ناشناس

سلام.بازهم تشکر ازجواب خوبتون.راستش بخدا من خودم...

سلام.بازهم تشکر ازجواب خوبتون. راستش بخدا من خودم میدونم ک ازدواج اصلا بچه بازی،یاخرید رفتن نیست.بحث یک عمر زندگی است.اما من اشتباه کردم ک اصلا الان خودم و درگیر این افکارکردم و الان توش موندم ک چیکارکنم. همون طور ک قبلا گفتم فرد مذهبی ای هستم و نمیخوام با این افکار ب دینمم لطمه بزنم.ازطرف دیگه من پسردرس خونی هستم و خیلیییییییییییییی هم ب درس خوندن علاقه دارم(شاگرد 4دبیرستان نمونه دولتی)اما این فکر ها مزاحم درس خوندنمم میشه وتمرکزما میریزه بهم.لطفا بگید با فکر هامم چیکار کنم؟ میشه دوباره ب زندگی عادیم برگردم؟ ممنون.
شنبه، 21 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام.بازهم تشکر ازجواب خوبتون.راستش بخدا من خودم...

ناشناس ( تحصیلات : کم سواد ، 17 ساله )

سلام.بازهم تشکر ازجواب خوبتون.
راستش بخدا من خودم میدونم ک ازدواج اصلا بچه بازی،یاخرید رفتن نیست.بحث یک عمر زندگی است.اما من اشتباه کردم ک اصلا الان خودم و درگیر این افکارکردم و الان توش موندم ک چیکارکنم.
همون طور ک قبلا گفتم فرد مذهبی ای هستم و نمیخوام با این افکار ب دینمم لطمه بزنم.ازطرف دیگه من پسردرس خونی هستم و خیلیییییییییییییی هم ب درس خوندن علاقه دارم(شاگرد 4دبیرستان نمونه دولتی)اما این فکر ها مزاحم درس خوندنمم میشه وتمرکزما میریزه بهم.لطفا بگید با فکر هامم چیکار کنم؟
میشه دوباره ب زندگی عادیم برگردم؟
ممنون.


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام. برادر گرامی از پیگیری مشاوره تان ممنونم و خوشحالم که قصد دارید مشکلتان را به صورت منطقی حل کنید. در مشاوره قبلی گفته بودم که از هر طریقی که می توانید رابطه با دوستتان را از سر بگیرید بدون اینکه از مسئله پیش آمده حرفی بزنید حتی اگر دوستتان مجددا مسئله را مطرح کردند تنها یک معذرت خواهی ساده کنید و بگویید از مسئله پیش آمده عذرخواهی می کنید ولی به هیچ وجه سعی نکنید خودتان را توجیه کنید یا دلیل بیاورید زیرا ذهنتان را بیشتر مشغول خواهید کرد. اما در مورد مسئله دوم که می خواهید فکرتان را کنترل کنید نکاتی را عرض می کنم. اول اینکه افکار ما محصول ذهن سالم ما هستند، و با توجه به شرایط و نقش هایی که در آنها قرار می گیریم ذهن، فکر و احساس و خاطره تولید می کند ، اینکه شما در این دوره سنی خواهان خواهر دوستتان شدید و بعد تمایل داشتید به خاطر حس کنجکاوی تان جریان را با دوستتان در جریان بگذارید چیزی است که برای اکثر افرادی که در سنین شما قرار دارند دیده می شوند، و کاملا طبیعی است که ذهن، افکاری مرتبط با این موضوع ایجاد کند، چه قدر بد شد که موضوع را به دوستم گفتم، او دیگر هرگز مانند سابق با من دوست نخواهد بود، چه فکری در مورد من می کند، خیلی اشتباه کردم این مسئله را به او گفتم شاید به خاطر این عجول بودن هرگز نتوانم با ایشان ازدواج کنم و ... شما سازنده این افکار نیستید اینها محصول دهن سالم شما هستند و چون شما آنها را به وجود نیاورده اید شما هم نمی توانید آنها را از بین ببرید چون اصلا حذف شدنی نیستند. اما اگر در ذهنتان برای این افکار یک فضا باز کنید، دیگر شما را اذیت نخواهند کرد و می توانید با وجود افکار و احساسات بدی که در شما وجود دارند به زندگیتان برسید، مطالعه کنید، با خانواده و دوستتان رابطه داشته باشید بدون اینکه سعی کنید افکارتان را از بین ببرید. پس از مدتی می بینید که به راحتی فضا در ذهنتان برای این افکار باز شده است و توانسته اید به روال قبلی زندگیتان بازگردید، اما هر چه قدر سعی کنید گوشه نشین باشید و خودتان را به خاطر این ماجرا سرزنش کنید ، آن را بیشتر به یاد دیگران می اندزید و خود را در چرخه معیوبی گیر می اندازید که خودتان و دیگران به تشدید این افکار کمک خواهید کرد اما اگر همچنان که گفتم با وجود این افکار آزارنده با وجودیکه اذیت می شوید به کارهای روزمره تان برسید پس از مدتی خواهید دید که از شدت و فراوانی این افکار کاسته شده تا حدی که دیگر مزاح کارهایتان مثل مطالعه و روابط بین فردیتان نیست.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.