علي هوشيار
بسمه تعالي با سلام و احترام: خواهشمندم درباره دو...
بسمه تعالي
با سلام و احترام: خواهشمندم درباره دو پرسش زير راهنمايي فرماييد. اينها را در محيط تبليغي از بنده سوال كرده اند
1- قرآن كلام خدا با بندگان است. در برخي موارد مثل سوره كافرون يا سوره ناس، وقتي خداوند مي خواهد، بنده سخني را بگويد، با كلمه (قل) شروع مي شود. چرا در سوره حمد، علي رغم اين كه خداوند مي خواهد كلامي را به بنده ياد دهد و بنده آن سخن را بگويد، عباراتي مثل: (اياك نعبد و اياك نستعين) و نظاير آن با كلمه (قل) شروع نمي شود؟ وقتي خدا با حضرت رسول(ص) سخن مي گويد، چطور منطقي است كه بفرمايد: (اهدنا الصراط المستقيم) ؟ آيا برخي از حكمت هاي خدا از اين روش بيان براي ما قابل احصا هست؟
2- آيا در قرآن آيه نسخ شده اي داريم؟ از بذل توجه شما بسيار ممنونم. اميدوارم خداوند خيرتان بدهد.
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم. - تمام مواردی که درقرآن "قل" آمده است اشاره مستقیم به پیامبر دارد. شما در هیچ آیه ای از آیات قرآن نمیتوانید سخنی از جانب پیامبر پیدا کنید که خودشان از قول خودشان گفته باشند. تمام سخنان پیامبر به مخاطبشان، با قل شروع می شود. بنابراین، قل خطاب خدا به پیامبر است. این یعنی خدا از زبان پیامبر با مردم سخن می گوید و پیامبر اجازه ندارد که از جانب خود حکمی را برای مردم بیان کند، چنان که کریمه ی " و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی" به این موضوع اشاره دارد. 2- در سوره ی حمد،خداوند دارد از جانب بندگان با خودش صحبت می کند، فی الواقع دارد، آداب سخن گفتن با خودش را به بنده یاد می دهد: حرف زدن با خود را در دهان بنده می گذارد، در چنین حالتی که نمی تواند قل را به کار ببرد. بنده به خدا بگوید "قل"؟!!! چرا كلمه « قل » سيصد بار در قرآن آمده است؟ درپاسخ به نکاتی توجه کنید : 1- قرآن کریم کلام الهی و معجزه خالد و جاوید است و نه تنها عبارات و کلمات بلکه تعداد حروف آن نیز بر اساس محاسبه ای دقیق و الهی و هماهنگ با اعجاز آن تنظیم شده است به گونه ای که حتی کم و زیاد کردن یک حرف نیز موجب از دست رفتن این ساختار و خاصیت و اثر می گردد . 2- تعداد کلمات و واژه های به کار رفته در قران کریم متناسب با نیاز ها و اهداف و محتوای آن و هماهنگ با جنبه اعجاز آن است . 3- نمی توان به درستی به علت تعداد مشخص کلمات قرآن کریم پی برد و قضاوتی قطعی در باره آن داشت ولی میتوان قطعا گفت میان تعداد خاص یک کلمه واقتضا و محتوا وهدف قرآن رابطه مستقیم وجود دارد که اگر این کلمه بیشتر و یا کمتر به کار رفته بود مخل به اهداف آن به عنوان کتابی الهی و اعجازی جاوید داشت . 4- این پرسش اختصاصی به کلمه قل ندارد و در باره تک تک واژه های قرآن این پرسش مطرح می گردد که چرا این تعداد خاص را دارد . مثلا می توان پرسید چرا واژه لا تقل در قرآن کریم به تعداد معینی به کار رفته است ؟ پرسش/چرا سوره فاتحه که دعا است با کلمه "قل" شروع نشده است در حالی که هر دعای دیگری در قرآن با قل شروع شده است؟ آیا این دلیل نیست که برخی آن را گفته اند؟ پاسخ 1- بعضی از آیات قرآن کریم با "قل" شروع شده ولی دعا نیستند و بالعکس بعضی از آیات قرآن کریم دعا هستند ولی با "قل" شروع نشده اند برای نمونه می توانید به سوره کافرون، سوره کهف آیات 109 و 110 و همچنین سوره آل عمران آیات 191 الی 194 رجوع فرمائید. 2- سوره مبارکه حمد هرچند مشتمل بر دعا و نیایش می باشد اما با دعا شروع نشده است. بلکه با حمد و ستایش الهی شروع شده است. وحیانی بودن این سوره مبارکه روشن تر از آن است که بتوان آن را کلام بشر دانست. چرا خداوند در بعضى از آيات از كلمه قل خطاب به پيامبر استفاده كردهاست؟ » خداوند قرآن را بر پيامبر(ص) نازل كرده كه ايشان همه آن را به مردم ابلاغ نمايند و آياتى كه مشتمل بر كلمه «قل» است به علت يكى از دو امر زير است: 1- در بعضى از موارد از پيامبر اكرم(ص) سؤالهايى مىشد و حضرت صبر مىنمودند تا براى پاسخ وحى نازل گردد. اغلب آياتى كه مشتمل بر كلمه «قل» است در پاسخ به آن پرسشها است. خداوند به پيامبر فرمود: در پاسخ آنها چنين بگو؛ مثلاً راجع به {/Bقُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ{w1-4w}{I112:1I}/}در حديثى از امام باقر(ع) آمده است: كافران و بت پرستان با اسم اشاره به بتهاى خود اشاره كرده مىگفتند: اينها خدايان ما هستند. اى محمد! تو نيز خدايت را توصيف كن تا او را ببينيم و درك كنيم. خداوند در جواب سؤال آنان، اين آيات را نازل كرد. 2- برخى مطالب از نظر اهميت در مرتبه بالاترى قرار داشتند، از اين رو به پيامبر وحى مىشد كه اين مطلب را بگو و «قل» جزو خود آيه قرار مى گرفت مثل: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلنَّاسِ» --------------------------------------------------------------------------------- 2-در كدام آيات قرآن نسخ واقع شده است؟ پاسخ : در رابطه با تعداد آياتي كه نسخ شده اختلاف نظر فراوان است. مرحوم آيتالله خويي در اين رابطه ميفرمايد: «به نظر ما اكثر آياتي كه در آنها احتمال نسخ داده شده، هم اكنون نيز به قوت خود باقي است و نسخي در آنها راه نيافته است».[1] از جمله مواردي كه اكثر علما بر نسخ آن اتفاق دارند عبارت است از: الف) نسخ آية «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً...»[2] اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه ميخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخن بگوئيد) قبل از آن صدقهاي (در راه خدا) بدهيد... به وسيله آية «أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ...»[3] آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خودداري كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبة شما را پذيرفت پس... ب) نسخ آياتي كه در آن دستور مدارا و گذشت از كفار صادر شده بود،[4] به وسيله آيات جنگ و مقاتله با كفار[5]. ج) آيهاي كه دستور حبس زنان زناكار را صادر كرده بود،[6] بعدها به وسيله دستور به تازيانه و سنگسار نسخ شد[7]. د) آيات مربوط به تغيير قبله را نيز از جمله آيات ناسخ و منسوخ شمردهاند...[8] منبع: 1. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، انتشارات اسلامي. 2. شناخت قرآن، آيتالله خويي، تلخيص و ترجمة هاشم هريسي. 3. علوم قرآن، سعيدي روشن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول. پی نوشتها : [1] . خويي، سيدابوالقاسم، شناخت قرآن، تلخيص و ترجمه هاشم هريسي، ص 265. [2] . مجادله/ 12. [3] . مجادله/ 13. [4] . جاشيه/ 14 و بقره/ 109. [5] . حج/ 39، انفال/ 65. [6] . توبه/ 29. [7] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دارالاحياء و التراث العربي، ج 93، ص 6؛ و طبري، فضل بن حسن، مجمع البيان، قم، مكتبة آيتالله مرعشي، ج 3، ص 21. [8] . ر.ك. سعيدي روشن، محمدباقر، علوم قرآن، قم، مؤسسه پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ اول، ص 30. چه احکامی در قرآن نسخ شده اند ؟ بسیار پیش می آید که عقلا و قانونگذاران عالم، قانونی را برای تنظیم روابط مردم با یکدیگر وضع میکنند، اما مدتی پس از اجرای آن قانون، با تشخیص مصالح دیگری، قانونی جدید را جایگزین قانون پیشین می کنند تا نظم تازه ای به روابط میان انسانها بخشیده باشند. در شریعتهای الهی نیز چنین است؛ گاهی حکمی وضع شده و مدتی نیز به آن عمل می شود، اما شارع حکیم آن را تغییر داده و به جای آن حکم دیگری را وضع می کند. چنین فرایندی در اصطلاح دینی نسخ نامیده می شود. اگر چه نسخ در قوانین بشری نیز وجود دارد، اما تفاوت اساسی میان نسخ در قوانین بشری با نسخ در حکمی از احکام شریعت در این است که شارع حکیم به هنگام حکم منسوخ و پیش از جعل حکم ناسخ، خود علم به موقتی بودن حکم اول دارد، برخلاف نسخ در قوانین قراردادی بشری که بیشتر اوقات، کاشف از جهل به واقعیت است. پیرامون تعداد آیات و احکام نسخ شده در قرآن اتفاق نظری وجود ندارد، تا آنجا که مرحوم خویی محقق بزرگ شیعه در کتاب ارزشمند «البیان»، هیچ یک از آیات مورد احتمال نسخ ـ جز آیه نجوا ـ را از موارد حقیقی نسخ نمی داند. به هر حال برخی از آیاتی که در آنها احتمال نسخ وجود دارد، عبارتند از: 1. آیه ی نجوا: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً......»(مجادله/12)«اى كسانى كه ایمان آوردهاید هرگاه با پیامبر [خدا] گفتگوى محرمانه مىكنید پیش از گفتگوى محرمانه خود صدقهاى تقدیم بدارید.....» آیه ی فوق را همه ی قرآن شناسان شیعی و بسیاری از دانشمندان سنی، جزء آیات منسوخ قرآن می دانند. اغلب مفسران شیعه و سنی بر این باورند که تنها کسی که به آیه نجوا عمل کرد، امام علی علیه السلام بوده است و برای تأیید نظر خود این روایت را از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که می گفت: علی علیه السلام سه چیز داشت که اگر او یکی از اینها را داشت، از شتران سرخ موی بهتر بود، یکی از آن سه چیز همان عمل به آیه نجوا بوده است.(1) مرحوم علامه طباطبایی «ره» می گوید: پس از نزول این آیه هیچ یک از مۆمنان و صحابه به نجوا با پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم_سخن نگفت و تنها علی علیه السلام بود که ده مرتبه اقدام به این کارکرد و برای هر مرتبه، یک صدقه داد تا آنکه آیه ی بعدی از همین سوره نازل شد و شدیدا صحابه و مۆمنان را مورد عناب قرار داد:«ءأشفقتم ان تفذموا بین یدی نجواکم صدقات....»«آیا ترسیدید که پیش از گفت و گوی محرمانه خود صدقه ای تقدیم بدارید...؟ با نزول این آیه حکم آیه پیشین نسخ شد.(2) » آیت الله خوئی«ره» نسخ در این آیه (عفو و بخشش کافران) را رد می کند و می گوید: « 1- در این آیه« حتی یأتی الله بأمره» به معنای تقدیر و سرنوشت حتمی خداوند است نه به معنای فرمان و دستور، با در نظر گرفتن این معنی، نسخ به خودی متنازل می گردد عجیب این است که مفسری همچون فخر رازی این آیه را موجب طعن بر صحابه نمی داند، چرا که اولا صحابه فرصتی برای انجام این کار نداشتند و ثانیا بر فرض اینکه فرصت نیز داشتند، نمی توان فرد فقیری را به لحاظ عدم اعطاء صدقه به فقیر ملامت کرد.!(3) این در حالی است که به گفته برخی از مفسران اهل سنت، این آیه ده روز دوام داشت و پس از آن بود که نسخ شد.(4) عجیب تر آنکه برخی دیگر از مفسران اهل سنت نیز پس از آنکه به عدم عمل بسیاری از صحابه به این آیه اذعان کرده و از نقل نام علی علیه السلام به عنوان تنها کسی که به این آیه عمل کرده است، خودداری کرده اند، برای تبرئه صحابه از آیه ناسخ بر این باور شده اند که آیه ناسخ در صدد سرزنش صحابه به جهت عدم پرداخت صدقه نیست، چرا که ممکن است اساسا صحابه پس از ورود آیه نجوا، دیگر اقدام به مناجات نکرده باشند تا لازم باشد، صدقه دهند!.(5) 2. آیهی عفو و بخشش مشرکان «ود کثیر من أهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق ما عفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بأمره....»(6)«بسیارى از اهل كتاب، از روى حسد- كه در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال كفر باز گردانند با اینكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد خداوند بر هر چیزى تواناست» این آیه، به گذشت از اهل کتاب در آغاز هجرت دستور می دهد، چرا که هنوز مسلمانان قدرت قابل ملاحظه ای نداشتند. مرحوم شیخ طوسی از ابن عباس، نقل می کند که قائل به نسخ این آیه به وسیله آیه «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» بوده در حالی که قتادة و ربیع، قائل به نسخ این آیه به وسیله آیه قتال بوده اند.(7) مرحوم علامه طباطبایی مفسر بزرگ شیعه و فخر رازی از مفسران اهل سنت نیز علما را قائل به نسخ این آیه به وسیله آیه قتال دانسته است.(8) «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الاخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ»(9) «با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسین ایمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمىدارند و متدین به دین حق نمىگردند كارزار كنید تا با [كمال] خوارى به دستخود جزیه دهند.» عفو آیت الله خوئی«ره» نسخ در این آیه (عفو و بخشش کافران) را رد می کند و می گوید: « 1- در این آیه« حتی یأتی الله بأمره» به معنای تقدیر و سرنوشت حتمی خداوند است نه به معنای فرمان و دستور، با در نظر گرفتن این معنی، نسخ به خودی متنازل می گردد.(10) 3.آیه توارث از طریق ایمان: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ.....»(11)«كسانى كه ایمان آورده و هجرت كردهاند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نمودهاند و كسانى كه [مهاجران را] پناه دادهاند و یارى كردهاند آنان یاران یكدیگرند.....» مفسران شیعه و سنی مراد از ولایت را معنایی اعم دانسته اند که ولایت بر ارث نیز قسمتی از آن است. مرحوم شیخ طوسی راجع به این آیه از ابن عباس، قتاده، حسن و سدی و نیز روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که مسلمانان در صدر اسلام ابتدا به وسیله هجرت، یاری کردن و اخوت دینی نیز از یکدیگر ارث می بردند.(12) علامه طباطبایی «ره» به همراه برخی دیگر از مفسران اهل سنت نیز این اندیشه را مطرح می کنند که ولایت بر ارث، با اخوت دینی و نه نسب و قرابت، در آغاز هجرت، میان مهاجران و انصار، امری مسلم بوده است، تا آنگاه که آیه ی «و اولوا الارحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله»(13) نازل شد. با نزول آیه، ارث به نسب، جای توارث به ایمان را گرفت.(14) اغلب مفسران شیعه و سنی بر این باورند که تنها کسی که به آیه نجوا عمل کرد، امام علی علیه السلام بوده است و برای تأیید نظر خود این روایت را از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که می گفت: علی علیه السلام سه چیز داشت که اگر او یکی از اینها را داشت، از شتران سرخ موی بهتر بود، یکی از آن سه چیز همان عمل به آیه نجوا بوده است 4.آیه تشویق مبارزان: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُۆْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ»(15)«اى پیامبر! مۆمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق كن! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه مىكنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پیروز مىگردند چرا كه آنها گروهى هستند كه نمىفهمند» «الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیكُمْ ضَعْفًا.....»(16) «اكنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست...» پیش از هر چیز یادآوری این نکته لازم است که ترتیب آیات در قرآن کنونی دلیل بر ترتیب نزول نمی کند، از این رو دو آیه بالا با وجود این که در قرآن کنونی به دنبال هم هستند، اما ممکن است در واقع به دنبال هم نازل نشده باشند. به ویژه آنکه جمله «علم فیکم ضعفا» به معنای «ظهر منکم ضعفا» است که بیانگر این نکته است که این دو آیه در دو زمان بوده اند.(17) مرحوم طبرسی از مفسران شیعه از برخی نقل می کند که آیه دوم ناسخ آیه اول است.(18) همچنین آلوسی از مفسران اهل سنت نیز مشهور مفسران را بر ناسخ بودن آیه دوم برای آیه اول می داند. در مقابل مرحوم خویی نسخ بین این دو آیه را رد کرده و می فرماید: «نسخ باید بعد از وقت عمل به تشریع اول باشد و الا آیه ی اول لغو می شود، به علاوه سیاق آیه چنین چیزی را اثبات نمی کند».(19) در بررسی این نظریه می توان گفت که از قضاء سیاق آیه، نسخ را اثبات می کند زیرا تعبیر «خفّف» گویای این مفهوم می باشد که تکلیف می باشد که تکلیف قبلی مشقت بیشتری داشته چون آنها در مقام عمل، صلابت و استقامت داریم را از خود نشان نداده اند، لذا خداوند به آنها تخفیف داده و آیه ی بعدی را به همین علت نازل فرموده است.(20) پس وقوع نسخ امری ممکن است که در قرآن نیز واقع شده است که آیات نجوا از جمله آن آیات است. پی نوشت ها: 1) شیخ طوسی، التبیان، ج9، ص551، 2) طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 19، ص 189. 3) فخررازی، مفاتیح الغیب،ج29، ص495و496. 4) زحیلی، تفسیر الوسیط، ج3، ص2616. 5) همان. 6) بقره،109. 7) شیخ طوسی، التبیان،ج1، ص407. 8) طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 1، ص 257.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج3، ص652. 9) توبه،29. 10) خوئی، سید ابوالقاسم، البیان، ج 2 ، ص 489تا 493. 11) انفال،72 12) شیخ طوسی، التبیان،ج5، ص162. 13) احزاب،6. 14) طباطبایی، محمد حسین، ج 9، ص 141-142. 15) انفال/65 16) انفال/66. 17) اسکندر لو، محمد جواد، علوم قرآنی، ص 341. 18) طبرسی، مجمع البیان،ج4، ص857. 19) آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، البیان ، ج 2، ص 607تا 610. 20) اسکندر لو، محمد جواد، علوم قرآنی، ص 342.