پرسش :
ريشه تفاوتی که کارکرد انتخابات در دو نظريه مردم سالاري ديني و دموكراسي غربي دارد در چيست؟
پاسخ :
امتياز نظام جمهوري اسلامي ايران در ميان نظام هاي ديگر حكومتي در عصر معاصر، برخورداري اين نظام از دو ويژگي «خدامحوري» و «مردم گرايي» است. اگر چه نظام اسلامي از ابتداي ظهور اهداف خود را بر طبق معيارها و ارزش هاي الهي معرفي كرد اما هويت و تجلي اين ظهور از حضور مردم و اتكا به آراي عمومي جامعه حاصل آمد و از آنجا كه جمهوري اسلامي ايران نظامي ديني و مردمي است پس ثبات و اقتدار آن نيز وابسته به حضور و مشاركت گسترده مردمي از طريق نمودهايي همچون انتخابات خواهد بود و كسي حق ندارد اين ويژگي مهم نظام اسلامي را تضعيف نمايد. بر اين اساس ويژگي و اصل دوم اين نظام يعني «اسلاميت» و «ديني بودن» آن نيز حايز اهميت بوده و به هيچ وجه خدشه بردار نيست و قطعاً هر موضع گيري از سوي جناح ها و نهادهاي موجود در اين نظام بايد با توجه به فرض خدشه ناپذير بودن هر دو اصل مذكور صورت پذيرد
در خصوص تفاوت جايگاه انتخابات در دو نظريه مردم سالاري ديني و دموكراسي غربي بايد گفت اين تفاوت ريشه در اين دارد که مشروعيت در دموكراسي غربي وابسته به خواست مردم است و اگر مردم حكومتي را نخواستند ـ درست يا غلط ـ حكومت نامشروع تلقي مي گردد و البته در اين ميان خواست واقعي مردم تحت الشعاع خواست سرمايه داران و صاحبان زر و زور قرار مي گيرد و با انواع فريب ها و نيرنگ ها تحريف مي گردد. در حالي كه در نظرية مردم سالاري ديني ملاك و معيار مشروعيت وابسته به رأي مردم نيست تا به سادگي مورد سوء استفاده قرار گيرد. در نظرية مردم سالاري ديني معيار مشروعيت حكومت، خواست الهي است. اين نظريه، خداوند را حاكم مطلق و مالك همه چيز مي شناسد و اگر او كسي را براي اجراي حكم الهي معين كرد حق حاكميّت خواهد يافت همچنان كه مشروعيت حكومت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از سوي خداوند متعال است نقش مردم در اين جا نه مشروعيت بخشي كه تحكيم بخشيدن و استقرار حكومت الهي است. همين مشروعيت از زمان غيبت از سوي خداوند و به واسطة امامان معصوم به ولي فقيه واگذار شده و نظرية ولايي او مشخص كنندة چارچوب شرعي نظام خواهد بود با اين حال اين ولايت و مشروعيت الهي چه در زمان غيبت و چه در عصر حضور معصوم عامل نفي مشاركت سياسي مردم نبوده است. مشاركت سياسي مردم از صدر اسلام و با آغاز رسالت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد حيات سياسي مسلمانان و جامعه اسلامي شد اگر در عصر حضور معصوم مشاركت سياسي و رأي مردم كه در قالب بيعت تجلي مي گرديد در روند حيات سياسي نقش داشت در عصر غيبت نيز كه در رأس حكومت ولي فقيه حاكم است قطعاً اين مشاركت كه از طريق نمودهايي چون انتخابات تجلي مي يابد، نقش خود را خواهد داشت با اين توضيح كه نقش اين مشاركت در حكومت مردم سالاري ديني با دموكراسي غربي متفاوت است نقش مردم در حكومت مردم سالاري ديني نه مشروعيت ساز بلكه مقبوليت ساز و عامل تشكيل حكومت است و البته بايد پذيرفت كه از يك نظر چه در حكومت مردم سالاري ديني و چه در دموكراسي غربي ـ نتيجه به يك جا منتهي خواهد شد و آن اين كه اگر مردم رأي به حكومت ندادند در هر حال حكومت تشكيل نخواهد شد لكن با توجه به آن كه در دموكراسي غربي مردم مكلف و متعهد به انتخاب خاصي نيستند اين امر مسئوليتي را متوجه آنان نخواهد ساخت امّا در نظريه اسلامي مردم موظف و متعهد به پيروي از تكليف الهي اند كه در راستاي استقرار حاكميّت عدل الهي گام بردارند.
منبع: اندیشه قم
امتياز نظام جمهوري اسلامي ايران در ميان نظام هاي ديگر حكومتي در عصر معاصر، برخورداري اين نظام از دو ويژگي «خدامحوري» و «مردم گرايي» است. اگر چه نظام اسلامي از ابتداي ظهور اهداف خود را بر طبق معيارها و ارزش هاي الهي معرفي كرد اما هويت و تجلي اين ظهور از حضور مردم و اتكا به آراي عمومي جامعه حاصل آمد و از آنجا كه جمهوري اسلامي ايران نظامي ديني و مردمي است پس ثبات و اقتدار آن نيز وابسته به حضور و مشاركت گسترده مردمي از طريق نمودهايي همچون انتخابات خواهد بود و كسي حق ندارد اين ويژگي مهم نظام اسلامي را تضعيف نمايد. بر اين اساس ويژگي و اصل دوم اين نظام يعني «اسلاميت» و «ديني بودن» آن نيز حايز اهميت بوده و به هيچ وجه خدشه بردار نيست و قطعاً هر موضع گيري از سوي جناح ها و نهادهاي موجود در اين نظام بايد با توجه به فرض خدشه ناپذير بودن هر دو اصل مذكور صورت پذيرد
در خصوص تفاوت جايگاه انتخابات در دو نظريه مردم سالاري ديني و دموكراسي غربي بايد گفت اين تفاوت ريشه در اين دارد که مشروعيت در دموكراسي غربي وابسته به خواست مردم است و اگر مردم حكومتي را نخواستند ـ درست يا غلط ـ حكومت نامشروع تلقي مي گردد و البته در اين ميان خواست واقعي مردم تحت الشعاع خواست سرمايه داران و صاحبان زر و زور قرار مي گيرد و با انواع فريب ها و نيرنگ ها تحريف مي گردد. در حالي كه در نظرية مردم سالاري ديني ملاك و معيار مشروعيت وابسته به رأي مردم نيست تا به سادگي مورد سوء استفاده قرار گيرد. در نظرية مردم سالاري ديني معيار مشروعيت حكومت، خواست الهي است. اين نظريه، خداوند را حاكم مطلق و مالك همه چيز مي شناسد و اگر او كسي را براي اجراي حكم الهي معين كرد حق حاكميّت خواهد يافت همچنان كه مشروعيت حكومت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از سوي خداوند متعال است نقش مردم در اين جا نه مشروعيت بخشي كه تحكيم بخشيدن و استقرار حكومت الهي است. همين مشروعيت از زمان غيبت از سوي خداوند و به واسطة امامان معصوم به ولي فقيه واگذار شده و نظرية ولايي او مشخص كنندة چارچوب شرعي نظام خواهد بود با اين حال اين ولايت و مشروعيت الهي چه در زمان غيبت و چه در عصر حضور معصوم عامل نفي مشاركت سياسي مردم نبوده است. مشاركت سياسي مردم از صدر اسلام و با آغاز رسالت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد حيات سياسي مسلمانان و جامعه اسلامي شد اگر در عصر حضور معصوم مشاركت سياسي و رأي مردم كه در قالب بيعت تجلي مي گرديد در روند حيات سياسي نقش داشت در عصر غيبت نيز كه در رأس حكومت ولي فقيه حاكم است قطعاً اين مشاركت كه از طريق نمودهايي چون انتخابات تجلي مي يابد، نقش خود را خواهد داشت با اين توضيح كه نقش اين مشاركت در حكومت مردم سالاري ديني با دموكراسي غربي متفاوت است نقش مردم در حكومت مردم سالاري ديني نه مشروعيت ساز بلكه مقبوليت ساز و عامل تشكيل حكومت است و البته بايد پذيرفت كه از يك نظر چه در حكومت مردم سالاري ديني و چه در دموكراسي غربي ـ نتيجه به يك جا منتهي خواهد شد و آن اين كه اگر مردم رأي به حكومت ندادند در هر حال حكومت تشكيل نخواهد شد لكن با توجه به آن كه در دموكراسي غربي مردم مكلف و متعهد به انتخاب خاصي نيستند اين امر مسئوليتي را متوجه آنان نخواهد ساخت امّا در نظريه اسلامي مردم موظف و متعهد به پيروي از تكليف الهي اند كه در راستاي استقرار حاكميّت عدل الهي گام بردارند.
منبع: اندیشه قم