پرسش :
از مهمترین دغدغههای فعلی کشور، حضور در عرصهی جهانی به منظور پیشرفت است، در این بین عدهای عقیده دارند لازمهی پیشرفت، اتصال به یک قدرت جهانی چون آمریکا است، نظر شما در اینباره چیست؟
پاسخ :
پاسخ از دكتر عادل پیغامی1
پاسخ این سؤال منوط به آن است که اساسا ما چه تصویری از دنیای کنونی داریم. گویا بعضیها هنوز در فضای جنگ جهانی دوم که آمریکا پیروز جنگ شد، هستند. دورانی که در تمامی مجامع حرف اول و آخر با آمریکا بود و اکثر کشورهای قدرتمند دیگر هم بدهکارش بودند، هم بدهکار سیاسی و هم بدهکار مالی. در چنین شرایطی آمریکا، کدخدای دنیای مادی شده بود. حتی متفقین، یعنی دقیقا انگلیس فرانسه و روسیه هم عملا مقابل آمریکا هیچگونه قدرت چانهزنی نداشتند.
مثالی را در نظر بگیرید، تا قبل از جنگ جهانی دوم، پول جهانی پوند بود، اما پس از این جنگ، به دلیل ضعف اقتصاد کشورهای اروپایی در مقابل آمریکا، دلار جایگزین آن شد. بر همین مبنا، آقای لرد کینز اقتصاددان معروف انگلیسی، تلاش زیادی کرد تا معاملات جهانی با ترکیبی از ارزهای اروپایی دیگر مثل فرانک و مارک و پوند انجام شود، پس از اینکه مطمئن شدند این طرح امکانپذیر نیست، هیأت انگلیسی سعی کرد که یک ترکیب وزنی از پولهای جهانی، از جمله دلار را به اسم بانکو بسازند اما نتوانستند. تمام این تلاشها برای این بود که آنها نمیخواستند دلار واحد پول جهانی شود، اما همانطور که گفته شد، هیچ دولتی توان مقابله با آمریکا را نداشت و انگلستان مجبور شد دلار را بهعنوان پول بینالمللی قبول کند و بدتر از آن قبول کند که دلار هیچ تعهدی نسبت به پایهی طلا نداشته باشد. عدم تعهد نسبت به پایهی طلا یعنی دلار هیچگونه تعهدی به پشتوانه ندارد و به اندازهای که بخواهد میتواند پول چاپ کند.
با این کار تمام دنیا عملا به شکل مستقیم و غیرمستقیم به آمریکا بدهکار شدند. زیرا آمریکا میتوانست به هر شکلی که خواست پول چاپ کند و نفت بخرد، پول چاپ کند و کامپیوتر و لوازم الکترونیکی بخرد. احتمالا بارها شنیدهاید کشورهایی مثل ژاپن، مدام پول ملی خودشان را تضعیف ارزش میکنند و دلار میخرند، چرا؟ چون یک موقعی خدای ناکرده ارزش دلار پایین نیاید، زیرا اگر ارزش دلار پایین بیاید، خودشان متضرر میشوند. فرض کنید ما نفت میفروشیم که با دلار حاصل از آن بتوانیم مواد یا محصولات مورد نیاز کشور را بخریم، حالا اگر ارزش دلار پایین بیاید، اولین متضرر، منِ غیرآمریکایی هستم، پس تلاشم را میکنم تا ارزش دلار پایین نیاید. یعنی با این سیاست یک ریسمانی به گردن همهی کشورها انداخته شد. این طرح، تئوری N+۱ در اقتصاد سیاسی است که هر پولی که بینالمللی شد، هر چقدر بدهکارتر، قویتر است. تابلویی در فدرال رزرو آمریکا وجود دارد که بدهی آمریکا را نشان میدهد و مدام در حال افزایش است. ممکن است کسی فکر کند این تابلو نشانگر تضعیف و فروپاشی آمریکا است، اما در واقع، این تابلوی قدرتمندی آمریکا است. بانک هر چقدر سپردهگذارش بیشتر باشد، قویتر است، پس در حقیقت هر چقدر طلبکارانش بیشتر باشد، قویتر است. این ویژگی بانک است، آمریکا وقتی بانک دنیا شد، وقتی پول معاملات دنیا را چاپ کرد، وقتی کشورها مجبور شدند از دلار برای مبادلات اقتصادی استفاده کنند، پس حالا این آمریکا هرچه بدهکارتر، قویتر. همهی این اتفاقات پس از جنگ جهانی دوم بود و در این فضا، واقعا آمریکا یک کدخدای بزرگ شده بود برای دنیاپرستان، اگر کسانی هنوز در پنجاه سال قبل گیر کرده باشند من به آنها حق میدهم آمریکا را یک کدخدا دیده باشند.
اما اساسا امروزه در شرایط پنجاه سال بعد از جنگ جهانی دوم، نه آمریکا در آن شرایط است، نه کشورهای شکست خوردهی بعد از جنگ جهانی دوم در آن شرایط هستند. مشخصا از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۱ اروپاییها تلاش کردند تا پول جهانی را از انحصار دلار خارج کنند، کشورهایی که حالا دیگر قوی شده بودند و آمریکا هم رو به افول رفته بود. در سال ۱۹۷۹ با انقلاب اسلامی ایران، ضربهای دیگر هم به هیبت آمریکا وارد شد و از سال ۱۹۸۳ وارد بحران انرژی نیز شد. در این شرایط فضا برای تغییر پول بینالمللی فراهم شد و یورو وارد عرصهی جهانی شد.
با این توضیحات، حرف من این است که باید باور کنیم دنیا عوض شده است، قریب به سه دهه است که بازیگر بزرگی به اسم یورو آمده و دیگر آمریکا آن سلطهی سابق را بر جهان ندارد. بر مبنای همین تحولات، موضوع تعامل با دنیا هم متفاوت از پنجاه سال پیش است.
پینوشت:
1. استادیار دانشكدهی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)
منبع: khamenei.ir
پاسخ از دكتر عادل پیغامی1
پاسخ این سؤال منوط به آن است که اساسا ما چه تصویری از دنیای کنونی داریم. گویا بعضیها هنوز در فضای جنگ جهانی دوم که آمریکا پیروز جنگ شد، هستند. دورانی که در تمامی مجامع حرف اول و آخر با آمریکا بود و اکثر کشورهای قدرتمند دیگر هم بدهکارش بودند، هم بدهکار سیاسی و هم بدهکار مالی. در چنین شرایطی آمریکا، کدخدای دنیای مادی شده بود. حتی متفقین، یعنی دقیقا انگلیس فرانسه و روسیه هم عملا مقابل آمریکا هیچگونه قدرت چانهزنی نداشتند.
مثالی را در نظر بگیرید، تا قبل از جنگ جهانی دوم، پول جهانی پوند بود، اما پس از این جنگ، به دلیل ضعف اقتصاد کشورهای اروپایی در مقابل آمریکا، دلار جایگزین آن شد. بر همین مبنا، آقای لرد کینز اقتصاددان معروف انگلیسی، تلاش زیادی کرد تا معاملات جهانی با ترکیبی از ارزهای اروپایی دیگر مثل فرانک و مارک و پوند انجام شود، پس از اینکه مطمئن شدند این طرح امکانپذیر نیست، هیأت انگلیسی سعی کرد که یک ترکیب وزنی از پولهای جهانی، از جمله دلار را به اسم بانکو بسازند اما نتوانستند. تمام این تلاشها برای این بود که آنها نمیخواستند دلار واحد پول جهانی شود، اما همانطور که گفته شد، هیچ دولتی توان مقابله با آمریکا را نداشت و انگلستان مجبور شد دلار را بهعنوان پول بینالمللی قبول کند و بدتر از آن قبول کند که دلار هیچ تعهدی نسبت به پایهی طلا نداشته باشد. عدم تعهد نسبت به پایهی طلا یعنی دلار هیچگونه تعهدی به پشتوانه ندارد و به اندازهای که بخواهد میتواند پول چاپ کند.
با این کار تمام دنیا عملا به شکل مستقیم و غیرمستقیم به آمریکا بدهکار شدند. زیرا آمریکا میتوانست به هر شکلی که خواست پول چاپ کند و نفت بخرد، پول چاپ کند و کامپیوتر و لوازم الکترونیکی بخرد. احتمالا بارها شنیدهاید کشورهایی مثل ژاپن، مدام پول ملی خودشان را تضعیف ارزش میکنند و دلار میخرند، چرا؟ چون یک موقعی خدای ناکرده ارزش دلار پایین نیاید، زیرا اگر ارزش دلار پایین بیاید، خودشان متضرر میشوند. فرض کنید ما نفت میفروشیم که با دلار حاصل از آن بتوانیم مواد یا محصولات مورد نیاز کشور را بخریم، حالا اگر ارزش دلار پایین بیاید، اولین متضرر، منِ غیرآمریکایی هستم، پس تلاشم را میکنم تا ارزش دلار پایین نیاید. یعنی با این سیاست یک ریسمانی به گردن همهی کشورها انداخته شد. این طرح، تئوری N+۱ در اقتصاد سیاسی است که هر پولی که بینالمللی شد، هر چقدر بدهکارتر، قویتر است. تابلویی در فدرال رزرو آمریکا وجود دارد که بدهی آمریکا را نشان میدهد و مدام در حال افزایش است. ممکن است کسی فکر کند این تابلو نشانگر تضعیف و فروپاشی آمریکا است، اما در واقع، این تابلوی قدرتمندی آمریکا است. بانک هر چقدر سپردهگذارش بیشتر باشد، قویتر است، پس در حقیقت هر چقدر طلبکارانش بیشتر باشد، قویتر است. این ویژگی بانک است، آمریکا وقتی بانک دنیا شد، وقتی پول معاملات دنیا را چاپ کرد، وقتی کشورها مجبور شدند از دلار برای مبادلات اقتصادی استفاده کنند، پس حالا این آمریکا هرچه بدهکارتر، قویتر. همهی این اتفاقات پس از جنگ جهانی دوم بود و در این فضا، واقعا آمریکا یک کدخدای بزرگ شده بود برای دنیاپرستان، اگر کسانی هنوز در پنجاه سال قبل گیر کرده باشند من به آنها حق میدهم آمریکا را یک کدخدا دیده باشند.
اما اساسا امروزه در شرایط پنجاه سال بعد از جنگ جهانی دوم، نه آمریکا در آن شرایط است، نه کشورهای شکست خوردهی بعد از جنگ جهانی دوم در آن شرایط هستند. مشخصا از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۱ اروپاییها تلاش کردند تا پول جهانی را از انحصار دلار خارج کنند، کشورهایی که حالا دیگر قوی شده بودند و آمریکا هم رو به افول رفته بود. در سال ۱۹۷۹ با انقلاب اسلامی ایران، ضربهای دیگر هم به هیبت آمریکا وارد شد و از سال ۱۹۸۳ وارد بحران انرژی نیز شد. در این شرایط فضا برای تغییر پول بینالمللی فراهم شد و یورو وارد عرصهی جهانی شد.
با این توضیحات، حرف من این است که باید باور کنیم دنیا عوض شده است، قریب به سه دهه است که بازیگر بزرگی به اسم یورو آمده و دیگر آمریکا آن سلطهی سابق را بر جهان ندارد. بر مبنای همین تحولات، موضوع تعامل با دنیا هم متفاوت از پنجاه سال پیش است.
پینوشت:
1. استادیار دانشكدهی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع)
منبع: khamenei.ir