پنجشنبه، 23 بهمن 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

چرا امامت به صراحت در قرآن نیامده است؟

پرسش :

اگر واقعاً امامت از اصول دین است و بدون آن، دین کامل نمی شود، چرا این مسئله به شکلی که شیعه می گوید، به صراحت در قرآن نیامده است؟


پاسخ :
در ابتدا باید مقصود از سؤال روشن شود. اگر مراد این است که چون مسئله ی امامت از اصول دین است، باید به صورت مفصّل و کامل در قرآن بیان می شد، پاسخ این است که شیوه ی قرآن به این صورت است که مطالب و مسائل رابه صورت کلّی بیان می کند و جزئیات آن را قرآن ناطق، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تبیین می کند.

در حدیثی از ابی بصیر آمده است: از امام صادق علیه السلام در مورد قول خداوند (أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ[1] سؤال کردم، ایشان فرمودند: در شأن علی، حسن و... علیهم السلام نازل شده است.

به ایشان عرض کردم: مردم می گویند به چه علت نام علی و اهل بیت علیهم السلام در قرآن نیامده است.

فرمودند: نماز هم بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده، ولی در قرآن از رکعات آن حرفی به میان نیامده است... و هم چنین این آیه هم بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده که آن را در مورد علی و دیگر اهل بیت علیهم السلام تفسیر نموده است».[2] 

از این روی با مراجعه به کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهل بیت علیهم السلام سفارشات فراوانی را مشاهده می کنیم که به وضوح بر امامت و ولایت آن ها دلالت دارند; هم چون حدیث اثنا عشر،[3] حدیث ثقلین،[4] حدیث سفینه[5] و حدیث غدیر.[6] و اگر مقصود از سؤال این است که مسئله ی امامت به کلّی در قرآن بیان نشده، پاسخ این است که با مراجعه ی به قرآن کریم مشاهده می کنیم که این موضوع با صراحت بیان شده است؛ به عنوان نمونه به آیه ای که شأن نزول آن مورد قبول شیعه و اهل سنت است، اشاره می شود:
 

آیه ولایت

(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)[7]. علاوه بر مفسرین شیعه، مفسرین بزرگ اهل سنت هم چون قرطبی،[8] ابن کثیر،[9] و طبرسی[10] گفته اند مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا) در این آیه، علی علیه السلام است.
 

2. آیه تبلیغ

(یا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ )[11]. در منابع فریقین وارد شده که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.[12] هم چنین از ذیل آیه فهمیده می شود که مسئله ی بسیار مهمی مطرح بوده است؛ چرا که خداوند می فرماید: اگر این پیام را به مردم ابلاغ نکنی، رسالت و پیام خدا را نرسانده ای و اگر امامت فرعی از فروع دین بود، از چنین جایگاه و اهمیتی برخوردار نبود که بدون تبلیغ آن، رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ناقص بماند.
 

3. آیه‌ اکمال دین

(الیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ... الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِـیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً)[13]. این آیه بعد از انتصاب علی علیه السلام به امامت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم نازل شده است[14] و دلالت صریح بر مسئله ی امامت دارد. مخصوصا ذیل آیه که از یأس و ناامیدی کفار سخن به میان آمده و هیچ مسئله ی فرعی نمی تواند چنین موجب یأس و ناامیدی کفار از دین اسلام شود.

امامت از اصول دین است و دلایل زیادی بر این امر اقامه شده است:

الف. روایات زیادی از طریق فریقین مبنی بر ضرورت وجود امام و معرفت او نقل شده است؛ از جمله این که: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»[15].

هم چنین نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «من مات ولیس علیه امام مات میتة جاهلیه»؛[16] هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.

حال اگر امامت از فروع دین باشد، جاهل به آن باید به خاطر نپذیرفتن یک مسئله ی فرعی، به مرگ جاهلیت از دنیا برود و حال آن که هیچ فقیه و عالمی درباره ی جاهل به فروع دین، این فتوا را نداده است.

ب. اگر امامت از فروع دین باشد، باید تقلید در این مسئله صحیح باشد در حالی که تقلید در امر امامت جایز نیست؛ بلکه معرفت و شناخت قعطی لازم است.

پی‌‍‌نوشت‌ها:
[1]. نساء/59.
[2]. اصول کافی، ج 1، ص 286.
[3]. سیکون بعدی اثنا عشر امیراً...کلهم من قریش. صحیح بخاری، ج 9، ص 101؛ فاضل هندی، کنز العمال، ج 1، ص 380.
[4]. انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. شیخ صدوق، أمالی، مجلس 64، ح 15، ص 338؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1873.
[5]. مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح...؛ بحارالانوار، ج 22، ص 408؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 151.
[6]. من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ اصول کافی، ج 8، ص 27؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 632.
[7]. مائده/ 55.
[8]. تفسیر قرطبی، ج 6، ص 221.
[9]. تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 71.
[10]. تفسیر طبرسی، ج 6، ص 186.
[11]. مائده / 67.
[12]. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیمه، ج 4، ص 172; سیوطی، درّ المنثور، ج 3، ص 117.
[13]. مائده / 3.
[14]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 29; ابن عساکر، تاریخ مدینه ی دمشق، ج 2، ص 75.
[15]. اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 335; نعمانی، الغیبة، ص 130.
[16]. هیثمی، مجمع الزوائد، ج 5، ص 224؛ کنزالعمال، ج 6، ص 65.

منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.