم علاقه ی خود به ظاهر او را انکار کنید. همچنین به این خاطراحساس گناه نداشته باشید. چون سلیقه ی افراد در مورد زیبایی چهره یا ظاهر جسمانی، چیزی نیست که دست خودشان باشد. بدون اینکه احساس گناه کنید، بپذیرید که همسر خود را به عنوان یک فرد زیبا از نظر جسمی قلمداد نمی کنید. اما به این نکته هم توجه داشته باشید که ظاهر جسمانی، تنها نکته ی بااهمیت و تنها ملاک با اهمیت برای ازدواج محسوب نمی شود. تک تک نکات مثبتی که در مورد همسرتان مطرح کردید، معیارهای بسیار مهمی برای ازدواج، محسوب می شوند که حتی اگر یکی از آن ها لنگ بزند، کل رابطه ی زناشویی، مختل خواهد شد حتی اگر ظاهر جسمانی، بسیار در حد عالی باشد. در واقع ظاهر جسمانی در کنار معیارهای دیگر، یک معیار با اهمیت است و دراوایل ازدواج، اهمیت آن کمتر از معیارهای دیگر نیست. اما به تدریج با تداوم رابطه ی زناشویی، اهمیت این ملاک، به تدریج کمتر و کمتر خواهد شد. یعنی کسی که با همسری بسیار زیبا ازدواج می کند، احساسات و هیجانات مثبتش به خصوص در ماه های اول ازدواج، بسیار بیشتر از کسی خواهد بود که با همسری دارای ظاهری معمولی ازدواج می کند. به عبارت دیگر در ماه های اول یا حتی یکی دو سال اول، جذابیت جسمی و چهره ای می تواند یک پیش بینی کننده ی بسیار قوی برای تجربه ی هیجانات مثبت در رابطه با همسر باشد. اما همینکه رابطه ی زناشویی، کمی طولانی تر شود، ظاهرجسمانی یکی از کم اهمیت ترین پیش بینی کننده ها برای رضایت زناشویی و تجربه ی احساسات مثبت خواهد بود. زیرا به طور طبیعی، چهره ی فردی که با او تعامل زیاد و مستمری داریم، هرچقدر هم که جذاب باشد به مرور زمان برای ما عادی خواهد شد و دیگر جذابیت اول خود را از دست خواهد داد. دقیقاً مثل این می ماند که یک تابلوی نقاشی بسیار زیبا از یک منظره را در اتاق خودتان بگذارید؛‌در روزهای اول، هرگاه که از کنار آن رد می شوید، سرجایتان میخکوب می شوید و محو تماشای تابلو خواهید شد اما پس از گذشت یک سال، حتی یکبار هم در طول روز به تابلو نگاه نمی کنید. یا مثلاً چهره ی دختری که از نظر شما بسیار زیبا و جذاب است و نظر و توجه شما را به شدت جلب می کند، از نظر برادرش شاید اصلاً جذابیت خاصی نداشته باشد. زیرا در طی چندین سال این چهره برای او کاملاً عادی شده و جذابیت خود را از دست داده است. بنابراین سخن نهایی بنده این است که تا چندماه اول یا حتی یکسال اول بعد از ازدواج، انتظار تجربه ی این هیجانات منفی را داشته باشید اما بدانید که چیزی که در نهایت و در طولانی مدت، رضایت و خرسندی زندگی مشترک شما به آن گره خواهد خورد، ویژگی های شخصیتی همسرتان است و نه ویژگی های ظاهری. بنابراین به هردو وجه مثبت و منفی همزمان نگاه کنید. نه لازم است که وجه منفی را کاملاً ‌نادیده بگیرید و فقط مثبت نگر باشید، و نه لازم است که فقط به جنبه ی منفی تمرکز کنید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.