سید محمد
باسلام پیرامون ایه شریفه 277 سوره بقره وتشبیهی که در...
باسلام پیرامون ایه شریفه 277 سوره بقره وتشبیهی که در ان بکارگرفته شده است مطالبی را بفرمایید ونیر پیرامون مستثنیات ربا وادله انها مطالبی رابفرمایید واینکه ایا در مستثنیات ربا کفار اهل ذمه وغیرذمه باهم تفاوتی دارند وضمن اینکه در کتاب شریف تفسیر جامع جلد 1 صفحه 556 به روایتی برخوردم به نقل از کتاب وسائل الشیعه کتاب التجاره ابواب الربا باب7 ح 4به این مضمون از امام محمد باقر علیه السلام که میان فرد وفرزندش وزوجه وعبدش ربا وجود ندارد چراکه درحقیقت انها ملک انسان هستند ایا روایت فوق صحیح می باشد ودرصورت صحیح اینکه این افراد ملک انسان هستند چگونه قابل تفسیر وتوجیه است؟ متشکر وممنونم
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
ا-قسمت اول سوال تشبیه اشتباه/ رباخوران قائلند که ربا همان معامله(بیع)است در ادامه به گوشهاي از منطق رباخواران اشاره کرده، ميفرمايد: «اين به خاطر آن است که آنها گفتند: بيع هم مانند ربا است» و تفاوتي ميان اين دو نيست (ذلک بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا). يعني هر دو از انواع مبادله است که با رضايت طرفين انجام ميشود. ولي قرآن در پاسخ آنها ميگويد: چگونه اين دو ممکن است يکسان باشد «حال آنکه خداوند بيع را حلال کرده و ربا را حرام» (و احل الله البيع و حرم الربوا). مسلما اين تفاوت، دليل و فلسفهاي داشته که خداوند حکيم، به خاطر آن چنين حکمي را صادر کرده است، قرآن در اين باره توضيح بيشتري نداده و شايد به خاطر وضوح آن بوده است، زيرا: اولا- در خريد و فروش معمولي هر دو طرف به طور يکسان در معرض سود و زيان هستند، گاهي هر دو سود ميکنند و گاهي هر دو زيان، گاهي يکي سود و ديگري زيان ميکند در حالي که در «معاملات ربوي» رباخوار هيچگاه زيان نميبيند و تمام زيانهاي احتمالي بر دوش طرف مقابل سنگيني خواهد کرد و به همين دليل است که مؤسسات ربوي روز به روز وسيعتر و سرمايهدارتر ميشوند و در برابر تحليل رفتن طبقات ضعيف بر حجم ثروت آنها دائما افزوده ميشود. ثانيا- در تجارت و خريد و فروش معمولي طرفين در مسير «توليد و مصرف» گام برميدارند در صورتي که رباخوار هيچ عمل مثبتي در اين زمينه ندارد. ثالثا- با شيوع رباخواري سرمايهها در مسيرهاي ناسالم ميافتد و پايههاي اقتصاد که اساس اجتماع است متزلزل ميگردد، در حالي که تجارت صحيح موجب گردش سالم ثروت است. رابعا- رباخواري منشا دشمنيها و جنگهاي طبقاتي است، در حالي که تجارت صحيح چنين نيست و هرگز جامعه را به زندگي طبقاتي و جنگهاي ناشي از آن سوق نميدهد. 2-قسمت دوم سوال استثناء قرآن سپس قرآن راه را به روي توبه کاران باز گشوده، ميفرمايد: «هر کس اندرز الهي به او رسد و (از رباخواري) خودداري کند، سودهايي که در سابق (قبل از حکم تحريم ربا) به دست آورده مال او است و کار او به خدا واگذار ميشود» و گذشته او را خدا خواهد بخشيد (فمن جاءه موعظة من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله). «اما کساني که (به خيرهسري ادامه دهند) و باز گردند (و اين گناه را همچنان ادامه دهند) آنها اهل دوزخاند و جاودانه در آن ميمانند» (و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فيها خالدون). در جمله قبل تصريح شده بود که اين قانون مانند هر قانون ديگر گذشته را شامل نميشود، و به اصطلاح عطف به ما سبق نميگردد، زيرا اگر قوانين بخواهد زمان قبل از تشريع خود را شامل شود، مشکلات فراواني در زندگي مردم به وجود ميآيد، به همين دليل هميشه قوانين از زماني که رسميت مييابد اجرا ميشود. البته معني اين سخن آن نيست که اگر رباخواران طلبهايي از افراد داشتند ميتوانستند بعد از نزول آيه چيزي بيش از سرمايه خود از آنها بگيرند، بلکه منظور اين است سودهايي که قبل از نزول آيه گرفتهاند بر آنها مباح شده است. جمله «و امره الي الله» گرچه ظاهرش اين است که آينده اين گونه افراد از نظر عفو و مجازات روشن نيست، بلکه بسته به لطف الهي است، ولي با توجه به جمله قبل از آن (فله ما سلف)، معلوم ميشود که منظور همان عفو است، گويا اهميت گناه ربا سبب شده است که حتي حکم عفو درباره کساني که قبل از نزول آيه دست به اين کار زدهاند به طور صريح گفته نشود. -278 اي کساني که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقي مانده، رها کنيد، اگر ايمان داريد! شان نزول: در تفسير علي بن ابراهيم آمده است: پس از نزول آيات ربا شخصي به نام « خالد بن وليد» خدمت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله حاضر شده عرضه داشت: پدرم چون با «طائفه ثقيف» معاملات ربوي داشت و مطالباتش را وصول نکرده بود وصيت کرده است مبلغي از سودهاي اموال او که هنوز پرداخت نشده است تحويل بگيرم آيا اين عمل براي من جايز است؟ آيات فوق نازل شد و مردم را به شدت از اين کار نهي کرد. در روايت ديگري آمده است که پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه فرمود: الا ان کل ربا من ربا الجاهلية موضوع و اول ربا اضعه ربا العباس بن عبدالمطلب: «آگاه باشيد تمام مطالبات ربوي که در زمان جاهليت مردم از يکديگر داشتهاند همگي بايد فراموش شود و نخستين مطالبات ربوي که من آن را به دست فراموشي ميسپارم مطالبات عباس بن عبدالمطلب است». از اين جمله به خوبي استفاده ميشود که پيامبر صلي الله عليه و آله به هنگامي که قلم سرخ بر مطالبات ربوي زمان جاهليت ميکشيد از بستگان خود شروع کرد و اگر در ميان آنها افراد ثروتمندي مانند عباس بودند که در زمان جاهليت همچون ديگر ثروتمندان آلوده بودند پيامبر نخست مطالبات آنها را الغاء کرد. و نيز در روايات آمده است که پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بعد از نزول اين آيات به فرماندار مکه دستور داد که اگر آل مغيره که از رباخواران معروف بودند دست از کار خود بر ندارند با آنها بجنگد. 3- قسمت سوم سوال 1. ربا بين پدر و فرزند: يكى از موارد استثنا، رباى بين پدر و فرزند است. همه فقيهان اتفاق دارند كه رفتن زيادى بين پدر و فرزند، فى الجمله اشكال ندارد. البته اختلافاتى در تفصيل آن وجود دارد كه اشاره خواهيم كرد. صاحب جواهر مىگويد: درباره اين مساله به طور مستفيض حكايت اجماع شده است، اگر نگوييم متواتر است، حى امكان اجماع محصل هم در آن وجود دارد؛ زيراهيچ اختلافى در آن نيست؛ مگر از جانب سيد مرتضى (قدس سره) در موصليات كه ايشان هم بعدا در كتاب انتصار از نظر قبلى خود برگشته است(872). سيد مرتضى مىگويد: در قديم، در جواب مسائلى كه از موصل براى من مىرسيد، اخبارى كه ربا را بين پدر و فرزند، مرد و همسرش و... نفى كرده بود، تاويل مىنمودم و مىگفتم: منظور از لاربا امر است؛ گرچه به لفظ خبر آمده است، يعنى واجب است بين افراد مذكور ربا گرفته نشود، مانند تعبير فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج در آيه شريفه و يا العاريه مردوده و براى تقويت اين مبنا به عموم آيه شريفه و لا تاكلوا الربوا استناد مىكردم و مىگفتم: اين عموم شامل پدر و فرزند و مرد و زنش هم مىشود... بعد وقتى تامل كردم و اتفاق اصحاب را ديدم، از اين اعتقاد برگشتم؛ زيرا اجماع جمله اصحاب، حجت است و به وسيله آن ظاهر قرآن را مىتوان تشخيص زد و از آن جا كه ربا حكم شرعى است، اين مكان وجود دارد كه در محلى (موضوعى) باشد و در محل ديگر نباشد و يا در جنسى جريان داشته باشد و در جنس ديگر نفى شده باشد (873). با وجود اجماع در اصل مساله، همان طور كه در آغاز اشاره رفت، در برخى فروع اختلاف وجود دارد، از جمله ابن جنيد گفته است: اين حكم تنها در صورتى است كه پدر بخواهد زيادى بگيرد(874). همچنين برخى حكم را در جانب فرزند، مختص به پسر دانسته و گفتهاند كه شامل دختر نمىشود(875). و در شمول حكم براى فرزند فرزند و فرزند رضاعى و غير آن نيز اختلافاتى وجود دارد. دليل بر اين مساله علاوه بر اجماع، رواياتى است كه در اين باره نقل شده است: الف) عن عمرو بن جميع عن ابى عبدالله (عليه السلام)، قال: قال اميرالمومنين (عليه السلام): ليس بين الرجل و ولده ربا و ليس بين السيد و عبده ربا(876)؛ اميرالمومنان على (عليه السلام) فرمود: بين مرد و فرزندش و بين مولا و عبدش ربا وجود ندارد. ب) عن زراره و محمد بن مسلم عن ابى جعفر (عليه السلام)، قال ليس بين الرجل و ولده و بينه و بين عبده و لا بين اهله ربا(877). ج) در فقه الرضوى آمده است: و ليس بين الوالد و ولده ربا و لا بين الزوج و المراه و لا بين المولى و العبد و لا بين المسلم و الذمى (878). شيخ طوسى در مقام استدلال بر عدم ربا بين پدر و فرزند، گفه است: مال فرزند در حكم مال پدر است(879). ابن ادريس در رد استدلال شيخ، گفته است: استدلال شيخ با توجه به عبارت ولا بين الرجل و اهله، باطل مىشود؛ زيرا مال زن در حكم مال شوهر نيست (880). علامه به اشكال ابن ادريس چنين پاسخ گفته است: احكام مساوى گاهى علل مختلف دارند و جارى نشدن علت مورد نظر درباره پدر و فرزند نيست، علاوه بر اين كه نفى ربا نسبت به زن و شوهر نيز از جهت شدت ارتباط بين آنهاست؛ طورى كه مال هر كدام از آن دو در حكم مال ديگرى است(881). با وجود اتفاقى كه از قدما درباره رباى پدر و و فرزند نقل شده است، مقدس اردبيلى و سبزوارى، از ميان متاخرين در اين حكم خدشه كردهاند. اشكال سبزوارى اين است كه مستند مشهور روايت زراره و محمد بن مسلم است كه مويد به روايت عمرو بن جميع است و هيچ كدام از آنها در حد روايات صحيح نيست. عمومات قرآنى و روايات بسيارى هم با آن مخالف است. در چنين صورتى، اگر اجماع ثابت گردد، بر طبق آن عمل مىشود و گرنه راه صواب عمل به كتاب خداست(882). صاحب حدائق پس از نقل كلام سبزوارى، در پاسخ وى مىگويد: ضعف اين سخن آشكارتر است از اين كه قابل پوشاندن باشد؛ زيرا اخلافى بين عموم اصحاب ما در عمل به اين روايات نيست و جز سيد مرتضى و آنان كه به دنبال او مىروند، و در مجموع گروه اندكى هستند، كسى بر خلاف اين اخبار حكم نكرده است، چون اين روايات صحيح و صريح هستند. اما صحت اين روايات در نزد متقدمين كه آشكار است و نزد متاخرين هم به اين جهت است كه عمل اصحاب، ضعف سندشان را جبران مىكند، چون با همين روايات عموم قرآنى و روايى را تخصيص زدهاند. علاوه بر آن، دليل منحصر به اين دو روايت نيست و اين مطلب، مضمون اخبار زيادى است كه در بين آنها، خبر صحيح نيز وجود دارد، همان طور كه خبر بن جعفر، طبق روايت فقيه، داراى سند صحيحى است(883). اشكال اردبيلى هم اين است كه اجماع ثابت نيست و به همين دليل، سيد مرتضى نخست حكم به ثبوت ربا مىكرد... روايات نيز صحيح نيست و عموم ادله تحريم قوى است و ممكن است گفته شود: معناى لا ربا بين الرجل و ولده اين است كه گرفتن ربا تنها از طرف پدر جايز است و اين را روايات ديگرى، مانند الولد و ماله لوالده هم تاييد مىكند(884). صاحب حدائق به گفته اردبيلى چنين اشكال وارد مىكند: اولا، همان اشكال كه بر سخن سبزوارى گرفته شد، اين جا وارد است. ثانيا، استناد به سخن سيد مرتضى براى رد اجماع عجيب است، زيرا خود سيد پس از آن كه اجماع برايش ثابت شد، از كلام قبلى خود عدول كرد. ثالثا، اين ادعا كه تجويز رباى بين پدر و فرزند، حمل بر اين شود كه گرفتن ربا تنها از طرف پدر، اشكال ندارد، به قرينه رواياتى مانند: ان الوالد و ماله الوالده پذيرفته نيست؛ زيرا همان طور كه قبلا گفتيم، اين گونه روايات مخالف با عقل و كتاب خدا و سنت رسول (صلىاللهعليهوآله) است. گذشته از اين، اين گونه روايات با روايات ديگرى معارض است؛ ضمن اين كه احتمال صدور آنها به جهت تقيه نيز قوى است. پس اعتمادى بر اين روايات براى اثبات مفاد خودشان نيست؛ چه رسد به اين كه قرينه اثبات مطلب ديگرى باشند(885). صاحب جواهر نيز ادعاى سبزوارى و اردبيلى را تخطئه مىكند و مىگويد: ترديدهاى بعضى از متاخرين درباره اين حكم موجب شگفتى است، چنان كه گويى به طريقه فقاهت خللى وارد آمده است(886). پی نوشت: 872 - جواهر الكلام، ج23، ص378. 873 - شريف مرتضى علم الهدى، الانتصار، ص441و442. 874 - مختلف الشيعه، ج5، ص79. 875 - جواهر الكلام، ج23، ص380؛ العروه الوثقى، ج2 (ملحقات)، ص46. 876 - وسائل الشيعه، ج12، ص436، ح1 877 - همان، ح3و4. 878 - مستدرك الوسائل، ج2، ص480. 879 - النهايه و نكتها، ج2، ص118. 880 - السراثر، ج2، ص252. 881 - مختلف الشيعه، ج5، ص82. 882 - كفايه الاحكام، ص98. 883 - الحدائق الناضره، ج19، ص259؛ وسائل الشيعه، ج12، ص437، ح6، اين روايت تنها در مورد ربا بين سيد و عبد است. 884 - مجمع القائده و البرهان، ج8، ص489. 885 - الحدائق الناضره، ج19، ص260. 886 - جواهر الكلام، ج23، ص379. 872 - جواهر الكلام، ج23، ص378. 873 - شريف مرتضى علم الهدى، الانتصار، ص441و442. 874 - مختلف الشيعه، ج5، ص79. 875 - جواهر الكلام، ج23، ص380؛ العروه الوثقى، ج2 (ملحقات)، ص46. 876 - وسائل الشيعه، ج12، ص436، ح1 2. ربا بين زن و شوهر: اين مساله مورد اتفاق فقهاى قديم و مشهور بين فقهاى متاخر است و تمام بحثهايى كه درباره اجماع، در مساله قبل بيان كرديم، درباره اين مساله هم مطرح است و روايات مورد استناد نيز همان روايات است. و اضافه بر روايات پيشين مىتوان از مرسله ذيل نيز نام برد: قال الصادق (عليه السلام): ليس بين المسلم و بين الذمى ربا و لا بين المراه و بين زوجها ربا(887)؛ بين مسلمانان و كافر ذمى و بين مرد و همسرش ربا وجود ندارد. فقيهان معاصر درباره رباى پدر و فرزند و رباى شوهر و همسر فتاواى مختلفى دادهاند. صاحب عروه(888)، حكيم(889) و امام خمينى(890) و بسيارى ديگر بر طبق نظر مشهور فتوا دادهاند و گرفتن ربا را در اين موارد جايز دانستهاند، اما مرحوم خوئى گفته است كه احتياط واجب در ترك آن است(891) و شهيد صدر در حاشيه صدر در حاشيه منهاج، احتياط را در اين مىداند كه پدر و فرزند، و زن و شوهر با يكديگر معامله ربوى انجام ندهند(892) 3. ربا بين سيد و عبد: يكى ديگر از موارد استثنا، رباى سيد و عبد است و آن طور كه صاحب جواهر مىگويد(893)، اجماع به هر دو قسم بر حليت اين نوع ربا حاكم است. گذشته از رواياتى كه قبلا نقل كرديم(894)، اين روايت هم بر اين حكم دلالت دارد: صحيحه على بن جعفر، سال اخاه موسى بن جعفر (عليه السلام) عن رجل اعطى عبده عشره دراهم على ان يودى العبد كل شهر عشره دراهم ايحل ذلك؟ قال: لاباس (895)؛ على بن جعفر از برادر خود، موسى بن جعفر (عليه السلام) پرسيد: مردى به عبد خود 10 درهم مىدهد؛ به اين شرط كه عبد هر ماه 10 درهم به وى پرداخت كند، آيا اين كار جايز است؟ آن حضرت (عليه السلام) فرمود: اشكالى ندارد. به دنبال همين سوال، على بن جعفر (عليه السلام) پرسيد: مردى 100 درهم به مردى ديگر مىدهد كه با آن كار كند؛ به شرط اين كه هر ماه 5 درهم يا كمتر و يا بيشتر بپردازد، آيا جايز است. آن حضرت فرمود: اين رباى محض است. با اين كه امام كاظم (عليه السلام) در پاسخ سوال نخست انجام چنين عملى را بين سيد و عبد بىاشكال دانست، ولى از وقوع ربا بين دو فرد آزاد نهى فرمود. پس دلالت روايت بر اين كه رباى بين مولا و عبد استثنا شده، كاملا صريح است. اگر ما قائل باشيم كه عبد نمىتواند مالك چيزى باشد، وقوع ربا بين سيد و عبد متصور نيست و ذكر اين مورد به عنوان استثنا معنايى ندارد. پی نوشت: 887 - وسائل الشيعه، ج12، ص437، ح5. 888 - عروه الوثقى، ج2 (ملحقات)، ص45، مساله 50. 889 - منهاج الصالحين، ج2، ص74، مساله 14. 890 - امام خمينى (قدس سره)، توضيح المسائل، ص302، مساله 2080؛ تحرير الوسيله، ج1، ص539. 891 - آيت الله خوئى، توضيح المسائل، ص353، مساله2088؛ منهاج الصالحين، ج2، ص54، مساله218. 892 - منهاج الصالحين، حكيم، ص74، حاشيه 162. 893 - جواهر الكلام، ج23، ص380. 894 - وسائل الشيعه، ج12، ص436-437، ح1،3،4. 895 - وسائل الشيعه، همان، ح6. موفق یاشید