ناشناس

سلام.خسته نباشید.تودوران کارورزی باشوهرم آشناشدم.صاحب...

سلام.خسته نباشید.تودوران کارورزی باشوهرم آشناشدم.صاحب شرکتی که اونجاکارمیکردیم واسطه ازدواجمون شدومنوواسه شوهرم خواستگاری کرد.منم اخلاقشودیده بودم ک پسرسربه زیریه قبولش کردم.چون شرایطش واسه عقدوازدواج فراهم نبوددوسال بعدباخانوادش اومدن بله برون.البته خونواده من ومامان شوهرم این2سال درجریان قضیه بودن.ورابطمون دوستی و...نبود.قبل ازبله برون وعقددرحدلب گرفتن وبوس وبغل رابطه داشتیم.نه بیشترونه کمتر.الان عقدیم.قبلاخیلی خوب بهم توجه میکرد.ناراحتی وخوشحالیم براش مهم بود.الان خیلی کم بهم توجه میکنه.توطول روزحتی یه پیامک نمیده.شب که ازسرکاربرمیگرده میگم بیکاره بهش پیام میدم خیلی بی حوصله درحدیکی دوکلمه آره یانه جوابمومیده.فقط موقعی ک احساس نیازبه معاشقه داره سراغمومیگیره.حقیقتش ازین بی مهریاش واقعادلم به درداومده.ازنظرعاطفی برام کم میذاره. به خودش نمیرسه.فکرمیکنه نیازمن فقط پوله.ازاول بهش گفته بودم تومسایل جنسی یه خورده سردم.امابااین حال براش کم نمیذارم. خیلی بی ذوقه.ازوقتی متاهل شدم احساس پیری میکنم.به ازدواج ک فکرمیکنم واقعاگریم میگیره.الان3روزه ک هیچ رابطه ای حتی پیامک باهاش ندارم.وقتی بهش میگم دیگه ازت خوشم نمیادبراش مهم نیس.عصبی شدم.قول داده بودچیزی برام کم نذاره اماالان بهم توجه نمیکنه.احساس میکنم منوفقط بخاطررابطه جنسی میخواد.نه واسه عشق وزندگی.احساس حقارت میکنم. خیلی ازرابطه جنسی متنفرشدم.قصددارم دیگه تمکینش نکنم.ب طلاق فکرمیکنم.ازنظرروحی شرایط خوبی ندارم.بهم ریختم.نه به خودش نه به خانوادش بی حرمتی نکردم.چرااینجوری شده؟لطفاراهنماییم کنید.همیشه به خودم میرسم.حواسم به رفتارم هست ک ناراحتش نکنم.نمیگم بی عیب ونقصم اماهمیشه سعی کردم براش بهترین باشم.فقط ازنظرمالی وسعم نمیرسه براش هدیه آنچنانی بگیرم.شایدچون فهمیده بی پولم واسم خودشومیگیره.نمیدونم.لطفاراهنماییم کنید.
پنجشنبه، 2 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام.خسته نباشید.تودوران کارورزی باشوهرم آشناشدم.صاحب...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

سلام.خسته نباشید.تودوران کارورزی باشوهرم آشناشدم.صاحب شرکتی که اونجاکارمیکردیم واسطه ازدواجمون شدومنوواسه شوهرم خواستگاری کرد.منم اخلاقشودیده بودم ک پسرسربه زیریه قبولش کردم.چون شرایطش واسه عقدوازدواج فراهم نبوددوسال بعدباخانوادش اومدن بله برون.البته خونواده من ومامان شوهرم این2سال درجریان قضیه بودن.ورابطمون دوستی و...نبود.قبل ازبله برون وعقددرحدلب گرفتن وبوس وبغل رابطه داشتیم.نه بیشترونه کمتر.الان عقدیم.قبلاخیلی خوب بهم توجه میکرد.ناراحتی وخوشحالیم براش مهم بود.الان خیلی کم بهم توجه میکنه.توطول روزحتی یه پیامک نمیده.شب که ازسرکاربرمیگرده میگم بیکاره بهش پیام میدم خیلی بی حوصله درحدیکی دوکلمه آره یانه جوابمومیده.فقط موقعی ک احساس نیازبه معاشقه داره سراغمومیگیره.حقیقتش ازین بی مهریاش واقعادلم به درداومده.ازنظرعاطفی برام کم میذاره.
به خودش نمیرسه.فکرمیکنه نیازمن فقط پوله.ازاول بهش گفته بودم تومسایل جنسی یه خورده سردم.امابااین حال براش کم نمیذارم.
خیلی بی ذوقه.ازوقتی متاهل شدم احساس پیری میکنم.به ازدواج ک فکرمیکنم واقعاگریم میگیره.الان3روزه ک هیچ رابطه ای حتی پیامک باهاش ندارم.وقتی بهش میگم دیگه ازت خوشم نمیادبراش مهم نیس.عصبی شدم.قول داده بودچیزی برام کم نذاره اماالان بهم توجه نمیکنه.احساس میکنم منوفقط بخاطررابطه جنسی میخواد.نه واسه عشق وزندگی.احساس حقارت میکنم.
خیلی ازرابطه جنسی متنفرشدم.قصددارم دیگه تمکینش نکنم.ب طلاق فکرمیکنم.ازنظرروحی شرایط خوبی ندارم.بهم ریختم.نه به خودش نه به خانوادش بی حرمتی نکردم.چرااینجوری شده؟لطفاراهنماییم کنید.همیشه به خودم میرسم.حواسم به رفتارم هست ک ناراحتش نکنم.نمیگم بی عیب ونقصم اماهمیشه سعی کردم براش بهترین باشم.فقط ازنظرمالی وسعم نمیرسه براش هدیه آنچنانی بگیرم.شایدچون فهمیده بی پولم واسم خودشومیگیره.نمیدونم.لطفاراهنماییم کنید.


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام. بر اساس آنچه از متن سوال شما استنباط مي شود ، به دلايلي كه شايد براي شما چندان روشن نيست و يا نمي توانيد تصور كنيد ، بازخورد و يا نگرش و به عبارت ساده ترنظر همسرتان اخيراً نسبت به شما و كانون خانواده تان به طور قابل توجهي تغيير كرده است. بهترين كسي كه مي تواند به سوال شما كه چرا تغيير كرده است پاسخ دهد ؟ كسي نيست جز خود شما. قبل از اينكه احتمالاتي كه شوهرتان را به اين سمت كشانده است بررسي كنم مي خواهم به اين نكته اشاره كنم كه لزوما دليل تغيير رفتار شوهرتان شما نيستيد پس لازم نيست كاملا روحيه ي خود را ببازيد و آن را به خود نسبت دهيد و به تدريج شادابي خود را از دست بدهيد. چه بسا اگر شما با وجود تغييرات او شادي و اعتماد به نفس خود را حفظ مي كرديد سريع تر به سوي شما بازمي گشت. و حتي ممكن است بروز رفتارهاي نامطلوب همسر ناشي از مسائل محيط شغلي و حرفه اي و يا به دليل فشارهاي خانواده ي پدري و بعضي از نزديكان ايشان باشد كه خوشبختانه قابل حل هستند و مشكلاتي هستند كه شما در به وجود آمدن آنها نقشي نداشته ايد. اما در كل رفتار انسانها در موقعيت هاي مختلف برخاسته از باورها و نحوه ي نگرش آنها نسبت به آن موقعيت (مثل خانه ، محل كار و .. ) است و باورها و نگرش هاي آدم ها در شرايط و موقعيت هاي خاص ممكن است تغيير يابد و غالبا چنين تغييرات و دگرگوني هايي در باورها و نگرش ها و بالطبع رفتارها و برخوردها، به تدريج حاصل مي شوند و رفتار همسرتان به يكباره 180 درجه تغيير نكرده پس لازم است براي يافتن دليل ابتدا تاملي عميق در مورد سابقه ي رابطه يتان به خصوص بعد از عقد و ماه هاي اخير داشته باشيد. چنانچه واقعه يا اتفاق ناخوشايندي براي همسرتان رخ داده ، آن را دقيقا وارسي كنيد و رفتار خود را در مقابل ايشان در شرايط و موقعيت هاي مختلف مورد توجه قرار دهيد، آيا همواره سعي داشته ايد كه با جاذبه هاي رفتاري و گيرايي كلامي ، اعمال سليقه هاي تازه و ايجاد تنوع توجه همسرتان را به خود جلب نماييد؟ گاه مشاهده مي شود كه بعضي آقايان (البته درمورد خانم ها هم صدق مي كند) با اينكه ظاهرا از همسر خود رضايت نسبي دارند اما به دليل فقر عاطفي و نياز شديد رواني تحت تاثير جاذبه هاي رفتاري ديگران قرار مي گيرند و كج خلقي، سردي ، بي تفاوتي و برخوردهاي تند و رفتارهاي ناخوشايند آنها با همسر ناشي از دوگانگي احساس و تعارضات و فشارهاي رواني است كه در آن قرار گرفته اند، چرا كه ايشان، هم خواهان عدم فروپاشي رابطه ي فعلي خود هستند و هم تمايل به موقعيت جديد دارند. بديهي است كه جمع دو موقعيت برايشان مقدور نيست و در شرايطي نيستند كه موقعيت اول يعني رابطه ي فعلي خود را از دست بدهند. بنابراين كشاكش هاي دروني و برخوردها ادامه مي يابد و گاه اين وضعيت نامطلوب بدون تامل و تلاشي براي حل آن ، گسترده و عمق بيشتري مي يابد. متاسفانه در دوران عقد آفاتي وجود دارد كه گاهي ازدواج را به چنين بن بست هايي مي كشاند. اين آفت ها گاهي به دنبال مقايسه ي همسر با ديگران، گاهي به جهت كدورت هاي بين دختر و پسر، توقعات بيش از اندازه، وفور قهر و بي اعتنا يي ها و گاهي بر اثر شيوه ي رفتاري خانواده ها رخ مي دهد گاهي هم زن و شوهر نمي كوشند گل عشق را آبياري كنند. زيرا محبت بين دو طرف بسان گليست كه اگر به آن آب ندهند، پس از مدتي مي خشكد. همه ي اين موارد فرضيه هايي بود كه ممكن است علل رفتار اخير همسر شماست ولي هيچ كدام را به صورت قطع نمي توان به او نسبت داد مگر با بررسي هاي بيشتر و گفتگو با خود ايشان . اگر چه شرايط سخت بي اعتنايي كه در آن قرار داريد برايم كاملا قابل درك است از شما مي خواهم بار ديگر هم براي ايجاد رابطه تلاش كنيد و فعلا براي جدايي عجله نكنيد زيرا آسيب هاي روحي آن شديد است . از همين امروز شروع كنيد بدون هرگونه واكنش منفي و به دور از پژمردگي و افسردگي و با رفتارهاي پرجاذبه ، آراستگي ظاهر و شادابي چهره با او صحبت كنيد ، سعي كنيد از شيوه هايي كه قبلا براي توجه همسرتان استفاده مي كرديد بهره ببريد ، در مورد احساسي كه داريد صحبت كنيد، بدون اينكه او را متهم كنيد دليل تغيير رفتارش را بپرسيد و به او بگويي تحمل اين شرايط برايتان سخت است ، اگر بازهم پاسخي نگرفتيد ، بهتر است با خانواده ي ايشان و خانواده ي خودتان و همچنين يك مشاور خانواده به صورت حضوري صحبت كنيد و بعدا تصميم بگيريد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.