پرسش :
چرا علي ابن ابيطالب عليه السلام در وصف جهاد شيعيان می فرماید: «ايها الناس المجتمعه ابدانهم المتفرقه اهوانهم، ما عزّت دعوة من دعاكم و استراح قلب من قاساكم كلامكم يوهي الصُم الصلاب و فعلكم يطمع فيكم و عدوكم فاذا دعوتكم الي المسير ابطأتم و تثاقلتم و ... . »
پاسخ :
پاسخ اين سؤال داراي دو قسمت است. ابتدا تاريخ بيان و سبب ايراد اين خطبه. زمان ايراد اين خطبه، بعد از جنگ صفين و داستان حكميت. و پيش از جنگ نهروان بوده است.[1]
معاويه در آن زمان با استفاده از تضعيف جبهه علي ـ عليه السّلام ـ و با انشعابي كه به وسيلة خوارج صورت گرفته بود و دست به يك سلسله شبيخونها به مناطق حكومت علي ـ عليه السّلام ـ زند تا روحيه مردم را تضعيف كند. از آن جمله... وقتي ضحاك بن قيس فهري را با سه الي چهار هزار نفر به مرز قلمرو حكومت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرستاد. و به او گفت: بر هرگروه از اعراب كه در طاعت علي ـ عليه السّلام ـ هستند، گذشتي حمله بر و آنان را غارت كن ..[2]
بدين ترتيب ضحاك بن قيس، به سرزمين هاي تحت حكومت حضرت امير ـ عليه السّلام ـ حمله برد و غارت و كشتار به راه انداخت و در شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، آمده است: ضحاك اموال مسلمانان را غارت مينمود و آنان را ميكشت، تا به منزل ثعلبه رسيد، و بر حاجيان حمله برد و كالاهايشان را گرفت. و عمربن عيسي بن سعد ذهلي را كه برادر زادة عبداله بن مسعود، صحابي پيامبر بود برخورد و او را در كنار راه حاجيان در قطقطانه با گروهي از يارانش كشت.[3] بعد از اين كه اين اخبار به علي ـ عليه السّلام ـ رسيد، به منبر رفت، و فرمودند: (برويد و با دشمن خود جنگ كنيد و از حريم خودتان دفاع كنيد). امّا كوفيان به سستي پاسخ دادند.[4] و اين خطبه در هنگام غارت ضحاك بن قيس ايراد شد.[5] و وقتي اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ از مردم كوفه نااميد شد، به نخیله رفت و حجربن عدي (يكي از ياران شجاع و وفادار خود) را فراخواند. و به او پرچمي داد. و چهار هزار تن را در اختيار او قرار داد و او بر ضحاك بن قيس حمله برد، و او را وادار به فرار كرد.[6]
قسمت دوّم پاسخ به سؤال: تمام مردم تحت حكومت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ يكسان نبودند و صحبتهاي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حتماً تمام كساني را كه در كوفه و يا مناطق ديگر حضرت امير ـ عليه السّلام ـ بوده اند فرا نميگيرد. بنابراین مالك اشتر و حجربن عدي و محمّد بن ابوبكر را با امثال عمارة بن وليد[7] كه در كوفه ميزيسته و اخبار عراق را پنهاني براي معاويه ميفرستاده، نمی توان يكي حساب كرد.
كساني كه مورد خطاب حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در اين خطبة واقع بودند، كساني هستند كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در مورد آنان ميفرمايند: «فعلكم يطمع فيكم الاعداء».[8] عملكرد شما، دشمن را براي ضربه زدن برشما اميدوار ميكند. و مالك اشتر و امثال او از جنگ گريزان نبود.
البتّه اين سستي كه در ميان عراقيان پيدا شده بود. معلول توطئه ها و جنگهاي داخلي بود كه طلحه و زبير و عايشه و معاويه بر حضرت و شيعيان او تحميل كردند و موجبات تلفات و ضايعات زياد را فراهم ساختند و نيروهاي عراقيان را فرسوده ساختند. و آن شبيخونها و غارتها نيز مزيد بر علّت شد بنابراين بهتر است كه ما علّت را محكوم كنيم و بپرسيم همانهايي كه دچار سستي شده بودند، چرا گرفتار آن وضع شدند؟ و ما اگر به قضيه، از اين زاويه نگاه كنيم در درجة اوّل، كوفيان موجب ملامت خواهند بود يا ناكثين و قاسطين؟.
پی نوشتها:
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ترجمة دكتر محمود دامغاني، ج اوّل، ص 254، چاپ طلوع.
[2] . همان، ص 257.
[3] . همان، ص 257.
[4] . همان، ص 257.
[5] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ترجمة دكتر محمود دامغاني، ج اوّل، ص 251، چاپ طلوع.
[6] . همان، ص 257.
[7] . تاريخ طبري، ج 5، ص 151 و همان، ص 256.
[8] . كساني كه به دروغ از خود تعريف ميكنند و موقع جنگ عذر مي آورند. خطبة 29، نهج البلاغه.
منبع: اندیشه قم
پاسخ اين سؤال داراي دو قسمت است. ابتدا تاريخ بيان و سبب ايراد اين خطبه. زمان ايراد اين خطبه، بعد از جنگ صفين و داستان حكميت. و پيش از جنگ نهروان بوده است.[1]
معاويه در آن زمان با استفاده از تضعيف جبهه علي ـ عليه السّلام ـ و با انشعابي كه به وسيلة خوارج صورت گرفته بود و دست به يك سلسله شبيخونها به مناطق حكومت علي ـ عليه السّلام ـ زند تا روحيه مردم را تضعيف كند. از آن جمله... وقتي ضحاك بن قيس فهري را با سه الي چهار هزار نفر به مرز قلمرو حكومت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرستاد. و به او گفت: بر هرگروه از اعراب كه در طاعت علي ـ عليه السّلام ـ هستند، گذشتي حمله بر و آنان را غارت كن ..[2]
بدين ترتيب ضحاك بن قيس، به سرزمين هاي تحت حكومت حضرت امير ـ عليه السّلام ـ حمله برد و غارت و كشتار به راه انداخت و در شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، آمده است: ضحاك اموال مسلمانان را غارت مينمود و آنان را ميكشت، تا به منزل ثعلبه رسيد، و بر حاجيان حمله برد و كالاهايشان را گرفت. و عمربن عيسي بن سعد ذهلي را كه برادر زادة عبداله بن مسعود، صحابي پيامبر بود برخورد و او را در كنار راه حاجيان در قطقطانه با گروهي از يارانش كشت.[3] بعد از اين كه اين اخبار به علي ـ عليه السّلام ـ رسيد، به منبر رفت، و فرمودند: (برويد و با دشمن خود جنگ كنيد و از حريم خودتان دفاع كنيد). امّا كوفيان به سستي پاسخ دادند.[4] و اين خطبه در هنگام غارت ضحاك بن قيس ايراد شد.[5] و وقتي اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ از مردم كوفه نااميد شد، به نخیله رفت و حجربن عدي (يكي از ياران شجاع و وفادار خود) را فراخواند. و به او پرچمي داد. و چهار هزار تن را در اختيار او قرار داد و او بر ضحاك بن قيس حمله برد، و او را وادار به فرار كرد.[6]
قسمت دوّم پاسخ به سؤال: تمام مردم تحت حكومت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ يكسان نبودند و صحبتهاي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حتماً تمام كساني را كه در كوفه و يا مناطق ديگر حضرت امير ـ عليه السّلام ـ بوده اند فرا نميگيرد. بنابراین مالك اشتر و حجربن عدي و محمّد بن ابوبكر را با امثال عمارة بن وليد[7] كه در كوفه ميزيسته و اخبار عراق را پنهاني براي معاويه ميفرستاده، نمی توان يكي حساب كرد.
كساني كه مورد خطاب حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در اين خطبة واقع بودند، كساني هستند كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در مورد آنان ميفرمايند: «فعلكم يطمع فيكم الاعداء».[8] عملكرد شما، دشمن را براي ضربه زدن برشما اميدوار ميكند. و مالك اشتر و امثال او از جنگ گريزان نبود.
البتّه اين سستي كه در ميان عراقيان پيدا شده بود. معلول توطئه ها و جنگهاي داخلي بود كه طلحه و زبير و عايشه و معاويه بر حضرت و شيعيان او تحميل كردند و موجبات تلفات و ضايعات زياد را فراهم ساختند و نيروهاي عراقيان را فرسوده ساختند. و آن شبيخونها و غارتها نيز مزيد بر علّت شد بنابراين بهتر است كه ما علّت را محكوم كنيم و بپرسيم همانهايي كه دچار سستي شده بودند، چرا گرفتار آن وضع شدند؟ و ما اگر به قضيه، از اين زاويه نگاه كنيم در درجة اوّل، كوفيان موجب ملامت خواهند بود يا ناكثين و قاسطين؟.
پی نوشتها:
[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ترجمة دكتر محمود دامغاني، ج اوّل، ص 254، چاپ طلوع.
[2] . همان، ص 257.
[3] . همان، ص 257.
[4] . همان، ص 257.
[5] . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ترجمة دكتر محمود دامغاني، ج اوّل، ص 251، چاپ طلوع.
[6] . همان، ص 257.
[7] . تاريخ طبري، ج 5، ص 151 و همان، ص 256.
[8] . كساني كه به دروغ از خود تعريف ميكنند و موقع جنگ عذر مي آورند. خطبة 29، نهج البلاغه.
منبع: اندیشه قم