اکبر

با سلام خسته نباشید سوالی داشتم خدمت شما مشاور عزیز.اول...

با سلام خسته نباشید سوالی داشتم خدمت شما مشاور عزیز.اول خودمو یکم معرفی می کنم تا یکم ازم شناخت داشته باشین. جوانی هستم 24 ساله و کارشناسی نرم افزار دارم.خدمت سربازی رو هم یه چند هفته ای هست که تموم کردم. وضعیت خانوادگی چندان خوبی ندارم راستش... فعلا با داداش سر یه کار هستیم و داریم با هم کار می کنیم که شکر خدا ایشالله می خوام یکم سرمایه واسه آیندم جمع کنم...(در حال حاضر هیچ سرمایه ای ندارم خودم) خدمتتون عرض کنم پدر مادر بنده تقریبا میان سال هستن.پدرم 56 و مادر 45 سال حدودا. راستشو بخواین بنده یه دختر عمو دارم که اونم حدودا 21 سالشه. پدر مادر بنده هم به من گیر دادن که باید با این دخترعموت ازدواج کنی! راستش اونو من همیشه مثل خواهر کوچیک دوستش داشتم و برام عین خواهر بود.البته منظورم این نیست که بهش علاقمند بودم.نه! فقط همین قد که دختر عمو پسر عمو هستم و داداش بزرگ نداره و کمکش می کردم تو بعضی کارهاش... وضع مالی خونواده عموم هم خیلی خوبه ... به طوری که یه خونه و مغازه به اسم دخترعموم کردن و عموم هم به ازدواج من با دخترشون می دونم راضیه.... از خودم تعریف نباشه ولی همیشه درس و کارم زحمت می کشم و از دخانیات و این طور موارد هم دور هستم... از لحاظ اخلاقی هم فک می کنم خوب باشم.البته یکم جوونیم ممکنه اشتباه ازمون سر بزنه... خدمت بزگوارتون یکم از خصوصات خود دخترعمو و خونوادش بگم.راستش از بیان خصوصیات خونوادشون خدای نکرده قصد جسارت و خود بینی ندارم فقط می خوام یه اطلاع داشه باشین... خونوادشون رو من به حساب خودم نمی تونم نظر مثبت بدم (نمی گم جنبه مثبت ندارن ولی خوب معیارهای منو ندارن). متاسفانه از لحاظ فرهنگ شاید مادیات همه چی رو داشته باشن ولی ضعف فرهنگی تو خونوادشون هست... عموم آدم کم صحبتیه...اخلاق صمیمی و شادی نداره.می شه از 20 بهش 12 داد. ولی بد اخلاق هم نیست. نسبت به مذهب کم اهمیتن . متاسفانه زن عموم اخلاق خوبی نداره...تو تربیت فرزندشون همین بگم یه پسر داره تقریبا 12 ساله ولی خودم به شخصه احساس می کنم که پسر عموم دچار اخلاقیات بسیار بد و بد خلقی و استرسی و بد دهن بودن هست.حتی به مادرش فوش و دعوا... می کنه جولو مردم . راستش تمام این موارد به زن عموی بنده مربوط می شه که اعتدال اخلاقی درستی نداره... و نتونسته پسرشونو خوب تربیت کنه. در مورد دختر عموم هم بگم چون تو این خونواده تربیت شده تا حدودی اخلاقیات اونارو برداشته... از لحاظ مادی همش تو رفاه بوده و پدر مادرش واسش خرج کردن. سادشو بگم 2 میلیون داده دندوناشو سیم کشی و از این کارا کرده.... این یه نمونه ساده... متاسفانه از لحاظ درسی هم ضعیفه واقعا... از لحاظ زیبایی که برا بنده تو درجه اولویت خیلی مهم نیست دخترعموم یکم پوست تیر و یکم هم چاق هست... از لحاظ فکری هم خودم این برداشتو کردم که هنوز به بلوغ فکری نرسیده و واسه ازدواج زوده سنش... (راستش به خاطر کاراش می گم ). حالا از خودم بگم.... همونطور که گفتم تازه سربازی تموم شده و تازه می خوام سرمایه جمع کنم.پس پول ندارم! پدر بنده یه کارگر سادست که هیچ انتظاری هم ازش ندارم که واسه ازدواج بنده کمکم کنه.پس باید خودم پول دربیارم. خودم همیشه اهل مطالعه(البته حافظه ضعیفی دارم ولی همیشه تلاش می کردم تو درسام و با نمرات متوسط و خوب قبول شم.) و تا حدودی سعی می کنم یه آدم نمونه باشم(اینو از خودم نمی گم و هم آشناها هم همیشه ازمون تعریف می کنند). دوست دارم با یه دختری ازدواج کنم که دختر باهوش و درسخون و مودب باشه.اهل مذهب باشه ....بتونه فرزند آیندمو تربیت کنه اونم در حد خیلی خوب... بتونه همسرشو درک کنه و همدم من باشه... چیزی از احساسات و عواطب بفهمه چیه و روحیه دخترونه و پاک داشته باشه... دوست دارم عاشق همین دیگه باشیم و تو تمام سختی ها و خوشی کنارم باشه.(می دونم می گین اینایی که می گه روی یه دختر تنها بودن کمه و دختر نمی تونی با این صفات پیدا کنی. ولی وقتی من این صفات رو با صفات دختر عموم مقایسه می کنم می بینم شاید بیشترشونو اصلا نداره یا خیلی کم دارتشون) می دونم شاید بگین از خودم تعریف کردم و دختر مردمو خراب کردم با تعریفام.ولی اینطور نیست...فقط تو این مدت رابطه با اونا می گم که چه خصوصیاتی دارن. خصوصیات بد خودمو هم می گم...بعضی موقع زود عصبانی می شم و ولی سعی می کنم نفس خودمو تربیت کنم و بهتر برخورد کنم با دیگران.... یکم هم زیاد حساس هستم.منظورم روحیه حساس دارم و یکم زود رنج هستم(اینم به دلیل مشکلاتی که تو زندگی داشتم و پدر مادر خوب که درکم کنند و همدمم باشن نداشتم.البته نمی گم بدن... خودم خیلی دوسشون دارم ولی خوب قدیمی هستن و با افکار قدیم زندگی می کنند و انتظاری هم نداشتم ازشون بلکه همیشه سعی می کردم با مذهب و ورزش و کارای دیگه زودرنجیمو از خودم دور کنم). بگذریم .... حالا می خواستم ازتون بپرسم چی کار کنم در مورد درخواست ازدواج دخترعموم. بابام که خیلی سمج شده که فقط باید با همین ازدواج کنی(چون باباش بهتون خونه و مغازه و ماشین می ده) مامانم هم تقریبا حرفش همینه ولی به روم مستقیم نمیگه...(می گن فعلا ازدواج نمی کنی باهاش.فقط یه نشان به خونوادش می دیم که ما دخترتونو واسه پسرمون می خوایم و دیگه به خاستگارای دیگه نمی دن دختر و بعد چند سال با هم ازدواج می کنیم).خودم هم هر چی به دلم رجوع می کنم نمی تونم دلمو راضی کنم با دختری که فقط جز سرمایه خوب چیزی که داشته باشه و منو راضی کنه نداره(واسه من پول اصلا مهم نیست.اگه با دختر مورد علاقم که دختر یه کشاورز ساده هم باشه ازدواج کنم بهتر می دون تا با دختر پولدار) از یه طرفم نگران آیندشم که بهم احساس بدی پیدا کنه تا یه داماد بد گیر خونواده عموم بیفته .راستش خوشبختی اون برام مهمه ولی نمی تونم خودمو راضی کنم که باهاش به خاطر این موارد ازدواج کنم. ممنون می شم راهنماییم کنید. ببخشید اگه زیاد صحبت کردم موفق باشید.
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

اکبر

با سلام خسته نباشید سوالی داشتم خدمت شما مشاور عزیز.اول...

اکبر ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

با سلام خسته نباشید سوالی داشتم خدمت شما مشاور عزیز.اول خودمو یکم معرفی می کنم تا یکم ازم شناخت داشته باشین. جوانی هستم 24 ساله و کارشناسی نرم افزار دارم.خدمت سربازی رو هم یه چند هفته ای هست که تموم کردم. وضعیت خانوادگی چندان خوبی ندارم راستش... فعلا با داداش سر یه کار هستیم و داریم با هم کار می کنیم که شکر خدا ایشالله می خوام یکم سرمایه واسه آیندم جمع کنم...(در حال حاضر هیچ سرمایه ای ندارم خودم) خدمتتون عرض کنم پدر مادر بنده تقریبا میان سال هستن.پدرم 56 و مادر 45 سال حدودا. راستشو بخواین بنده یه دختر عمو دارم که اونم حدودا 21 سالشه. پدر مادر بنده هم به من گیر دادن که باید با این دخترعموت ازدواج کنی! راستش اونو من همیشه مثل خواهر کوچیک دوستش داشتم و برام عین خواهر بود.البته منظورم این نیست که بهش علاقمند بودم.نه! فقط همین قد که دختر عمو پسر عمو هستم و داداش بزرگ نداره و کمکش می کردم تو بعضی کارهاش... وضع مالی خونواده عموم هم خیلی خوبه ... به طوری که یه خونه و مغازه به اسم دخترعموم کردن و عموم هم به ازدواج من با دخترشون می دونم راضیه.... از خودم تعریف نباشه ولی همیشه درس و کارم زحمت می کشم و از دخانیات و این طور موارد هم دور هستم... از لحاظ اخلاقی هم فک می کنم خوب باشم.البته یکم جوونیم ممکنه اشتباه ازمون سر بزنه... خدمت بزگوارتون یکم از خصوصات خود دخترعمو و خونوادش بگم.راستش از بیان خصوصیات خونوادشون خدای نکرده قصد جسارت و خود بینی ندارم فقط می خوام یه اطلاع داشه باشین... خونوادشون رو من به حساب خودم نمی تونم نظر مثبت بدم (نمی گم جنبه مثبت ندارن ولی خوب معیارهای منو ندارن). متاسفانه از لحاظ فرهنگ شاید مادیات همه چی رو داشته باشن ولی ضعف فرهنگی تو خونوادشون هست... عموم آدم کم صحبتیه...اخلاق صمیمی و شادی نداره.می شه از 20 بهش 12 داد. ولی بد اخلاق هم نیست. نسبت به مذهب کم اهمیتن . متاسفانه زن عموم اخلاق خوبی نداره...تو تربیت فرزندشون همین بگم یه پسر داره تقریبا 12 ساله ولی خودم به شخصه احساس می کنم که پسر عموم دچار اخلاقیات بسیار بد و بد خلقی و استرسی و بد دهن بودن هست.حتی به مادرش فوش و دعوا... می کنه جولو مردم . راستش تمام این موارد به زن عموی بنده مربوط می شه که اعتدال اخلاقی درستی نداره... و نتونسته پسرشونو خوب تربیت کنه. در مورد دختر عموم هم بگم چون تو این خونواده تربیت شده تا حدودی اخلاقیات اونارو برداشته... از لحاظ مادی همش تو رفاه بوده و پدر مادرش واسش خرج کردن. سادشو بگم 2 میلیون داده دندوناشو سیم کشی و از این کارا کرده.... این یه نمونه ساده... متاسفانه از لحاظ درسی هم ضعیفه واقعا... از لحاظ زیبایی که برا بنده تو درجه اولویت خیلی مهم نیست دخترعموم یکم پوست تیر و یکم هم چاق هست... از لحاظ فکری هم خودم این برداشتو کردم که هنوز به بلوغ فکری نرسیده و واسه ازدواج زوده سنش... (راستش به خاطر کاراش می گم ). حالا از خودم بگم.... همونطور که گفتم تازه سربازی تموم شده و تازه می خوام سرمایه جمع کنم.پس پول ندارم! پدر بنده یه کارگر سادست که هیچ انتظاری هم ازش ندارم که واسه ازدواج بنده کمکم کنه.پس باید خودم پول دربیارم. خودم همیشه اهل مطالعه(البته حافظه ضعیفی دارم ولی همیشه تلاش می کردم تو درسام و با نمرات متوسط و خوب قبول شم.) و تا حدودی سعی می کنم یه آدم نمونه باشم(اینو از خودم نمی گم و هم آشناها هم همیشه ازمون تعریف می کنند). دوست دارم با یه دختری ازدواج کنم که دختر باهوش و درسخون و مودب باشه.اهل مذهب باشه ....بتونه فرزند آیندمو تربیت کنه اونم در حد خیلی خوب... بتونه همسرشو درک کنه و همدم من باشه... چیزی از احساسات و عواطب بفهمه چیه و روحیه دخترونه و پاک داشته باشه... دوست دارم عاشق همین دیگه باشیم و تو تمام سختی ها و خوشی کنارم باشه.(می دونم می گین اینایی که می گه روی یه دختر تنها بودن کمه و دختر نمی تونی با این صفات پیدا کنی. ولی وقتی من این صفات رو با صفات دختر عموم مقایسه می کنم می بینم شاید بیشترشونو اصلا نداره یا خیلی کم دارتشون) می دونم شاید بگین از خودم تعریف کردم و دختر مردمو خراب کردم با تعریفام.ولی اینطور نیست...فقط تو این مدت رابطه با اونا می گم که چه خصوصیاتی دارن. خصوصیات بد خودمو هم می گم...بعضی موقع زود عصبانی می شم و ولی سعی می کنم نفس خودمو تربیت کنم و بهتر برخورد کنم با دیگران.... یکم هم زیاد حساس هستم.منظورم روحیه حساس دارم و یکم زود رنج هستم(اینم به دلیل مشکلاتی که تو زندگی داشتم و پدر مادر خوب که درکم کنند و همدمم باشن نداشتم.البته نمی گم بدن... خودم خیلی دوسشون دارم ولی خوب قدیمی هستن و با افکار قدیم زندگی می کنند و انتظاری هم نداشتم ازشون بلکه همیشه سعی می کردم با مذهب و ورزش و کارای دیگه زودرنجیمو از خودم دور کنم). بگذریم .... حالا می خواستم ازتون بپرسم چی کار کنم در مورد درخواست ازدواج دخترعموم. بابام که خیلی سمج شده که فقط باید با همین ازدواج کنی(چون باباش بهتون خونه و مغازه و ماشین می ده) مامانم هم تقریبا حرفش همینه ولی به روم مستقیم نمیگه...(می گن فعلا ازدواج نمی کنی باهاش.فقط یه نشان به خونوادش می دیم که ما دخترتونو واسه پسرمون می خوایم و دیگه به خاستگارای دیگه نمی دن دختر و بعد چند سال با هم ازدواج می کنیم).خودم هم هر چی به دلم رجوع می کنم نمی تونم دلمو راضی کنم با دختری که فقط جز سرمایه خوب چیزی که داشته باشه و منو راضی کنه نداره(واسه من پول اصلا مهم نیست.اگه با دختر مورد علاقم که دختر یه کشاورز ساده هم باشه ازدواج کنم بهتر می دون تا با دختر پولدار) از یه طرفم نگران آیندشم که بهم احساس بدی پیدا کنه تا یه داماد بد گیر خونواده عموم بیفته .راستش خوشبختی اون برام مهمه ولی نمی تونم خودمو راضی کنم که باهاش به خاطر این موارد ازدواج کنم. ممنون می شم راهنماییم کنید. ببخشید اگه زیاد صحبت کردم موفق باشید.


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام و عرض ادب چنان خود شما نیز در صحبتهایتان بیان کردید انگیزه ای جز مسایل مالی برای این ازدواج نمی تواند وجود داشته باشد. پس سهم مسایلی چون تناسب ظاهری، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، مذهبی ، تحصیلی و رفتاری چه می شود؟ آیا می توان تنها به دلیل تضمین شرایط اقتصادی تن به ازدواجی داد که از ابعاد دیگر رضایت چندانی وجود ندارد؟ آیا بهتر نیست آینده دیگران را به خدا و سرنوشتی که برایشان رقم خورده سپرد و به دنبال تصمیمی عاقلانه برای آینده خود بود؟چه تضمینی وجود دارد که خوشبختی دختر عموی شما در ازدواج با شما باشد؟ عدم تناسب شما دو نفر در ابعاد گوناگون غیر قابل چشم پوشی است. برای تداوم یک زندگی و همراهی دو نفر برای ساخت یک زندگی مناسب، لازم است هر دو برای ادامه و تلاش انگیزه داشته باشند و این انگیزه با وجود تناسب دو نفر و همفکری و هم حسی آنها ایجاد شده و افزایش می یابد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.