با اعتیاد شوهرم چه کنم؟
پرسش :
شرح پرسش :
خانومی هستم ۳۲ ساله و همسرم ۳۶ . حدودا ۸ سال از ازدواجم میگذره پدرم مخالف این ازدواج بودند چون در تحقیقات همکاران همسرم ایشون رو تایید نکردند با سماجت های من بعد از یک سال بالاخره رضایت دادند تو دوران عقد چندین بار تشنج کردند و من متوجه شدم ترامادول استفاده میکنن که این رو از خانوادم کتمان کردم خانوادم بشدت مخالف عروسی بودند و پدرم موافق با جدابی بود بعد از عروسی به رفتارهاشون شک گردم و متوجه شدم شیشه مصرف میکنن و هرازچندگاهی وسایلاشونو پیدا میکردم بارها قول دادن ترک میکنن اما فایده ای نداشته کار کردنشون هم اصلا خوب نبود شاید در سال دو یا سه ماه سرکار بودند و بقیه ماهها بیکار..این رو هم بگم ایشون تحصیلات عالیه دارن و فوق العاده متبحر در حزف زدن..خانواده من اما به رفتارهاشون شک داشتند و پدرم مدام میکفت اعتیاد داره..اما من قضیه بیکاری و اعتیادشونو هم از خانواده خودم و هم از خانواده خودش پنهان کردم از نظر زناشویی هم خیلی ضعیف بودند و تو چند سال اخیر شاید در سال سه یا ۴ بار رابطه داشتند من خودم شاغل بودم و بیشتر مشکلات بدوش من بود هیچ کجا با من نمیومد هرچقدر اصرار میکردم فایده نداشت و بهانه میاوردن همیشه احساس شکستو تنهایی میکردم ما عملا شده بودیم دو دوست و هم خونه... هیچ روابط زناشویی نبود و همسرم بدلیل مصرف شیشه احساساتشون رو هم از دست داده بودند متاسفانه بدلیل خلاءهای زیاد به یکی از همکارهام وابسته شدم و روابط صمیمی رو داشتم تا اینکه همسرم چت ها رو دید و من رو مجبور کرد در صورت نپرداختن پول این مسئله رو با خانوادم در میون میزارن من هم از ترس آبروم اینکارو کردم اما متاسفانه ایشون بعد از گرفتن پول نه تنها به خانوادم بلکه کل اقوامشون رو خبر دار کردن البته خانواده خودش گویا سه سال پیش فهمیده بودن معتاده و اونام از من قایم کرده بودن... مشاور محترم، من اشتباه کردم اما مسبب بدبختیه من همسرم بوده من سالها با نداری و مشکلاتش ساختم و دم نزدم آبروشو خریدم درصورتی که بارها و بارها میتونستم عنوان کنم و ازش جدا شم اما ایشون برعکس اونکارو کرد.. با تمام این احوال از من میخواد برگزدمو زندگی کنم خودش اعتیادشو قبول نداره و طفره میره ۴ماهه سوهان روحم شده بارها خواستم خودکشی کنم اما بخاطر پدر و مادر پشیمون شدم.. من چه کنم؟ من رو کرده یه زن بدکاره و خودش رو پسر خدا... اون باعث بدبختیام شده. به هیچ وجه خودش رو مقصر نمیدونه و مدام من رو تهدید میکنه که برگردم... ایشون پایه زندگی بودند و تیشه به ریشه زندگیمون زدند. من قبول دارم که راه غلطی رو انتخاب کردم اما همسرم هیچوقت حامی و مرد من نشد. همسر و زندگیش شده بود شیشه... من رو نمیدید و به نیازهای عاطفیو مادیم اهمیتی نمیداد. خیلی احساس تنهایی میکردم و بار مشکلات زندگی توانم رو بریده بود. خانوادم مصر به طلاقن اما من بازهم شک دارم. شما کمکم کنید و راهنماییم کنید که چه کنم. در ضمن ایشون به هیچ وجه به مشاور اعتقادی ندارن چون خودشون رو بهتر از هرکسی میدونن
خانومی هستم ۳۲ ساله و همسرم ۳۶ . حدودا ۸ سال از ازدواجم میگذره پدرم مخالف این ازدواج بودند چون در تحقیقات همکاران همسرم ایشون رو تایید نکردند با سماجت های من بعد از یک سال بالاخره رضایت دادند تو دوران عقد چندین بار تشنج کردند و من متوجه شدم ترامادول استفاده میکنن که این رو از خانوادم کتمان کردم خانوادم بشدت مخالف عروسی بودند و پدرم موافق با جدابی بود بعد از عروسی به رفتارهاشون شک گردم و متوجه شدم شیشه مصرف میکنن و هرازچندگاهی وسایلاشونو پیدا میکردم بارها قول دادن ترک میکنن اما فایده ای نداشته کار کردنشون هم اصلا خوب نبود شاید در سال دو یا سه ماه سرکار بودند و بقیه ماهها بیکار..این رو هم بگم ایشون تحصیلات عالیه دارن و فوق العاده متبحر در حزف زدن..خانواده من اما به رفتارهاشون شک داشتند و پدرم مدام میکفت اعتیاد داره..اما من قضیه بیکاری و اعتیادشونو هم از خانواده خودم و هم از خانواده خودش پنهان کردم از نظر زناشویی هم خیلی ضعیف بودند و تو چند سال اخیر شاید در سال سه یا ۴ بار رابطه داشتند من خودم شاغل بودم و بیشتر مشکلات بدوش من بود هیچ کجا با من نمیومد هرچقدر اصرار میکردم فایده نداشت و بهانه میاوردن همیشه احساس شکستو تنهایی میکردم ما عملا شده بودیم دو دوست و هم خونه... هیچ روابط زناشویی نبود و همسرم بدلیل مصرف شیشه احساساتشون رو هم از دست داده بودند متاسفانه بدلیل خلاءهای زیاد به یکی از همکارهام وابسته شدم و روابط صمیمی رو داشتم تا اینکه همسرم چت ها رو دید و من رو مجبور کرد در صورت نپرداختن پول این مسئله رو با خانوادم در میون میزارن من هم از ترس آبروم اینکارو کردم اما متاسفانه ایشون بعد از گرفتن پول نه تنها به خانوادم بلکه کل اقوامشون رو خبر دار کردن البته خانواده خودش گویا سه سال پیش فهمیده بودن معتاده و اونام از من قایم کرده بودن... مشاور محترم، من اشتباه کردم اما مسبب بدبختیه من همسرم بوده من سالها با نداری و مشکلاتش ساختم و دم نزدم آبروشو خریدم درصورتی که بارها و بارها میتونستم عنوان کنم و ازش جدا شم اما ایشون برعکس اونکارو کرد.. با تمام این احوال از من میخواد برگزدمو زندگی کنم خودش اعتیادشو قبول نداره و طفره میره ۴ماهه سوهان روحم شده بارها خواستم خودکشی کنم اما بخاطر پدر و مادر پشیمون شدم.. من چه کنم؟ من رو کرده یه زن بدکاره و خودش رو پسر خدا... اون باعث بدبختیام شده. به هیچ وجه خودش رو مقصر نمیدونه و مدام من رو تهدید میکنه که برگردم... ایشون پایه زندگی بودند و تیشه به ریشه زندگیمون زدند. من قبول دارم که راه غلطی رو انتخاب کردم اما همسرم هیچوقت حامی و مرد من نشد. همسر و زندگیش شده بود شیشه... من رو نمیدید و به نیازهای عاطفیو مادیم اهمیتی نمیداد. خیلی احساس تنهایی میکردم و بار مشکلات زندگی توانم رو بریده بود. خانوادم مصر به طلاقن اما من بازهم شک دارم. شما کمکم کنید و راهنماییم کنید که چه کنم. در ضمن ایشون به هیچ وجه به مشاور اعتقادی ندارن چون خودشون رو بهتر از هرکسی میدونن
پاسخ :
همانطور که لابلای حرفهای شما هم بود، علیرغم این که در برخی مقاطع یا در بخشی از مسائل، همسر شما یا رفتار ایشان باعث رفتار اشتباه شما بوده است، اما به هر حال شما انسانی عاقل و کامل و بالغ بودید و هستید و حق انتخاب داشتید.
شاید اولین تصمیم و انتخاب غلط شما رضایت (ببخشید، اصرار) به ازدواج با چنین فردی، و اهمیت ندادن به بررسی ها و تحقیقات خانواده خودتان بوده است.
شاید اشتباه بعدی شما، پنهان کردن مشکل ایشان، بدون تلاش عملی و مداوم برای ترک ایشان بوده است.
و شاید اشتباه بعدی شما وارد شدن به یک رابطه عاطفی خارج از چارچوب خانواده بوده است... و اشتباهات ریز و درشتی که در این میان بوده و ذکر نشده! ما نمی توانیم از زیر بار مسئولیت انتخابها یا به عبارتی تصمیماتمان (تصمیمات درست و غلط) به سادگی شانه خالی کنیم.
از طرفی همانطور که شما از نزدیک تجربه زندگی با یک فرد معتاد را داشته اید، آن هم یک معتاد تحصیلکرده و باهوش!، می دانید که ایشان هم در واقع بیمار و ناسالم هستند و هم ممکن است در ظاهر چنین نشان دهند. بنابراین قبول داریم که برخورد و زندگی با چنین فردی بسیار سخت و دشوار است.
به طور کلی، اگر نخواهیم طول و تفصیل بدهیم، بهترین راه در مورد کسانی که عضو معتاد در خانواده دارند، رها نکردن آن عضو است. همینجا بگوییم که میدانیم این کار بسیار بسیار دشوار و طاقت فرسا و به نوعی جهاد است. صبری ایوب وار می خواهد. پس ببینید اگر توان آن را دارید، بهترین گزینه، در کنار همسرتان بودن، البته تشویق و هدایت ایشان به ترک اعتیاد است. در این زمینه ظاهرا موفق ترین روش ترک، روش انجمنهای معتادان گمنام بوده است که در حال حاضر در ایران هم رایج شده، و سایر روشها بازگشت پذیری فرد به اعتیاد را تا حد زیادی به دنبال خواهد داشت.
برای این منظور لازم است با یک مشاور که در زمینه اعتیاد تجربه داشته باشد، به صورت مداوم مشورت کنید... از گام اول یعنی چگونگی راضی کردن همسرتان برای مشاوره یا مراجعه به کمپ تا رهایی نهایی، قدم به قدم باید با یک مشاور مجرب مشورت کنید.
اما... اگر واقعا چنین عزم و اراده ای را به هر دلیل (دلایل خودتان) ندارید یا در خود نمی بینید، ویا عزم و اراده ای برای ترک اعتیاد در همسرتان نمی بینید ، بهتر است تن به جدایی بدهید. چون ادامه زندگی شما با وضعیت کنونی و بدون درمان اعتیاد همسرتان، هیچ فایده ای نخواهد داشت.
از خداون متعال، آرامش و سلامتی را برای شما و همسرتان طلب می کنیم.
منبع: www.soalcity.ir
همانطور که لابلای حرفهای شما هم بود، علیرغم این که در برخی مقاطع یا در بخشی از مسائل، همسر شما یا رفتار ایشان باعث رفتار اشتباه شما بوده است، اما به هر حال شما انسانی عاقل و کامل و بالغ بودید و هستید و حق انتخاب داشتید.
شاید اولین تصمیم و انتخاب غلط شما رضایت (ببخشید، اصرار) به ازدواج با چنین فردی، و اهمیت ندادن به بررسی ها و تحقیقات خانواده خودتان بوده است.
شاید اشتباه بعدی شما، پنهان کردن مشکل ایشان، بدون تلاش عملی و مداوم برای ترک ایشان بوده است.
و شاید اشتباه بعدی شما وارد شدن به یک رابطه عاطفی خارج از چارچوب خانواده بوده است... و اشتباهات ریز و درشتی که در این میان بوده و ذکر نشده! ما نمی توانیم از زیر بار مسئولیت انتخابها یا به عبارتی تصمیماتمان (تصمیمات درست و غلط) به سادگی شانه خالی کنیم.
از طرفی همانطور که شما از نزدیک تجربه زندگی با یک فرد معتاد را داشته اید، آن هم یک معتاد تحصیلکرده و باهوش!، می دانید که ایشان هم در واقع بیمار و ناسالم هستند و هم ممکن است در ظاهر چنین نشان دهند. بنابراین قبول داریم که برخورد و زندگی با چنین فردی بسیار سخت و دشوار است.
به طور کلی، اگر نخواهیم طول و تفصیل بدهیم، بهترین راه در مورد کسانی که عضو معتاد در خانواده دارند، رها نکردن آن عضو است. همینجا بگوییم که میدانیم این کار بسیار بسیار دشوار و طاقت فرسا و به نوعی جهاد است. صبری ایوب وار می خواهد. پس ببینید اگر توان آن را دارید، بهترین گزینه، در کنار همسرتان بودن، البته تشویق و هدایت ایشان به ترک اعتیاد است. در این زمینه ظاهرا موفق ترین روش ترک، روش انجمنهای معتادان گمنام بوده است که در حال حاضر در ایران هم رایج شده، و سایر روشها بازگشت پذیری فرد به اعتیاد را تا حد زیادی به دنبال خواهد داشت.
برای این منظور لازم است با یک مشاور که در زمینه اعتیاد تجربه داشته باشد، به صورت مداوم مشورت کنید... از گام اول یعنی چگونگی راضی کردن همسرتان برای مشاوره یا مراجعه به کمپ تا رهایی نهایی، قدم به قدم باید با یک مشاور مجرب مشورت کنید.
اما... اگر واقعا چنین عزم و اراده ای را به هر دلیل (دلایل خودتان) ندارید یا در خود نمی بینید، ویا عزم و اراده ای برای ترک اعتیاد در همسرتان نمی بینید ، بهتر است تن به جدایی بدهید. چون ادامه زندگی شما با وضعیت کنونی و بدون درمان اعتیاد همسرتان، هیچ فایده ای نخواهد داشت.
از خداون متعال، آرامش و سلامتی را برای شما و همسرتان طلب می کنیم.
منبع: www.soalcity.ir