دوشنبه، 29 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

رفتار زمامداران اسلامي در طول تاريخ با فدك چگونه بوده است؟


پاسخ :
بررسي عملكرد حاكمان و رفتار متناقص آنها با مسأله فدك نمايانگر اين است كه بعضي از آنها سرزمين فدك را جزء اموال دولت و حكومت دانسته، نه مال خصوصي دختر پيامبر و برخي نيز فدك را جز اموال، فاطمه(س) و فرزندان او مي دانستند، بنابراين هر كدام با سليقه شخصي با آن رفتار كرده اند.
رفتار و عملكرد زمامداران اسلامي در طول تاريخ به سه دوره تقسيم مي شود: الف) دوران سه خليفه اول ب) دوران بني اميه ج) دوران بني عباس
فدك در دوران خلفاي سه گانه:
1- خليفه اول (ابوبكر) سرزمين فدك را از دست زهرا دختر پيامبرگرفت و او را از ملك خويش محروم ساخت و آن را جزء درآمد عمومي دولت و بيت المال قرار داد و از ثروت عظيم آن در ايام سلطنت خويش استفاده كرد.[1]
2- خليفه دوم (عمر بن خطاب) با اينكه در سمت مشاوري ابوبكر، اصرار زياد بر تصرف فدك و ممانعت از ارجاع آن به دختر پيامبر داشت و نگذاشت ابوبكر آن را به صاحبش برگرداند،[2] ولي در ايام زمامداريش آن را به وارثان و فرزندان زهرا s برگرداند.[3]
به نظر مي رسد اين تصميم خليفه دوم در بازگرداندن سرزمين فدك به خاندان پيامبر و وارثان دخترش - با اينكه خودش در ماجراي غصب آن نقش اساسي ايفا كرد - از روي ناچاري و تعديل افكار عمومي باشد. چون در زمان خلافت ابوبكر به دليل ظلم و ستمي كه در حق خاندان پيامبر ص بعمل آمد و مال شخصي آنها را غصب كردند، افكار عموم مردم كه از طرفي ناظر بر اين اذيت و آزارها و از طرفي هم متوجه حقيقت و واقعيت مطلب بودند، نسبت به خليفه بدبين گشت.
3- خليفه سوم (عثمان بن عفان) نيز در ايام خلافتش دوباره اين سرزمين را غصب كرده و در باره آن حتي از روش خليفه اول هم تعدي كرده و آن را به مروان بن حكم واگذار كرد، مروان هم تا پايان خلافت عثمان از آن استفاده مي كرد.
بعد از پايان يافتن ايام خلافت عثمان، آنچه كه از مجموع كتابهاي تاريخ برداشت مي شود اين است كه، علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ سرزمين فدك را از دست مروان بن حكم گرفت و با اقتدا به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آن را از اموال شخصي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ دختر پيامبر به شمار آورد و به عنوان ميراث، خود و اولادش آن را در اختيار گرفتند و درآمدش را به صلاحديد مصرف مي نمودند.[4]
فدك در دوران خلافت حاكمان بني اميه:
1- معاويه بن ابوسفيان در دوران زمامداريش سرزمين فدك را از فرزندان زهرا ـ سلام الله عليها ـ گرفته و به تصرف خويش درآورد و آنرا بين سه نفر تقسيم كرد؛ يك سوم آن را به مروان بن حكم و يك سوم آن را به عمر بن عثمان و يك سوم آن را به پسرش يزيد بخشيد، بعد از آنها به مرور زمان همه آن سرزمين در اختيار عمر بن عبدالعزيز درآمد.[5]
2- عمر بن عبدالعزيز در دوران سلطنتش، تصميم گرفت اين سرزمين را به صاحبانش برگرداند. به استاندارش در مدينه نامه اي نوشت كه فدك را به فرزندان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ تحويل نمايد، اما متأسفانه اطرافيانش در اين تصميم بر او ايراد گرفته و او را تحت فشار قرار دادند كه اين عمل بر خلاف روش خليفه اول و ديگر خلفاء گذشته است و تهديد كردند كه عدول از طريقه آنها جايز نيست. پس به ناچار سرزمين فدك را نگه داشت ولي درآمد آن را به فرزندان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ تحويل مي داد.[6]
3- بعد از عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك در زمان حكومتش، چشم طمع به درآمد فدك انداخته و آن را در اختيار گرفته و از سودهاي بدست آمده آن، استفاده مي كرد و بر خلاف عمر بن عبدالعزيز راضي نشد درآمد آن را به اولاد فاطمه ـ سلام الله عليها ـ برساند و آنها را از حقشان محروم كرد و اين ظلم و تعدي به عترت پيامبر و غصب حق آنها تا پايان حكومت بني اميه ادامه پيدا كرد.[7]
فدك در دوران خلافت حاكمان بني عباس:
1- ابوالعباس سفاح هنگامي كه به حكومت رسيد شايد بخاطر تثبيت موقعيت خود و جلب نظر بعضي از هاشميين، يا بدلايلي ديگر فدك را به عبدالله بن حسن از نوادگان امام حسن ـ عليه السلام ـ رد كرد.[8]
2- منصور عباسي در ايام زمامداريش فدك را از اولاد امام مجتبي ـ عليه السلام ـ گرفته و به تصرف خويش درآورد.[9]
3- پس از منصور، مهدي عباسي فدك را به صاحبان آن بر گرداند.
4- موسي بن مهدي عباسي بعد از پدرش متأسفانه بناء را بر ظلم و تعدي گذاشته و سرزمين فدك را غصب كرد پس از او هم ماجراي فدك به همين منوال توسط ديگر خلفاء بني عباس ادامه پيدا كرد تا اينكه زمان حكومت مأمون فرا رسيد.[10]
5- مأمون عباسي يكي از حاكمان بني عباس است كه در ماجراي فدك به راه صواب رفته، چون حقيقت مطلب را مي دانست و از اساس ماجرا اطلاع داشت به استاندارش در مدينه نوشت:[11] فدك از آنِ فاطمه دختر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوده كه پدرش به او بخشيده بود و حق او ضايع شد. تا اينكه گفته: اين مطلب روشن و مسلم است و تاريخ آن را گواهي مي دهد. پس الان لازم است به صاحبانش برگردد و به دستور او بازگردانده شد.[12]
6- متوكل عباسي در ايام حكومت ظالمانه اش، اين سرزمين را از وارثان دختر پيامبر گرفته به شخصي به نام عبدالله بن عمر بازيار واگذار كرد عبدالله بن عمر هم به مردي به نام بشر بن بني اميه دستور داد يازده درختي كه در اين سرزمين توسط پيامبر غرس شده را قطع كند پس بشر هم آنها را قطع كرد و اعضايش فلج شد. بعد از متوكل هم هيچ يك از حاكمان آن را به اولاد فاطمه برنگرداند و اين ماجرا به صورت ظلم و تعدي ادامه پيدا كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحديد، ج 16.
2. فدك في التاريخ، صدر، ص 20 الي 25.
3. الفدك، موسوي القزويني.

پی نوشتها:
[1]. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 16 - صدر، فدك في التاريخ، ص 21.
[2]. سيره حلبي، ج 3، ص 391 – موسوي قزوين، فدك، ص175.
[3]. صدر، فدك في التاريخ، ص21.
[4]. همان، ص 22.
[5]. ابن ابي الحديد، نهج البلاغه، ج 16، ص 216.
[6]. صدر، فدك در تاريخ، ص23.
[7]. همان، ص23.
[8]. همان، ص23.
[9]. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج16، ص217.
[10]. فدك در تاريخ، ص24.
[11]. فدك در تاريخ ص24.
[12]. شرح نهج البلاغه، ج16، ص217.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.