پرسش :
آيا عصمت پيامبران و معصومان به صورت تدريجي حاصل ميشود يا دفعي؟ اگر تدريجي است ممكن است قبل از حصول آن گناه يا اشتباه كرده باشند و اگر يك دفعه خدا به آنها عصمت را داده است فضيلتي نخواهد بود؟
پاسخ :
پاسخ را طي مراحل ذيل به صورت خلاصه بيان ميكنيم و شرح آن را به منابع معتبر ارجاع ميدهيم.
1ـ اولين مرحله و مرتبه عصمت و مصونيت از گناه و خطا تدريجي نيست؛ بلكه يك نوع موهبت و تفضل الهي است و قابل اكتساب نيست، اين مرتبه از بدو ولادت تا پايان عمر همراه معصومين است، قرآن مجيد درباره حضرت عيسي(ع)[1] و يحيي(ع).[2] تصريح دارد که مقام نبوت در دوران کودکي به آن دو عطا شده است و لازمهي نبوت عصمت است؛ بنابر اين آنان در همان دوران کودکي داراي ملکهي عصمت بودهاند، از آن جايي که کودک مکلف نيست، آنان اين ويژگي را با انجام عبادات و ... به دست نياوردهاند؛ بلکه خداوند به آنها اعطا کرده است. همينطور به مقام امامت رسيدن بعضي از امامان ما در زمان طفوليت و قبل از تكليف و امكان اكتساب از بهترين شواهد بر اين مطلب است، و علامه مجلسي مي فرمايد: عقيده معروف اماميه اين است كه عصمت از آغاز تا پايان زندگي، همراه معصوم است.[3]
در اين كه امام و نبي هنگام امام شدن يا پيامبر شدن به عصمت نايل شدهاند اختلافي نيست و چون آيات مذكور و سيره بعضي امامان ميرساند كه در زمان طفوليّت و حتي بدو ولادت به موهبت نبوت يا امامت ملبس شدهاند، معلوم ميشود كه عصمت اكتسابي محض نيست.
شيخ مفيد ميفرمايد: «و العصمة تفضل من الله تعالي»[4] علامه حلي ميفرمايند: عصمت لطف الهي است كه خداوند آن را افاضه ميكند و اسباب اين لطف را چهار چيز معرفي ميكند.[5]
حالا كه مرتبه اول عصمت (آنچه براي نبي و امام لازم است) موهبتي، دفعي، لطف، تفضلي و غير اكتسابي شد؛ پس شخص معصوم، در كسب ملكه عصمت چه زحمت و تلاشي انجام داده تا عصمت براي او فضيلتي باشد؟ جواب اين قسمت از مراحل ذيل معلوم ميشود.
2ـ خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رحجان نيست، اينكه خداوند عصمت را به عده محدودي عطا كرده است حتماً يك فضيلت و رجحاني در وجود آنها بوده است، و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاي خداوند را عقل انسانها درك و كشف كند، همين كه خداي حكيم اين عده را برگزيده، دليل بر فضليت آنهاست و لقد اخترناهم علي علم علي العالمين[6]و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار[7]شيخ مفيد ميفرمايد: عصمت تفضل از جانب خداوند بر كساني است كه خدا ميدانست كه اين عده بر آن عصمت متمسك و پاي بند ميمانند؛[8] يعني اگر همين ملكه عصمت را به غير معصومين ميداد باز هم در سايه اختيار و قدرتي كه داشتند معلوم نبود عصمت را به كار ميگرفتند. سيد مرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را مطرح كرده و يادآور ميشود كه اگرچه عصمت لطف الهي است و شامل گروهي از بندگان خاص ميباشد، در عين حال قابل ستايش است؛ زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند، گروهي كه بر فرض افاضه عصمت با كمال آزادي و اختيار از آن در راه ترك گناه بهره ميگيرند؛ اما گروه ديگر بر فرض افاضهي عصمت بهره نميگيرند؛ بنابراين فقط بر گروه اول افاضه ميشود و اين از افتخارات و فضايل آنها محسوب ميشود.[9]
3ـ نخستين مرحله عصمت ]مصونيت از گناه و خطا[ كه از ابتداي ولادت تا انتها با معصومين است، افاضه الهي است؛ اما مراحل بعدي عصمت و درجههاي عالي عصمت براي معصومين اكتسابي است كه در اثر مجاهدتها، تحمل مصايب، انجام عبادات ويژه حاصل ميشود چنانكه مقام امامت را خداوند براي ابراهيم پيامبر كه معصوم هم بود بعد از موفقيت در امتحانات بسيار مشكل عنايت كرد، مسلماً عصمت و مقام ابراهيم در اواخر عمر با مقام و عصمتشان در بدو ولادت مساوي نخواهد بود. براي اين مطلب دو شاهد ميآوريم:
اول ـ در زيارت فاطمه زهرا (س) ميخوانيم: اي امتحان و آزمون شده! آنجا كه خدا تو را پيش از آفرينش درين جهان آزمود و در ميدان امتحان و بلا، صابر و بردبار يافت.
دوم ـ در دعاي ندبه ميخوانيم... اوليائي كه آنان را براي خود برگزيدي پس از آنكه زهد و پيراستگي را در زندگي اين دنياي پست براي آنان شرط نمودي و آنان شرط تو را پذيرفتند و تو نيز از وفاي آنان آگاه شدي.[10]
4ـ مبدء و سبب عصمت، علم به گناه و آثار و عواقب آن و تقواي كامل است كه از شخص معصوم در سايهي چنين علم و تقوايي معصيت صادر نميشود، لكن اين آگاهي سلب اختيار از معصوم نميكند; يعني ضمن اين كه قدرت و اختيار بر گناه و خطا را دارد مرتكب نمي شود.[11] كسي كه با اختيار و قدرت معصيت را ترك ميكند و حتي مرتكب ترك اولي نميشود و همواره مطيع امر خداوند است بدون شك فضيلت دارد و مايه مباهات و افتخار است، حتي براي انسانهاي عادي كه کارهايش بر اساس علم و ايمان است؛ مثلا ميدانيم سيگار ضرر دارد و عواقب آن را به خوبي مي دانيم. لذا سيگار نمي كشيم، اين ترك سيگار براي ما فضيلت و افتخار است.
آياتي در قرآن مجيد داريم كه انبيا و اوليا و پيامبر خاتم (ص) را از ارتكاب احتمالي معصيت و شرك بر حذر ميدارد، اگر عصمت اختيار را كاملا سلب ميكرد ديگر اين نواهي و هشدارها معني نداشت.[12]
علامه طباطبائي ميفرمايند: ان هذا العلم اعني ملكة العصمة لا يغير الطبيعة الانسانية المختارة في افعالها الارادية و لا يخرجها الي ساحة الاجبار و الاضطرار كيف و العلم من مبادي الاختيار.[13]
خلاصه، هر جا انسان قدرت و اختيار بر معصيتي را داشته باشد، لكن مرتكب نشود فضيلت و امتياز است خواه اين عدم ارتكاب مستند به علم و تقوا باشد يا به خاطر ترس از عقاب و جهنم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منشور جاويد، ج5، ص 28.
2. تفسير الميزان، ج11، ص 163.
3. وحي و نبوت در قرآن، عبدالله جوادي آملي، اسراء، اول، 1381، صص 197 ـ 287.
پی نوشتها:
[1] . مريم/ 29 و 30؛ فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا قال اني عبداللله اتاني الكتاب و جعلني نبياً.
[2] . مريم/12. يا يحيي خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبياً.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب (ع)، چاپ سوم، ج 7، ص 179، به نقل از بحارالانوار، ج11، ص91.
[4] . شيخ مفيد، محمد بن نعمان، تصحيح الاعتقاد، تبريز، تعليق شهرستاني، چاپ دوم، 1371، هـ ، ص61.
[5] . حلي، كشف المراد، قم، جامعه مدرسين، ص365.
[6] . دخان/32.
[7] . ص/47.
[8] . شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، همان.
[9] . سبحانی، منشور جاويد، همان، ص 27، به نقل از امالي سيد مرتضي، ج2، ص347، و رسايل الشريف المرتضي، ج3، ص326.
[10] . سبحاني، منشور جاويد، همان، ص26.
[11] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، جامعه مدرسين، 1366، ج5، ص28.
[12] . انعام/87 و مائده/67.
[13] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1391 هـ . ق، چاپ سوم، ج11، ص163.
منبع: اندیشه قم
پاسخ را طي مراحل ذيل به صورت خلاصه بيان ميكنيم و شرح آن را به منابع معتبر ارجاع ميدهيم.
1ـ اولين مرحله و مرتبه عصمت و مصونيت از گناه و خطا تدريجي نيست؛ بلكه يك نوع موهبت و تفضل الهي است و قابل اكتساب نيست، اين مرتبه از بدو ولادت تا پايان عمر همراه معصومين است، قرآن مجيد درباره حضرت عيسي(ع)[1] و يحيي(ع).[2] تصريح دارد که مقام نبوت در دوران کودکي به آن دو عطا شده است و لازمهي نبوت عصمت است؛ بنابر اين آنان در همان دوران کودکي داراي ملکهي عصمت بودهاند، از آن جايي که کودک مکلف نيست، آنان اين ويژگي را با انجام عبادات و ... به دست نياوردهاند؛ بلکه خداوند به آنها اعطا کرده است. همينطور به مقام امامت رسيدن بعضي از امامان ما در زمان طفوليت و قبل از تكليف و امكان اكتساب از بهترين شواهد بر اين مطلب است، و علامه مجلسي مي فرمايد: عقيده معروف اماميه اين است كه عصمت از آغاز تا پايان زندگي، همراه معصوم است.[3]
در اين كه امام و نبي هنگام امام شدن يا پيامبر شدن به عصمت نايل شدهاند اختلافي نيست و چون آيات مذكور و سيره بعضي امامان ميرساند كه در زمان طفوليّت و حتي بدو ولادت به موهبت نبوت يا امامت ملبس شدهاند، معلوم ميشود كه عصمت اكتسابي محض نيست.
شيخ مفيد ميفرمايد: «و العصمة تفضل من الله تعالي»[4] علامه حلي ميفرمايند: عصمت لطف الهي است كه خداوند آن را افاضه ميكند و اسباب اين لطف را چهار چيز معرفي ميكند.[5]
حالا كه مرتبه اول عصمت (آنچه براي نبي و امام لازم است) موهبتي، دفعي، لطف، تفضلي و غير اكتسابي شد؛ پس شخص معصوم، در كسب ملكه عصمت چه زحمت و تلاشي انجام داده تا عصمت براي او فضيلتي باشد؟ جواب اين قسمت از مراحل ذيل معلوم ميشود.
2ـ خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رحجان نيست، اينكه خداوند عصمت را به عده محدودي عطا كرده است حتماً يك فضيلت و رجحاني در وجود آنها بوده است، و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاي خداوند را عقل انسانها درك و كشف كند، همين كه خداي حكيم اين عده را برگزيده، دليل بر فضليت آنهاست و لقد اخترناهم علي علم علي العالمين[6]و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار[7]شيخ مفيد ميفرمايد: عصمت تفضل از جانب خداوند بر كساني است كه خدا ميدانست كه اين عده بر آن عصمت متمسك و پاي بند ميمانند؛[8] يعني اگر همين ملكه عصمت را به غير معصومين ميداد باز هم در سايه اختيار و قدرتي كه داشتند معلوم نبود عصمت را به كار ميگرفتند. سيد مرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را مطرح كرده و يادآور ميشود كه اگرچه عصمت لطف الهي است و شامل گروهي از بندگان خاص ميباشد، در عين حال قابل ستايش است؛ زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند، گروهي كه بر فرض افاضه عصمت با كمال آزادي و اختيار از آن در راه ترك گناه بهره ميگيرند؛ اما گروه ديگر بر فرض افاضهي عصمت بهره نميگيرند؛ بنابراين فقط بر گروه اول افاضه ميشود و اين از افتخارات و فضايل آنها محسوب ميشود.[9]
3ـ نخستين مرحله عصمت ]مصونيت از گناه و خطا[ كه از ابتداي ولادت تا انتها با معصومين است، افاضه الهي است؛ اما مراحل بعدي عصمت و درجههاي عالي عصمت براي معصومين اكتسابي است كه در اثر مجاهدتها، تحمل مصايب، انجام عبادات ويژه حاصل ميشود چنانكه مقام امامت را خداوند براي ابراهيم پيامبر كه معصوم هم بود بعد از موفقيت در امتحانات بسيار مشكل عنايت كرد، مسلماً عصمت و مقام ابراهيم در اواخر عمر با مقام و عصمتشان در بدو ولادت مساوي نخواهد بود. براي اين مطلب دو شاهد ميآوريم:
اول ـ در زيارت فاطمه زهرا (س) ميخوانيم: اي امتحان و آزمون شده! آنجا كه خدا تو را پيش از آفرينش درين جهان آزمود و در ميدان امتحان و بلا، صابر و بردبار يافت.
دوم ـ در دعاي ندبه ميخوانيم... اوليائي كه آنان را براي خود برگزيدي پس از آنكه زهد و پيراستگي را در زندگي اين دنياي پست براي آنان شرط نمودي و آنان شرط تو را پذيرفتند و تو نيز از وفاي آنان آگاه شدي.[10]
4ـ مبدء و سبب عصمت، علم به گناه و آثار و عواقب آن و تقواي كامل است كه از شخص معصوم در سايهي چنين علم و تقوايي معصيت صادر نميشود، لكن اين آگاهي سلب اختيار از معصوم نميكند; يعني ضمن اين كه قدرت و اختيار بر گناه و خطا را دارد مرتكب نمي شود.[11] كسي كه با اختيار و قدرت معصيت را ترك ميكند و حتي مرتكب ترك اولي نميشود و همواره مطيع امر خداوند است بدون شك فضيلت دارد و مايه مباهات و افتخار است، حتي براي انسانهاي عادي كه کارهايش بر اساس علم و ايمان است؛ مثلا ميدانيم سيگار ضرر دارد و عواقب آن را به خوبي مي دانيم. لذا سيگار نمي كشيم، اين ترك سيگار براي ما فضيلت و افتخار است.
آياتي در قرآن مجيد داريم كه انبيا و اوليا و پيامبر خاتم (ص) را از ارتكاب احتمالي معصيت و شرك بر حذر ميدارد، اگر عصمت اختيار را كاملا سلب ميكرد ديگر اين نواهي و هشدارها معني نداشت.[12]
علامه طباطبائي ميفرمايند: ان هذا العلم اعني ملكة العصمة لا يغير الطبيعة الانسانية المختارة في افعالها الارادية و لا يخرجها الي ساحة الاجبار و الاضطرار كيف و العلم من مبادي الاختيار.[13]
خلاصه، هر جا انسان قدرت و اختيار بر معصيتي را داشته باشد، لكن مرتكب نشود فضيلت و امتياز است خواه اين عدم ارتكاب مستند به علم و تقوا باشد يا به خاطر ترس از عقاب و جهنم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منشور جاويد، ج5، ص 28.
2. تفسير الميزان، ج11، ص 163.
3. وحي و نبوت در قرآن، عبدالله جوادي آملي، اسراء، اول، 1381، صص 197 ـ 287.
پی نوشتها:
[1] . مريم/ 29 و 30؛ فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا قال اني عبداللله اتاني الكتاب و جعلني نبياً.
[2] . مريم/12. يا يحيي خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبياً.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب (ع)، چاپ سوم، ج 7، ص 179، به نقل از بحارالانوار، ج11، ص91.
[4] . شيخ مفيد، محمد بن نعمان، تصحيح الاعتقاد، تبريز، تعليق شهرستاني، چاپ دوم، 1371، هـ ، ص61.
[5] . حلي، كشف المراد، قم، جامعه مدرسين، ص365.
[6] . دخان/32.
[7] . ص/47.
[8] . شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، همان.
[9] . سبحانی، منشور جاويد، همان، ص 27، به نقل از امالي سيد مرتضي، ج2، ص347، و رسايل الشريف المرتضي، ج3، ص326.
[10] . سبحاني، منشور جاويد، همان، ص26.
[11] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، جامعه مدرسين، 1366، ج5، ص28.
[12] . انعام/87 و مائده/67.
[13] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1391 هـ . ق، چاپ سوم، ج11، ص163.
منبع: اندیشه قم