ناشناس
سلام دقیقا منم مشکل میفهمم کجاست همین عدم تمرکز که...
سلام دقیقا منم مشکل میفهمم کجاست همین عدم تمرکز که در نتیجه خیالبافیست کاریش نمیشه کرد اما این که می بینم بقیه پیشرفت می کنن واسه خودم نگران میشم یکی از مصداقهای بارزش همین همدانشگاهیم خودمو باهاش مقایسه...
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام. از پیگیری مشاوره تان تشکر می کنم، همینطور که خودتان نیز متوجه شده اید هنگامی که شروع به مطالعه می کنید افکاری ناخواسته وارد ذهنتان می شوند و همراه خود ملغمه ای از احساسات را هم به همراه می آورند ، احساساتی مثل ناامیدی، شکست، بی حوصلگی و ... و چون مشغول آنها می شوید نمی توانید روی کاری که در حال انجام بودید یعنی مطالعه تمرکز کنید به همین خاطر در بلند مدت کارآیی مطالعه تان کاهش پیدا می کند . پس با این افکار چه کار کنید؟ افکار و احساساتی که به اختیار شما وارد نمی شوند و شما هم امتحان کرده اید قدرت اینکه آنها را بیرون کنید ندارید ، پس چه کار می توانید بکنید؟ جالب است بدانید در ذهن همه ی افرادی که فکر می کنید هیچ مشکلی در این زمینه ندارند هم همین اتفاق می افتد و اصلا کار ذهن این است که ما را با خطرات آشنا کند و در حقیقت ذهن کار محاسبه را بر عهده دارد محاسبه ضررها و منافع احتمالی، این کارذهن سالم است و اگر اینطور نبود ذهن معیوبی به حساب می آمد مثل ذهن افراد عقب مانده ی ذهنی که هیچ کدام از منافع و ضررهای احتمالی را خاطرنشان نمی کند و همین مراقبت اشخاص دیگر از آنها را ضروری می سازد. پس گفتیم کار ذهن فکر آوردن است، گاهی ذهن ما کمک شایانی به ما کرده و این قابل انکار نیست. ولی می دانید مشکلات ما انسانها از چه زمانی شروع می شود؟ وقتی در دام افکار و احساساتمان گیر می افتیم، یعنی وقتی به جای واقعیات بیرونی تنها به تجربیات ذهنی مان بچسبیم و افسار زندگی مان را به دست افکار و احساساتی که ذهن ایجاد می کند، می سپاریم. می دانید تفاوت شما و کسانی که مانند شما با این مسئله روبه رو نیستند و می توانند با وجود مسائل پیرامونی روی مطالعه تمرکز کنند ، چیست؟ اجازه دهید با یک مثال این موضوع را برایتان توضیح دهم، تصور کنید شما بالای یک پل ایستاده اید روی این پل زندگی شماست، هر آنچه که به آن مشغولید و برایتان اهمیت دارد، چیزهای بسیاری برایتان مهم هستند، تحصیل،مطالعه، روابط بین فردیتان و ... از پایین پل هم چند قطار باری در حال عبور هستند شما خصوصیات قطارهای باری را می دانید، روی آن باز است ، سر و صدای زیادی دارد و موادی مانند زغال سنگ حمل می کند، اما این قطارهای باری در زندگی شما مانند ذهنتان عمل می کنند و چیزهایی مانند افکار و احساساتتان را حمل می کند مثلا در یکی از واگن های آن این فکر است که اون بچه ها مدرسه تیزهوشان بودن و با من قابل مقایسه نیستند، من هر چه قدر هم درس بخونم نمی تونم به حد اونا برسم، اونا می دونن به جز کتاب درسی چه منابع دیگری را هم بخوانند، اونا نظر اساتید را بیشتر به خودشون جلب کردن، فلانی این کار را منع کرد یا فلان کس با انجام یک کار متفاوت با این نتیجه ی بهتری گرفت و ..، کاری که الان انجام می دهید این است که به محض اینکه واگن این قطار با سر و صدا به پل نزدیک شد، به خاطراینکه از محتویات واگن سر دربیاورید خودتان را از بالای پل پرت می کنید توی واگن، اما وقتی در واگن افتادید چه اتفاقی می افتد؟ غیر از این است که همه تنتان با زغال سنگ آغشته می شود و جز آن چیزی نمی بینید؟ و این درست مثل وقتی است که واگنی که افکار و احساساتتان را حمل می کند، و با سرعت به شما نزدیک می شود و سر و صدایش هم خیلی اذیتتان می کند را می بینید که نزدیک می شود خودتان را از بالای پل به داخل آن پرت می کنید، الآن در واگن هستید و فقط افکارتان را می بینید مثل آن که حقیقت محض است و اتفاق دیگری که افتاد این است که از آنچه در بالای پل مشغول آن بودید باز می مانید، از مطالعه، انتخاب های دنیای بیرونی، از کارتان، از رابطه با دوستان و همکارانتان، از پیشنهادهایی که به شما می شود؛ به خاطر آنچه در ذهنتان می گذرد پشیمان می شوید. اما اگر همچنان که بالای پل ایستاده اید و به کارهایتان مشغولید اجازه دهید، این قطارها بیایند سر و صدا و اذیتشان را هم بکنند، خودشان هم می روند، ممکن است باز هم قطار دیگر که حامل فکری جدید باشد بیاید ولی شما فقط آنها را از بالای پل مشاهده می کنید ولی با آنها قاطی نمی شوید البته اذیت می شوید ولی مطابق با آنها عمل نمی کنید ذهن شما از دنیای واقعی و بیرونی جداست. خب قرار شد به افکارتان فقط نگاه کنید اما در بالای پل چه کاری باید انجام دهید؟ راه حل مشکل شما این است که وقتی معنای استعاره را خوب متوجه شدید و تا حدی توانستید افکار و احساساتتان را فقط به عنوان یک فکر بدانید حالا نوبت آن است که به کارهای بالای پل بپردازید و بهترین راهکار مسئله ی شما این است که با وجود این افکار از مطالعه دست نکشید بلکه با وجود این افکار که آرامش تان را به هم می زنند به مطالعه ادامه دهید، ممکن است مطالعه تان با تمرکز 100 درصد نباشد اما می توانید با این بینش دقت بیشتری روی مطالب داشته باشید، هایلایت کنید، خلاصه برداری کنید، برای خودتان تکرار کنید، از کتب کمک آموزشی استفاده کنید، منابعی که به مطالب درسیتان مربوط هستند و نگارش متفاوت و آسان تری دارند مطالعه کنید تا به تدریج از اهمیت تجربیات ذهنی تان کاسته شود و ارزش هایتان جای آنها را بگیرند. پس به طور خلاصه اگر قصد کنترل این افکار را دارید به این معنا که کاری کنید که آنها به ذهنتان نیایند و بتوانید آنها را از بین ببرید ، لازم است خیالتان را راحت کنم که هیچ وقت موفق نخواهید شد، البته نه تنها شما بلکه هیچ کس دیگر هم نمی تواند کاری انجام دهد که افکار از ذهن خارج شوند و یا مدیریت کنید که چه فکری اجازه ورود دارد و چه فکری نمی تواند وارد شود. دلیل آن هم این است که ما در حال تلاش برای کاری هستیم که امکان پذیر نیست ، تولید فکر دست ما نیست و چون تجربیات ذهنی ساخته و پرداخته ذهن هستند ما در آن دخل و تصرفی نداریم. پس هدف هم این نیست که چیزی را از بین ببرید بلکه تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که رابطه با تجربیات ذهنی تان را تغییر دهید، فکر در کنترل ما نیست اما بر رفتار کاملا مسلط هستیم. پس نکته این است ما نمی خواهیم کاری کنیم که پس از چند جلسه دیگر آن افکار واحساسات وجود نداشته باشد بلکه می خواهیم کاری کنیم که این افکار کمتر تعیین کننده رفتارتان باشند ، افکار و احساسات الآن در ذهن شما بسیار زیاد هستند. پس می خواهیم با وجودی که این افکار وجود دارند به کارهایتان رسیدگی کنید . مثلا در حین مطالعه اگر کاری که برایتان مهم است انجام دهید با اینکه هستند به تدریج اثرشان کمتر خواهد شد. یعنی وقتی توانستید با تمرین خودتان را از افکار و احساساتتان جدا کنید، آنها را مشاهده کنید و قادر باشید زمانی که میخواهید کاری انجام دهید ببینید دارید به افکارتان جواب می دهید یا به واقعیات بیرونی ، متوجه می شوید که حق انتخاب دارید که هر آنچه فکرتان می گوید انجام دهید یا آنچه واقعا به نفعتان است را.... در حال حاضر وقتی کاری انجام می دهید اختصاصا همان کار را پر رنگ تر کنید یعنی هر کاری که لازم است انجام دهید تا هنگام مطالعه بیشتر متوجه شوید ، اما اگر گاهی موفق شدید گاهی هم نه خیلی نگران نباشید، چند هفته اول فقط می خواهم تنها قبل از اینکه به عملی دست بزنید متوجه افکارتان بشوید و ببینید که در مورد عملیاتی کردن آنها حق انتخاب دارید. اگر توانستید ذهنتان را به مثابه ی واگن های قطار در حال حرکت مشاهده کنید، می توانید تجربیات این هفته تان را مجددا با سایت مکاتبه کنید، و با ذکر نام مشاور، قدم به قدم مشکلتان را پیگیری کنید تا بتوانید حین مطالعه تمرکز بیشتری داشته باشید.