ناشناس

سلام من قبلا در مورد رابطه ام با یک پسری که به هم علاقه...

سلام من قبلا در مورد رابطه ام با یک پسری که به هم علاقه مند هستیم و از نظر اخلاقی همدیگه رو پسندیدم با شما صحبت کردم.گفتم از نظر سطح فرهنگی خونواده متفاوتیم و خونواده ها مخالف هستند.من با ایشون صحبت کردم و خواستم این رابطه تموم بشه.با همه مخالفت و مقاومتی که داشتیم نهایت چند روز تونستیم به این تصمیم ادامه بدیم. من مشکلاتم رو بهش گفتم واون کاملا منطقی جوابم رو داد.نظرش این بود که در مورد خونوادش اشتباه فکر میکنم.قرار شد با برخی از اعضای خونواده مثل خواهرش اشنا بشم.الان داره کم کم زندگیشو جمع و جور می کنه و برحسب شناختی که دارم می دونم آدم اهل کار و زندگی هست.ازم فقط خواسته دوستیمون رو ادامه بدیم و اگر تا قبل از فراهم شدن شرایطش خواستگاری بهتر از من داشته ازدواج کنم.میخاد که فقط در حد دوست لااقل باقی بمانیم.نمی دانم چرا بهش امیدوارم.از روی احساس نیست حرفم از روی شناخت میگم.به نظرتون داده فرصت به اون کار درستی هست؟
سه‌شنبه، 24 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام من قبلا در مورد رابطه ام با یک پسری که به هم علاقه...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام من قبلا در مورد رابطه ام با یک پسری که به هم علاقه مند هستیم و از نظر اخلاقی همدیگه رو پسندیدم با شما صحبت کردم.گفتم از نظر سطح فرهنگی خونواده متفاوتیم و خونواده ها مخالف هستند.من با ایشون صحبت کردم و خواستم این رابطه تموم بشه.با همه مخالفت و مقاومتی که داشتیم نهایت چند روز تونستیم به این تصمیم ادامه بدیم. من مشکلاتم رو بهش گفتم واون کاملا منطقی جوابم رو داد.نظرش این بود که در مورد خونوادش اشتباه فکر میکنم.قرار شد با برخی از اعضای خونواده مثل خواهرش اشنا بشم.الان داره کم کم زندگیشو جمع و جور می کنه و برحسب شناختی که دارم می دونم آدم اهل کار و زندگی هست.ازم فقط خواسته دوستیمون رو ادامه بدیم و اگر تا قبل از فراهم شدن شرایطش خواستگاری بهتر از من داشته ازدواج کنم.میخاد که فقط در حد دوست لااقل باقی بمانیم.نمی دانم چرا بهش امیدوارم.از روی احساس نیست حرفم از روی شناخت میگم.به نظرتون داده فرصت به اون کار درستی هست؟


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام خواهر عزیزم از پیگیری مشاوره تان تشکر می کنم. از متن دو سؤالی که تاکنون ارسال کرده اید سردرگمی و ابهام در مورد انتخابتان کاملا مشخص است و این طبیعی است زمانی که در یک فضا با فردی در مورد احساساتتان صحبت کرده اید، ابراز علاقه کرده اید و به شدت مورد علاقه واقع شده اید دل کندن از این فضا برایتان سخت باشد، و به محض اینکه تصمیم به جدایی بگیرید ذهنتان شروع به وراجی کردن می کند، و افکاری از قبیل با هیچ کس دیگر نمی توانی مثل این فرد رابطه احساسی داشته باشی، اگر به محض اینکه رابطه را تمام کردید و شرایط مالی ایشان تامین شد چه، احساس دلتنگی خواهی کرد و ... حتی اگر تصمیم بگیرید بمانید هم ذهنتان مجددا شروع به حرف زدن می کند، تا کی باید صبر کنم تا حداقل شرایط را به دست آورد، اگر در این مدت نظرش عوض شد چه، اگر با وجودیکه شرایط ازدواج را هم به دست آورد خانواده اش همچنان ناراضی باشند، چه، نکنه اگر با فردی از شهر خودl و با فرهنگ مشابه ازدواج کنl خوشبخت تر خواهم شد و هزار فکر دیگر. پس چه تصمیم بگیرید بمانید یا بروید ذهن تان بیکار نمی نشیند و قصد دارد محاسبه خطر کند و منافع و ضررهای احتمالی را یادآور بشود. پس بهتر است برای تصمیمی که قرار است بگیرید بدون توجه به افکار و احساساتتان تنها شرایط واقعی دنیای بیرون را در نظر بگیرید، به این معنا که شما دختر خانم 24 ساله ای هستید که با یک فرد تقریبا متفاوت از لحاظ خانوادگی و فرهنگی آشنا شده اید که در حال حاضر شرایط ازدواج برایشان فراهم نیست. پس توصیه می کنم قاطعانه احساستان را به زبان بیاورید ولی بگویید ادامه این رابطه به صلاح نیست و هیچ قول ازدواجی ندهید چون به محض اینکه یک خواستگار مناسب داشتید با وجود احساس تعهد و دلسوزی نسبت به یک فرد دیگر نمی توانید به خواستگارتان عاقلانه فکر کنید، پس رابطه تان را تمام کنید و به ایشان بگویید من به شما قول ازدواج نمی دهم اما اگر تا زمانی که شرایطتتان فراهم بود و توانستید با خانواده تان به خواستگاری بیایید می توانم به عنوان یک گزینه ازدواج به شما فکر کنم. با این بیان قاطعانه تکلیف خود ایشان را هم روشن می کنید اما ادامه یافتن رابطه دوستی که ایشان تقاضا کرده اند را صلاح نمی دانم.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.