دوشنبه، 29 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در لوح فاطمه زهرا (س) آمده است: امام حسن و امام حسين (ع) حجت هاي بالغه من در ميان مردم هستند که به وسيله آن ها ثواب مي دهم و عقاب مي کنم، لطفا اين جمله را توضيح دهيد؟


پاسخ :
حديث لوح فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ از معروف ترين احاديث شيعه مي باشد که به مناسبت ولادت امام حسين از طرف خداوند به وسيله جبرئيل براي پيامبر اکرم و حضرت امام علي و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليهم اجمعین ـ به عنوان تحفه فرستاده شده است و محدثان شيعه با استناد به آن مطالب قابل توجهي را اثبات نموده از جمله اينکه از کيفيت نسخه برداري اين حديث که به وسيله جابر بن عبدالله انصاري از نسخه موجود نزد فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ صورت گرفته، استفاده مي شود که شيعه در زمان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به نگارش و تدوين حديث اهتمام ورزيده است در حالي که اهل تسنن به دلايلي از جمله نشر احاديثي بي پايه مبني بر ممنوعيت کتابت حديث از تدوين روايات در صدر اول خودداري نموده اند و با روي کار آمدن عمر بن عبدالعزيز (95 ـ 101) به نوشتن روايات روي آورده اند.
اين حديث که از جمله نخستين آثار مکتوب حديث در تاريخ اسلام است در منابع مهم روائي شيعه آمده است.[1]
در اين حديث مطالب فراواني ديده مي شود که به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. تنصيص از سوي خداوند تبارک و تعالي به امامت ائمه اثني عشر ـ عليهم السلام ـ .
2. پيش بيني برخي حوادث که همزمان با حيات ائمه ـ عليهم السلام ـ اتفاق خواهد افتاد.
3. توصيف خصوصيات امام زمان ـ عليه السلام ـ و بيان وضعيت سياسي، اجتماعي و فرهنگي عصر ظهور و نيز وقايع و اصلاحات اجتماعي که پس از ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد.
4. تمام ائمه ـ عليهم السلام ـ روح واحدي هستند در کالبدهاي مختلف، اهداف آنان منطبق بر يکديگر و عالي ترين مقصد آنان سعادت بشر از طريق پرستش صحيح خدا و به کار بستن عقل و درايت به منظور بهبود وضعيت زندگي دنيوي و اخروي و رسيدن به کمال است لذا راه سعادت در پذيرش امامت هر دوازده امام معصوم ـ عليهم السلام ـ است و توقف بر يکي از ائمه ـ عليهم السلام ـ به معناي انکار بقيه ائمه ـ عليهم السلام ـ خواهد بود. لذا در همين حديث مي خوانيم: «ان المکذب بالثامن مکذب بکل اوليائي؛ تکذيب کننده امام هشتم تکذيب کننده همه اولياء من مي باشد».
5. اکمال سلسله باعظمت امامت به وجود ولي عصر است همان طوري که اصل امامت اکمال رسالت است.
و کمال هر چيزي رسيدن به مرحله اي از رشد است که در آن غرض اصلي آن موجود تحقق يابد بنابراين تحقق اهداف ائمه در امامت حضرت حجت خواهد بود که حکومت آن حضرت اختصاص به شيعيان نداشته و در سايه حکومت حضرت حق همه مستضعفان به آنان برگردانده خواهد شد و به حق خود خواهند رسيد.
6. در متن اين حديث ضمن بيان مقامات امام حسين ـ عليه السلام ـ اين جمله آمده است:
«جعلت کلمتي التامة معه و حجتي البالغة عنده؛ کلمه تامه خود را با امام حسين ـ عليه السلام ـ و حجت بالغه خويش را نزد او قرار دادم» حال منظور از اين جمله چيست؟
مي توان گفت منظور از «کلمه تامه» خدا در اين حديث خود امام حسين ـ عليه السلام ـ است به دليل اينکه خدا در قرآن کريم در جريان تولد شگفت انگيز عيسي از مريم ـ عليه السلام ـ آن حضرت را به «کلمه» خود خوانده است.[2]
امام معصوم نيز کلمه خدا و دلالت کننده بر صفات خدا و مظهر الله مي باشد.
و مي توان با توجه به روايات زيادي که ذيل آيه 28 سوره زخرف در تفاسير و غير آن وارد شده، گفت منظور از «کلمه تامه» «امامت» است و آن را خدا در نسل و ذريه امام حسين ـ عليه السلام ـ قرار داده است.
بنابراين کلمه تامه که به معناي تمام و کمال از هر چيزي مي باشد، در حديث لوح، منظور امامت است.
و خدا آن را به طور تمام و کمال در نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ قرار داده است و روايات زيادي هم بر اين مطلب دلالت مي کند. امام سجاد ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: آيه 28 سوره زخرف در مورد ما نازل شده و امامت را خدا تا روز قيامت در نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ قرار داده است.[3]
شاهد بر اينکه منظور از کلمه تامه امامت است و قرار دادن آن با امام حسين ـ عليه السلام ـ به معني اين است که امامت را از امام حسين ـ عليه السلام ـ به بعد تا روز قیامت در ذريه آن حضرت قرار داده است؛ جمله «بعترته اثيب و اعاقب» مي باشد که به دنبال (جعلت کلمتي التامة)آمده است و به معناي اين است که به وسيله اطاعت اوامر و نواهي عترت امام حسين ـ عليه السلام ـ و ائمه بعد از او اجر مي دهد و به جهت تمرد از فرمان عترت او، مخالفين و تمرد کنندگان را عقاب مي کند زيرا ايمان به ولايت ائمه مهم ترين رکن توحيد و شرط قبولي اعمال بندگان بوده و ترک و نپذيرفتن ولايت شان کفر و عصيان مي باشد.
اما اينکه منظور از «و حجتي البالغة عنده، و حجت رساي خود را نزد امام حسين ـ عليه السلام ـ نهادم» چيست؟
در پاسخ بايد گفت حجت آن چيزي است که به آن احتجاج و استدلال مي شود بنابراين دامنه حجت هاي الهي وسيع بوده که برخي از مصاديق آن عقل، انبياء، اوصياء، معجزات انبياء، کتب آسماني، پديده هاي عالم و نظامات حاکم بر آن ها همه و همه حجت خدايند لکن اين حجت ها تفاوت هايي دارند از آن جهت که بعضي بسيار برجسته و بعضي نسبتا ساده و کوچک اند. نظام حاکم بر کوچک ترين پديده عالم از آن جهت که انسان را به ناظم عالم، قادر و توانا راهنمايي مي کند حجت خدا بر انسان است ولي حجت بودن انبياء و ائمه ـ عليهم السلام ـ از آن جهت که با زبان خود با بشر سخن مي گويند و دست آن ها را گرفته و به سوي خدا هدايت مي کند برجستگي خاصي دارد و همين طور ائمه ـ عليهم السلام ـ با اينکه همه حجج خالق بر خلق اند امّا حجت بودن امام زمان ـ عليه السلام ـ از آن جهت که مطابق آيات و روايات به اهداف انبياء و اوصياء، جامه عمل مي پوشاند، برجستگي و ويژگي خاصي دارد زيرا با آمدنش جهان را پر از عدل و داد مي نمايد که مظهر عدالت خدا است و عالم را از ظلم و بيداد رهایي مي بخشد.
با توجه به اين مطلب مي توان گفت منظور از حجت بالغه در حديث لوح، امام زمان ـ عليه السلام ـ است که از نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ مي باشد و اين مطلب هيچ منافاتي ندارد که هر يک از ائمه ـ عليهم السلام ـ حجت حق تعالي بر خلق او باشند.
آري قبل از ظهور حجت بن الحسن ـ عليه السلام ـ هر چند از طريق مشاهده حسي آثار اقوام پيشين، از طريق وحي و عقل و... بر بشر اتمام حجت شده و هر يکي از اين امور حجت بالغه حق تعالي بوده است ولي در عصر ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ مسأله اتمام حجت به سر حد نهائي خود رسيده و وقت آن گذشته است که انبياء و مصلحان عالم از دم شمشير ظلم بگذرند و وقت آن خواهدبود که مستکبران ذليل و مؤمنانِ به استضعاف کشيده شده بر قله افتخار و عزت بنشينند و لذا هر کس تا قبل از آن روز از راه ضلالت به راه هدايت و صراط حق برگشته نجات مي يابد و گرنه ايمان شان نفعي نمي رساند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ مرکز المصطفي، جابر بن عبدالله الانصاري.
2ـ مرکز المصطفي، نماذج من کرامات الائمه ـ عليهم السلام ـ.

پی نوشتها:
[1]. صفار، ابوجعفر محمد بن حسن، بصائر الدرجات، بيروت، موسسة النعمان، بي تا، ص135؛ محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، قم، چاپ اسوه، 1375ش، چاپ سوم، ج3، ص566.
[2]. نساء / 171؛ زخرف / 28.
[3]. عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج4، ص597.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.