شنبه، 5 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا امام علي(عليه السلام) سخن خود در خطبه شقشقيه را ادامه نداد؟


پاسخ :
«سيّد رضى» (ره) در ذيل خطبه شقشقيه چنين مى گويد:
«بعضى گفته اند هنگامى كه كلام اميرمؤمنان(عليه السلام) به اين جا (يعني ارزش دنياي شما در نظر من از آب بيني يك بز كمتر است) رسيد مردى از «اهل عراق» برخاست و نامه اى به دست آن حضرت داد (گفته شده كه در آن نامه سؤالاتى بود كه تقاضاى جواب آنها را داشت). على(عليه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامى كه از خواندن آن فراغت يافت «ابن عباس» عرض كرد: «اى اميرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا كه رها فرموديد ادامه مى داديد»!
امام(عليه السلام) در پاسخ او فرمود: هيهات اى ابن عباس! اين سوز درونى بود كه زبانه كشيد و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و ديگر مايل به ادامه آن نيستم).
«ابن عباس» مى گويد: به خدا سوگند من هيچ گاه بر سخنى همچون اين سخن (خطبه ناتمام شقشقيّه) تأسف نخوردم كه على(عليه السلام) آن را تا به آن جا كه مى خواست برسد ادامه نداد (قالُوا وَ قامَ اِلَيْهِ رَجُل مِنْ اَهْلِ السَّوادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ اِلى هذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَناوَلَهُ كِتاباً ـ قيلَ اِنَّ فيهِ مَسائِلَ كانَ يُريدُ الاِجابَةَ عَنْها ـ فَاَقْبَلَ يَنْظُرُ فيهِ (فَلَمّا فَرَغَ مِنْ قَرائَتِهِ) قالَ لَهُ اِبْنُ عَبّاسِ: يا اميرَ المُؤمِنينَ! لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ اَفْضَيْتَ! فَقَالَ: «هَيْهاتَ يَابنَ عَبّاسِ! تِلْكَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثمَّ قَرَّتْ». قالَ ابْنُ عَبّاسِ: فَوَاللهِ ما اَسَفْتُ عَلى كَلام قَطٌّ كَاَسَفى عَلى هذَا الْكَلامِ اَلاّ يَكُونَ اَميرُالْمُؤمِنينَ (عليه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ اَرادَ).
تعبير به اهل سواد (با توجّه به اين كه سواد به معناى سياهى است) اشاره به مناطق پر درخت و مزروع است كه از دور به صورت سياه، در نظر، مجسم مى شود؛ زيرا رنگ سبز در فاصله زياد متراكم مى شود و مايل به سياهى مى گردد و از آن جا كه اهل حجاز به زمينهاى خشك و خالى و به اصطلاح بياض، عادت كرده بودند هنگامى كه به سوى عراق كه بر اثر «دجله و فرات» بسيار خرّم و سرسبز است حركت مى كردند و انبوه درختان و مزارع از دور نمايان مى شد، به آن جا «ارض سواد» مى گفتند و اهل آن جا را «اهل سواد» مى ناميدند.
در اين كه اين نامه چه بود و چه سؤالاتى در آن مطرح شده بود مطالبى از سوى بعضى از شارحان نهج البلاغه عنوان شده است.
جمله «لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ» با توجّه به اين كه اطّراد به اين معناست كه چيزى بعد از چيزى قرار گيرد، اشاره به اين است كه اگر خطبه ات ادامه مى يافت بسيار خوب بود.
جمله «مِنْ حَيْثَ اَفْضَيْتَ» با توجّه به اين كه افضا به معناى خارج شدن به فضاى باز است گويى كنايه از اين است كه انسان هنگامى كه مى خواهد سخن مهمى ايراد كند تمام نيروهاى فكرى خود را متمركز مى سازد مثل اين كه همه آنها را در يك اتاقى جمع و فشرده كرده است، امّا هنگامى كه آن تمركز از ميان مى رود همانند اين است كه از آن اتاق در بسته بيرون آمده و در فضاى باز قرار گرفته است.
جمله «تِلْكَ شِقْشِقَة هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ» با توجّه به اين كه «شقشقه» در اصل به معناى قطعه پوستى بادكنك مانند است كه وقتى شتر به هيجان درمى آيد از دهان خود بيرون مى فرستد و هنگامى كه هيجانش فرو نشست به جاى خود باز مى گردد و با توجّه به اين كه خطباى زبردست هنگامى كه در اوج هيجان و شور قرار مى گيرند به آنها «ذو شقشقة» گفته مى شود، كنايه از اين است كه اين سخنان، اسرار درون من بود كه از سوز دل خبر مى داد، هنگامى كه به هيجان آمدم ايراد خطبه كردم ولى الآن كه به خاطر مطالعه نامه و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغيير يافت ديگر آمادگى براى ادامه آن سخن را ندارم.
نكته قبل توجه اين كه ابن ابى الحديد از استادش (مصدّق بن شبيب) نقل مى كند: اين خطبه را براى «ابن خشّاب» خواندم هنگامى كه به كلام «ابن عبّاس» رسيدم كه از ناتمام ماندن اين خطبه اظهار تأسف شديد كرده، گفت: «اگر من در آن جا بودم به «ابن عباس» مى گفتم: مگر چيزى در دل امام(عليه السلام) باقى مانده بود كه به آن اشاره نكند تا تو تأسف بر آن بخورى؟! به خدا سوگند آنچه درباره اوّلين و آخرين خلفا بود بيان كرد»!
«مصدّق» مى گويد: به «ابن خشاب» كه مرد شوخى بود گفتم منظورت از اين سخن اين است كه اين خطبه مجعول است؟ گفت: «به خدا سوگند من به خوبى مى دانم كه آن كلام امام است، همان گونه كه مى دانم تو مصدّق هستى»!

منبع:پيام امام علي(عليه السلام)، جلد1، ص 401.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.