ناشناس

سلام... من 2 سال ازدواج کردم و سن همسرم از من 5 سال...

سلام... من 2 سال ازدواج کردم و سن همسرم از من 5 سال بزرگتر است... به دلیل مشکلات مالی زیاد با هم بحث و جدل میکنیم... بقولی اینکه من به هر کاری که دست میزنم اصلا برام نمیشه یعنی کلا درا بروم بسته شده.... همسر من از یه خانواده ایه که فقط زنهاشان به فکر پول و طلا هستن و کل زنهای این خانواده فقط به فکر چشم و هم چشمی هستن و در کل زندگی مزخرفی دارن اینها کلا مرداهای خانوادشان راننده ماشین سنگین هستن و در کل خانواده من با خانواده اینا و طرز فکر و روحیات خانواده من با اینا زمین تا آسمان با هم فرق داره.... همسر من دیگه کار هر روزش شده که یه بهانه ای الکی درست میکنه واسه دعوا... منم این چند وقته حسابی اعصاب و روانم ریخته بهم که بهدی میشیم که من دست رو زنم ناخواسته بلند میکنم.... همسر من یه اخلاق بدی داره اینکه خیلی مغرور و قد هست و اینکه بقولی حرف من رو اصلا قبول نمیکنه ولی در عوض حرف خانوادشو کامل قبول میکنه و همسر من 3 تا خواهر داره که هر کدوم از اونها شدن مایه زجر زندگی من..... من دیگه نمیدنم باید چیکار کنم چون با این وضع فقط داره آبروم و حیثیتم میره.... خیلی دوستش دارم و نمیخوام از دستش بدم ولی..... میدونم اگه بخوام طلاقش بدم.... خانوادش که واسشون اینطور چیزا اهمیت نداره میدونم گند میزنه به خودش و زندگیش... از شما میخوام یه راهنمایی بکنید منو.... ممنون.
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام... من 2 سال ازدواج کردم و سن همسرم از من 5 سال...

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 26 ساله )

سلام... من 2 سال ازدواج کردم و سن همسرم از من 5 سال بزرگتر است... به دلیل مشکلات مالی زیاد با هم بحث و جدل میکنیم... بقولی اینکه من به هر کاری که دست میزنم اصلا برام نمیشه یعنی کلا درا بروم بسته شده.... همسر من از یه خانواده ایه که فقط زنهاشان به فکر پول و طلا هستن و کل زنهای این خانواده فقط به فکر چشم و هم چشمی هستن و در کل زندگی مزخرفی دارن اینها کلا مرداهای خانوادشان راننده ماشین سنگین هستن و در کل خانواده من با خانواده اینا و طرز فکر و روحیات خانواده من با اینا زمین تا آسمان با هم فرق داره.... همسر من دیگه کار هر روزش شده که یه بهانه ای الکی درست میکنه واسه دعوا... منم این چند وقته حسابی اعصاب و روانم ریخته بهم که بهدی میشیم که من دست رو زنم ناخواسته بلند میکنم.... همسر من یه اخلاق بدی داره اینکه خیلی مغرور و قد هست و اینکه بقولی حرف من رو اصلا قبول نمیکنه ولی در عوض حرف خانوادشو کامل قبول میکنه و همسر من 3 تا خواهر داره که هر کدوم از اونها شدن مایه زجر زندگی من..... من دیگه نمیدنم باید چیکار کنم چون با این وضع فقط داره آبروم و حیثیتم میره.... خیلی دوستش دارم و نمیخوام از دستش بدم ولی..... میدونم اگه بخوام طلاقش بدم.... خانوادش که واسشون اینطور چیزا اهمیت نداره میدونم گند میزنه به خودش و زندگیش... از شما میخوام یه راهنمایی بکنید منو.... ممنون.


مشاور: اکرم اکبری

با سلام.با توجه به اختلاف سنی که بین شما وجود دارد و اینکه شما در سنی هستید که تازه شروع به کسب در امد و پس انداز میکنید و ممکن است بعد از 1 یا 2 سال به وضعیت مالی خوبی دست پیدا کنید اما همسرتان همان انتظاراتی را از شما دارند که خواهرانشان از همسرانشان دارند در نتیجه شاید وقوع چنین مشکلاتی دور از انتظار نخواهد بود.باید همسرتان را متوجه این موضوع کنید که باید ایشان در کنارتان باشند و زندگی و شرایط زندگی خودتان را با دیگران مقایسه نکنند،ایشان را مطمئن سازید که شما هم میتوانید با صبر و گذشت و کار بیشتر به چیزهایی که میخواهند دست پیدا کنید.شاید چون از شما بزرگتر هستند احساس میکنند که حرف خودشان درست تر و تصمیم گیریهای بهتری از شما دارند.خودتان را به ایشان نشان دهید،همسرتان باید متوجه شوند که شما خودتان قادر به تصمیم گیریهای بزرگ هستید ،از طرفی چون همسرتان خانواده خودشان را قبول دارند و با خواهرانشان روابط صمیمی دارند شما نیز میتانید با انها رابطه ی خوب برقرار کنید و از ایشان هم بطور غیر مستقیم در بهبود روابط خودتان کمک بگیرید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.