ناشناس
سلام ميخواستم بدونم از لحاظ شرعي رسيدگي به همسر در...
سلام
ميخواستم بدونم از لحاظ شرعي رسيدگي به همسر در اولويت است يا والدين؟
واينكه تعريف اسلام از ازدواج چيست ودين هدف ازدواج را چه مي داند؟
من پس از ازدواج در اين زمينه مشكل پيدا كرده ام.اين سوالات هم در مورد زن و هم شوهر برايم مطرح است و در وظايف خودم و همسرم به شك افتاده ام.لطفا راه صحيح را از منظر اسلام به من نشان دهيد
با تشكر
مشاور: حجةالاسلام منتظمی
حق پدر و مادر بر انسان از بزرگترین حقوق و بعد از حق خداست و از این رو خداوند در چند جاي قرآن بعد از دعوت به توحید به احسان به پدر و مادر امر کرده است: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً (نساء (4) آیه 36.) و عبادت كنيد خدا را و شريك قرار ندهيد به خدا چيزى را و نيكويى كنيد به پدر و مادر خود. آیات و روایات در مورد عظمت حق پدر و مادر بی شمار است. مطلب دیگر این که هر کدام از همسر و مادر حقوقی دارد که فرد باید در ادای حقوق هر کدام کوشا باشد و اجازه ندارد به خاطر یکی به دیگری ظلم کند. معمولاً بين عروس و مادر شوهر اختلاف و درگيرى وجود دارد و اين دو تقريباً شبيه «هوو» هستند زيرا: مادر پيش از ازدواجِ جوانش، نسبت به او احساس مالكيت داشت، جوانش نيز هنوز به جايى وابسته و دلبسته نبود و همه عشق و علاقه خود را به پاى مادر مىريخت؛ با پايان يافتن ساعت كار، به منزل مىآمد و در كنار خانواده بخصوص مادر بود. دستپخت مادر را مىخورد و لباسهايش را مادر مىشست و رختخوابش را مرتب مىكرد، مادر به اين وضعيت خو گرفته بود. با انتخاب همسر و بخصوص در ماههاى ابتدايى ازدواج كه جاذبه جنسى در جوان قوى است، به يكباره جذب همسر مىشود و همه يا بيشتر توجهش را نثار او مىكند، نيز بيشتر وقت خود را كنار او و در خلوت با وى مىگذراند. مادر به يكباره با كمتوجهى جوانش روبهرو مىگردد و او كه به وضع گذشته خو گرفته بود، به طور طبيعى نسبت به عروسش احساس حسادت و رقابت مىكند و او را مانند هوويى مىبيند كه آمده و مهر و توجه فرزندش را صاحب شده است. اين احساس ممكن است او را به دشمنى و بداخلاقى وا دارد. براى رفع اين مشكل هر كدام از مادرشوهر، عروس و فرزند بايد به نكته هايى توجه داشته و در رفتار خود آنها را رعايت كنند تا كدورت برطرف گرديده و صفا و صميميت جايگزين آن شود. مادرشوهر بايد به حالت عاطفى و نياز غريزى فرزند و عروسش توجه داشته، اين گونه رفتار را طبيعى بداند، نيز سعى كند به تدريج به فرزندش ياد بدهد علاقه به همسر با علاقه به مادر قابل جمع است و هر كدام از يك جنس مىباشند و با هم منافات ندارند. در ضمن مادر باید بداند توجه زياد جوان به همسرش و علاقه شديد آنها به همديگر در ماههاى ابتدايى ازدواج، نيز نياز آنها به انس و خلوتِ فراوان، طبيعى است. اما با گذر زمان به حالت طبيعى باز مىگردد و شدت و اوج آن فروكش مىكند. جوان و عروسش نيز بايد توجه داشته باشند كه به مادر بىتوجهى نشود و به يكباره مورد بىمهرى قرار نگيرد و در ضمن توجه به مادر، به او بفهمانند به طور طبيعى جوان از حالا به بعد نمىتواند مانند گذشته در خدمت مادر باشد و همه توجهش را به وى سوق دهد، چون هم كشش غريزى و هم وظيفه شوهرى او را به مهر ورزيدن به همسر گرايش مىدهد. دستور عمل قرآن در مورد همسر اوّل به کسانی که ازدواج دوم می کنند، نيز در این مورد بسيار كارساز است، زيرا شباهت مادر و همسر اوّل بسيار مىباشد. همسر اوّل هم پيش از ازدواج مجدد شوهر، تنها ملجأ و پناهگاه او بود. شوهر با پايان يافتن ساعت كار به خانه و كنار او مىآمد و بقيه ساعات شبانهروز را در كنار او بود و همه توجه و علاقهاش را به پاى او مىريخت و ... اما حالا با ازدواج مجدد و آمدن زن جديد، به يكباره متوجه او مىشود و زن اوّل مانند بيوهها مىگردد. قرآن در اين مورد مىفرمايد: فَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ (نسا ءآیه 129) همه ميل و توجه خود را نثار يك طرف [زن دوم] نكنيد تا [به زن اوّل ]بىاعتنايى گردد و [از همه جا بريده شود.] با این رفتار و تنبه می توان از به وجود آمدن تعارض بین مادر و همسر جلوگیری کرد اما اگر خدای ناکرده تعارض پیش آمد و قابل جمع نبود ، اگر فرد بتواند به رضایت مادر عمل کند ، البته بدون این که مرتکب ظلم و گناهی به همسر شود ، بهتر است. امام سجاد (ع) در دعایی که در باره پدر و مادر دارد ، می فرماید: حتى أوثر على هواي هواهما ، وأقدم على رضاي رضاهما (امام سجاد، صحیفه سجادیه، قم، انتشارات اسلامی، 1404 ق، ص 129. (دعای 23 برای پدر و مادر ).) خدایا مرا موفق کن تا خواست آنان را بر خواست خود و رضای آنان را بر رضای خود مقدم کنم. پس اگر بعد از توجه به موارد بالا خدای ناکرده ناچار از انتخاب بین همسر یا پدر و مادر شد [که اگر توجه داشته باشند و رعایت کنند و آگاهی دهند، قطعا چنین دو راهی ای به ندرت پیش می آید]، بهتر است که فرد پدر و مادر را انتخاب کند. البته بدون این به همسر ظلم نماید. حقوق همسر را به تمامی پرداخت کند به گونه ای که مظلوم واقع نشود. بعد چون جمع بین او و مادر ممکن نشده، حتی بر خلاف میل خود و برای رعایت پدر و مادر ، همسر را آزاد سازد. این واجب نیست اما ترجیح دادن خواست مادر بر خود می باشد که امام سجاد توان برگزیدن چنین ترجیحی را از خدا طلب می کرد. نیاز همسر اصولاً محبت است و نیاز پدر و مادر احترام و این دو اگر چه در بسیاری از جهات با هم شباهت هایی دارند اما تفاوت هایشان نیز محسوس است. چه بسا که ما به کسی محبت می ورزیم ولی آنچنان که باید به او احترام نمی گذاریم و چه بسا به کسانی احترام می گذاریم ولی محبتی نسبت به آنها در قلب مان نداریم. برای محبت کردن به کسی، اصلاً نیازی نیست تا از موضع پایین تر با او طرف شویم، اما یک احترام کامل باید با تواضع باشد تا احترام محسوب گردد. محبت کردن می تواند با شوخی نیز همراه باشد، اما در احترام بایستی شوخی را کنار گذاشت. در احترام کردن به پدر و مادر بایستی جایگاه والایی که در قرآن برای شان ذکر شده است رعایت گردد، همان جایگاه شبه تعبدی که خداوند با آوردن نامشان پس از نام خود به آن متذکر می شود، اما جایگاه همسر و محبت به همسر جایگاه احترام و اطاعت نیست، جایگاه محبت است. اگر پدر و مادر به فرزندشان احترام نگذارند نمی توان به ایشان احترام نگذاشت و حتی بر اساس دستور قرآن کریم به آنها "اف" نیز نمی توان گفت، ولی در محبت به همسر می توان و بایستی ناراحتی را البته با کلام محبت آمیز بیان کرد و بایستی محبت را دوطرفه جاری کرد، چرا که محبت یکسویه به قول باباطاهر موجب دردسر است. در رابطه با ارتباط با همسر، تمایلات فطری و جسمی وجود دارد که خود به خود انسان را به سمت محبت به همسر سوق می دهد، ولی در بحث رابطه با پدر و مادر، اختلاف سن و تمایلات دیگر فرزندان، موجب می شود تا نیاز به سفارش و تأکید همیشه احساس شود.لزوم محبت به همسر نیز در روایات متعدد به صورت مشخص بیان شده است تا مورد اهتمام مومنان قرار گیرد، ولی این که محبت به همسر که بایستی با مدیریت خانواده (به خصوص برای شوهران) نیز همراه باشد، به تسلیم محض بودن تعبیر شود و یا موجب بی مسئولیتی در مدیریت و حفظ مصالح و حریم خانواده گردد و یا این که جایگاه والا و قابل احترام پدر و مادر به بهانه ی تضاد با محبت به همسر تنزل یابد، یقیناً مطلوب و معقول نیست.