ناشناس

با سلام خدمت شما من دختری 18 سالههستم که مشکلات روحی...

با سلام خدمت شما من دختری 18 سالههستم که مشکلات روحی زیادی برای من ایجاد شده و از بچگی روابط اجتماعی ضعیفی داشتم وفک می کنم از حدود دوران راهنمایی دچار افسردگی شدم واین افسردگی روز به روز بیشتر وبیشتر میشه وفک می کنم این به خاطر عدم اعتماد به نفس خیلی کمم باشه . تقریبا من از همه چیز نا امیدم یعنی وقتی میبینم واقعا هیچ استعداد بالقوه ای ندارم وهوش بالایی هم ندارم بیشتر و بیشتر نا امید میشم .می تونم بگم من برای درسام خیلی زحمت میکشم ولی به اندازه تلاش های شبانه روزیم نتیجه نمیگیرم. و کلا توهیچ جیز دیگه ای هم موفق نیستم.من کلا زود رنج واحساساتی وعصبی هستمو مقصر تمام این مشکلات روحی و ظاهری را وراثت وعاملش را پدرم می دانم زیرا او هم عصبی ضعیف ، بد اخلاق ،اعتماد به نفس پایین بی حوصله و.... همین باعث ایجاد نفرت از خودم واز او شده من سال هاست در خلوت خودم به مشکلاتم فکر می کنم وبه هیچ راه حل عملی نمیرسم وقتی یک روز به خانه ی دایی هایم بروم آرامش اعصاب دارم وهنگام بر گشتن به خانه شدیدا از نظر روحی به هم میریزم . چون کلا خانواده ی مادرییم ادم های معتدل وارامی هستندولی پدرییم کاملا برعکس !دایی هایم دارای مدریت وشیوه درست تربیت ورفتار هستند وبه تبع فرزندانی دارای اعتماد به نفس ومعتدلی بار می آورند وقتی دختر دایی هایم را که دقیقا با هم به دنیا امده ایم را با خودم مقایسه می کنم ومیبینم که چه قدر از همه لحاظ به خصوص اخلاق وتربیت بااز من بهتر ند سریع یادم به پدرم می افتد افسوس می خورم و بعد هم هم مادرم را به خاطر انتخاب اشتباهش و بعد خدا را که چرا من باید در این خانواده باشم و بعد هم با خودم میگویم که اشکالی ندارد مهم اون دنیاست اما وقتی فک میکنم میبینم این نا به هنجاری های روحی ، اخلاقی و محیطی باعث خراب شدن ان دنیا هم میشود حسابی نا امید میشوم وعصبی و همین باعث می شود بیشتر در خودم فرو برم و افسرده بشم وبه فکر خود کشی بیفتم.و میی بینم همه ی اینا اینده ی منو خراب می کنه وباعث میشه نسبت به پدرم بی محلی کنم البته هر کاری میکنم که رفتارمو عوض کنم اما وقتی یه کار اشتباه و فک نشده از طرف بابام می بینم دوباره از بابام بدم میاد البته از عواقب بد این کار و اه پدر هم خبر دارم اما من هم یکی هستم مثل پدرم تند خو وعصبیم واین ارثیه!!!!!هر وقتم به مادرم بگم من دچار ناراحتی هستم می گه مشکلات برای همه هست و نمی خواد هیچ چیزی رو قبول کنه.حالا من از لحاظ روحی روانی کمبود ای زیادی دارم.و چون ما تو یه خانواده سنتی هستیم نمی تونستم سرخود پیش مشاور برم و از مشاور مدرسه هم در مورد چیزای جزیی نتیجه نگرفتم.!اینها خیلی منو آزار می ده لطفا کمکم کنید.بگید با این همه فشار روحی چه کنم و این رو هم بگم که من در یک خانوادهی سنتی ومذهبی بزرگ شدم لطفا کمکم کنید دقیقا بگید چی کار کنم؟!ممنون!
دوشنبه، 30 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام خدمت شما من دختری 18 سالههستم که مشکلات روحی...

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

با سلام خدمت شما من دختری 18 سالههستم که مشکلات روحی زیادی برای من ایجاد شده و از بچگی روابط اجتماعی ضعیفی داشتم وفک می کنم از حدود دوران راهنمایی دچار افسردگی شدم واین افسردگی روز به روز بیشتر وبیشتر میشه وفک می کنم این به خاطر عدم اعتماد به نفس خیلی کمم باشه . تقریبا من از همه چیز نا امیدم یعنی وقتی میبینم واقعا هیچ استعداد بالقوه ای ندارم وهوش بالایی هم ندارم بیشتر و بیشتر نا امید میشم .می تونم بگم من برای درسام خیلی زحمت میکشم ولی به اندازه تلاش های شبانه روزیم نتیجه نمیگیرم. و کلا توهیچ جیز دیگه ای هم موفق نیستم.من کلا زود رنج واحساساتی وعصبی هستمو مقصر تمام این مشکلات روحی و ظاهری را وراثت وعاملش را پدرم می دانم زیرا او هم عصبی ضعیف ، بد اخلاق ،اعتماد به نفس پایین بی حوصله و.... همین باعث ایجاد نفرت از خودم واز او شده من سال هاست در خلوت خودم به مشکلاتم فکر می کنم وبه هیچ راه حل عملی نمیرسم وقتی یک روز به خانه ی دایی هایم بروم آرامش اعصاب دارم وهنگام بر گشتن به خانه شدیدا از نظر روحی به هم میریزم . چون کلا خانواده ی مادرییم ادم های معتدل وارامی هستندولی پدرییم کاملا برعکس !دایی هایم دارای مدریت وشیوه درست تربیت ورفتار هستند وبه تبع فرزندانی دارای اعتماد به نفس ومعتدلی بار می آورند وقتی دختر دایی هایم را که دقیقا با هم به دنیا امده ایم را با خودم مقایسه می کنم ومیبینم که چه قدر از همه لحاظ به خصوص اخلاق وتربیت بااز من بهتر ند سریع یادم به پدرم می افتد افسوس می خورم و بعد هم هم مادرم را به خاطر انتخاب اشتباهش و بعد خدا را که چرا من باید در این خانواده باشم و بعد هم با خودم میگویم که اشکالی ندارد مهم اون دنیاست اما وقتی فک میکنم میبینم این نا به هنجاری های روحی ، اخلاقی و محیطی باعث خراب شدن ان دنیا هم میشود حسابی نا امید میشوم وعصبی و همین باعث می شود بیشتر در خودم فرو برم و افسرده بشم وبه فکر خود کشی بیفتم.و میی بینم همه ی اینا اینده ی منو خراب می کنه وباعث میشه نسبت به پدرم بی محلی کنم البته هر کاری میکنم که رفتارمو عوض کنم اما وقتی یه کار اشتباه و فک نشده از طرف بابام می بینم دوباره از بابام بدم میاد البته از عواقب بد این کار و اه پدر هم خبر دارم اما من هم یکی هستم مثل پدرم تند خو وعصبیم واین ارثیه!!!!!هر وقتم به مادرم بگم من دچار ناراحتی هستم می گه مشکلات برای همه هست و نمی خواد هیچ چیزی رو قبول کنه.حالا من از لحاظ روحی روانی کمبود ای زیادی دارم.و چون ما تو یه خانواده سنتی هستیم نمی تونستم سرخود پیش مشاور برم و از مشاور مدرسه هم در مورد چیزای جزیی نتیجه نگرفتم.!اینها خیلی منو آزار می ده لطفا کمکم کنید.بگید با این همه فشار روحی چه کنم و این رو هم بگم که من در یک خانوادهی سنتی ومذهبی بزرگ شدم لطفا کمکم کنید دقیقا بگید چی کار کنم؟!ممنون!


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام. خواهر عزیزم شما به خوبی توانسته اید جنبه های مختلف زندگیتان را بررسی کنید و هر آنچه موجب نقاط ضعف و ناتوانی شما گشته است را شناسایی کنید. من با دختران زیادی در شرایط شما برخورد داشته ام، دخترهایی که شرایطی مشابه و یا حتی بدتر از شما را تجربه کرده اند. با هرآنچه گفتید موافقم، چون هیچ کس نمی تواند تاثیر ارث و تربیت خانوادگی را در شکل گیری رفتار انسانها نادیده بگیرد ، با شما موافقم که برخی از اصول بین فردی، آداب اجتماعی ، شیوه ی برخورد و حتی رفتارهای ساده را به دلیل آنکه کسی در خانه تان انجام نمی داده و حتی از شما نیز انتظار انجام آنها را نداشته اند و یا شاید هم وقتی خواسته اید خلاف میل آنها رفتار کنید مورد سرزنش قرار گرفته اید یاد نگرفته باشید، من همه ی اینها را قبول دارم و از متن سؤالتان مشخص است که با وجود سن کمتان ، فهم و درک بالایی دارید و به پیشرفت شخصی فکر می کنید و از شرایطی که در آن قرار گرفته اید ناراحت هستید و بسیار مایلید اوضاعتان تغییر کند. شما در محدوده ی سنی ای قرار دارید که در برهه ی تشکیل هویت قرار دارید یعنی دوست دارید خودتان، شخصاً مشخص کنید چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، به چه چیزهایی علاقه مندید و از انجام چه کارها و چه رفتارهایی بیزارید، به همین دلیل حساسیتتان نسبت به شرایط زندگیتان بیشتر شده که البته این حساسیت در این دوران کاملاً طبیعی و بسیار مطلوب است ، به شما نبریک می گویم که به این موارد می اندیشید و دوست دارید به هر طریقی مانند کمک گرفتن از یک مشاور آن را به نحو دلخواهتان تغییر دهید. پس چون تاکید زیادی بر شرایط خانوادگی تان مخصوصاً رفتارهای پدرتان داشته اید باید یک حقیقت علمی را که از لحاظ علم روانشناسی و پزشکی کاملاً به اثبات رسیده است برایتان بازگو کنم. و آن هم این است که همه ی رفتارهای ما تحت تاثیر سه عامل مهم به وجود می آیند، شکل می گیرند و تقویت می شوند، این سه عامل، وراثت، اجتماع، و عوامل روانی و بین فردی هستند، که در هر رفتار با توجه به ماهیت آن نقش این سه عامل تغییر می کند یعنی در یک رفتار نقش عامل وراثت بیشتر است و در رفتار دیگری نقش عوامل بین فردی. خوشبختانه در بیشتر مواردی که شما از کمبود آنها در خود شکایت دارید علی رغم نظر شخصی خودتان نقش عوامل محیطی و بین فردی پر رنگ تر از عوامل ارثی هستند، یعنی خصوصیاتی مانند برخورد صحیح با دیگران، اعتماد به نفس ، تقویت یادگیری و ...اکتسابی هستند یعنی شما می توانید با اندکی تمرین آنها را یاد بگیرید. این از لحاظ علمی ، ولی می خواهم از این به بعد به بعد دیگری از قضیه نگاه کنید یعنی اگر سه سال است که مدام در خلوتتان به این چیزها فکر می کنید، تصور کنید 10 سال دیگر هم بنشینید و فکر کنید و مدام توجیهات منطقی بیاورید که بله دیگران مقصر کمبودهای من هستند و چون این خصوصیات ارثی است جای امید برای تغییر نیز وجود ندارد..... چه می شود؟ آیا شرایطتتان تغییر می کند؟ آیا چیزی عوض می شود؟ گمان نمی کنم. اما اگر از همین الآن فکر کنید که علاوه بر پدر و مادرم عوامل دیگری نیز در موفقیت من نقش دارند که مهم ترین آنها خودم هستند، شرایطتان دیگر مشابه با الآن نخواهد بود، درست است که من 18 سال در این محیط بزرگ شدم ولی راه های زیادی برای افزایش اعتماد به نفس و اصول اخلاقی وجود دارد، شما از الآن فرصت های زیادی پیش رو دارید، قدرت آزادی بیشتری دارید، که مهم ترین آنها ورود به دانشگاه است ، جایی که به خوبی می توانید در ارتباط با افراد و امکانات زیادی قرار گیرید و نقاط ضعفتان را جبران کنید. مثلا با دوست شدن با فراد بیشتر و حتی افراد فامیلتان ، به رفتارهایشان دقیق شوید، از امروز ببینید به نظرتان کدام رفتارهای آنها اشتباه یا درست است، در موقعیت های مختلف چه طور واکنش نشان می دهند، کدام رفتارها را نشان دهنده ی شخصیت خوب و اعتماد به نفس بالا می دانید؟ مدتی در مورد آن رفتارها فکر کنید ، عواقب و پیامدهایش را بررسی کنید و اگر به نظرتان رفتار پسندیده و متناسب با موقعیت بود از این به بعد سعی کنید از رفتارهای کوچک در خودتان ایجاد کنید تا در وجودتان نهادینه شوند حتی می توانید از شخصیت های فیلم ها و سریال های تلویزیونی نیز الگو برداری کنید به طوری که خزانه ی رفتاری تان را وسعت ببخشید. و مطالعه ی کتب مختلف مخصوصا آنهایی که در مورد افزایش اعتماد به نفس و مهارت های ارتباطی است نیز به شما کمک زیادی خواهند کرد. حتی استفاده از کارگاه ها و شرکت در کلاس هایی که به آموزش مهارت های زندگی از جمله کنترل خشم، رفتارهای جرئت مندانه ، روابط بین فردی ، افزایش اعتماد به نفس می پردازند می تواند کمک زیادی به شما بکنند. و بحثم را با این جمله تمام می کنم که اگر شما 100 سال دیگر نیز منتظر بنشینید تا پدر و مادر ، اطرافیان و دنیا به خواست شما تغییر کند یا حداقل با شما عادلانه برخورد شود ممکن است این اتفاق نیفتد و نه تنها برای شما برای هیچ کس دیگر نیز کاملا این طور نخواهد بود. پس بهترین راه حل این است که از خودتان شروع کنید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.