اعتقاد همه مذاهب اسلامی به مهدی موعود
پرسش :
آیا تنها شیعه به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اعتقاد دارد؟ یا این باور تمام مذاهب اسلامی است؟
پاسخ :
برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان تصور مى کنند اعتقاد به قیام مهدی(علیه السلام) و حکومت جهانى او مخصوص شیعه و پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) نیست. بلکه تمام فرق اسلامى بدون استثناء، ظهور مردى از دودمان پیامبر(صلى الله علیه و آله) را در آخر الزمان به نام «مهدى(علیه السلام)» که دنیا را پر از عدل و داد مى کند، پذیرفته اند و روایات آن را در کتب خود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نقل کرده اند و کتاب هاى فراوانى در این زمینه به وسیله دانشمندان اهل سنّت و علماى شیعه نگاشته شده است.
این روایات متواتر و قطعى است که همه محققان اسلامى - صرف نظر از مذهب خاص خود - آن را پذیرفته اند. تنها عده محدودى مانند ابن خلدون و احمد امین مصرى در صدور این روایات از پیامبر(صلى الله علیه و آله) تردید کرده اند و قرائنى در دست داریم که انگیزه آنها از این کار، ضعف روایات نبوده بلکه شاید فکر مى کردند که روایات مربوط به قیام مهدى(علیه السلام) مشتمل بر خرق عاداتى است که به سادگى نمى توانند آن را باور کنند.
این در حالى است که متعصب ترین فرق اسلامى یعنى وهابى ها نیز آن را پذیرفته و به متواتر بودن احادیث آن اعتراف کرده اند. شاهد این مدّعا بیانیه اى است که چند سال قبل از طرف «رابطه العالم الاسلامى» که شدیداً زیر نفوذ وهابیان و دولت سعودى است، در پاسخ سؤالى که از آنها درباره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) شده بود صادر گردید. این بیانیه در پاسخ یکى از اهالى «کنیا» به نام ابومحمد و به امضاى دبیر کل «رابطة العالم الاسلامى» محمد صالح القزار بود، در این بیانیه آمده است که: «ابن تیمیه مؤسس مذهب وهابیان احادیث مربوط به مهدى(علیه السلام) را نیز پذیرفته است»، سپس به رساله اى که پنج تن از علماى معروف حجاز در این زمینه تهیه کرده اند مى پردازد.
در قسمتى از این رساله مى خوانیم: «به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر کفر و ظلم، خداوند جهان را به وسیله «مهدى(علیه السلام)» پر از عدل و داد مى کند آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ او آخرین خلیفه راشدین دوازده گانه است که پیامبر(صلى الله علیه و آله) طبق کتب صحاح از آن خبر داده است ... احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل کرده اند از جمله عثمان بن عفان، على بن ابیطالب(علیه السلام)، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عبّاس، عمّار بن یاسر، عبدالله بن مسعود، أبوسعید خدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبدالله بن حارث، ابوهریره، حذیفة بن یمان، جابربن عبدالله، ابوامامه، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عمران بن حصین و امّ سلمه.
اینها بیست نفر از کسانى هستند که روایات مهدى(علیه السلام) را نقل کرده اند، افراد زیاد دیگرى غیر آنها نیز وجود دارند. سخنان فراوانى نیز از خود صحابه درباره ظهور مهدى(علیه السلام) نقل شده است که آنها را نیز مى توان در ردیف روایت پیامبر شمرد؛ زیرا این مسأله از مسائلى نیست که بتوان با اجتهاد، پیرامون آن سخن گفت [بنابراین صحابه این مطالب را از پیامبر(صلى الله علیه و آله) شنیده اند]».
سپس مى افزاید: «این دو مطلب [روایات پیامبر(صلى الله علیه و آله) و روایت صحابه که در اینجا در حکم حدیث است] در بسیارى از متون معروف اسلامى و کتب اصلى حدیث اعمّ از سنن، معاجم و مسانید آمده است؛ از جمله سنن ابى داود، ترمذى، ابن ماجه، ابن عمرو، مسند احمد، ابن لیلى، بزاز، صحیح حاکم، معاجم طبرانى، دار قطنى، ابونعیم، خطیب بغدادى، ابن عساکر و غیر آنان».
سپس مى افزاید: «این مطلب تا آن اندازه اهمیّت دارد که بعضى از دانشمندان اسلامى کتاب هاى مخصوصی در زمینه اخبار مهدى(علیه السلام) تألیف کرده اند؛ از جمله ابونعیم اصفهانى در «اخبار المهدى(علیه السلام)»، ابن حجر هیثمى در «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر(علیه السلام)»، شوکانى در «التوضیح فى تواتر، جاء فى المنتظر و الرجال و المسیح» و ادریس عراقى مغربى در کتاب «المهدى(علیه السلام)» و ابوالعباس ابن عبدالمؤمن المغربى در کتاب «الوهم المکنون فى الرد على بن خلدون»».
بعد اضافه مى کند: «گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام از قدیم و جدید در نوشته هاى خود تصریح کرده اند که احادیث درباره مهدى(علیه السلام) در حدّ تواتر است [و به همین دلیل قابل انکار نیست]. از جمله از سخاوى در کتاب «فتح المغیث»، محمد بن احمد سفارینى در کتاب «شرح العقیده»، ابوالحسن الابرى در «مناقب الشافعى» و ابن تیمیه در کتاب فتاوایش، و سیوطى در «الحاوى» و ادریس عراقى در کتاب خود و شوکانى در «التوضیح» و محمد جعفر کنانى در «نظم التنامر»». و در پایان این بحث مى گوید: «تنها ابن خلدون است که خواسته، احادیث مهدى(علیه السلام) را مورد ایراد قرار دهد؛ ولى بزرگان دین و دانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند و بعضى مانند «ابن عبدالمؤمن» کتاب ویژه اى در رد او نوشته اند. کوتاه سخن اینکه: حافظان حدیث و بزرگان دین تصریح کرده اند که احادیث مهدى(علیه السلام) مشتمل است بر احادیث صحیح و حسن که در مجموع متواتر است. بنابراین اعتقاد به ظهور مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و این جزء عقائد اهل سنت و جماعت است، و هیچ کس جز افراد نادان و بى خبر یا بدعت گذار آن را انکار نمى کنند!».(1)
اشاره به این نکته نیز لازم است که به اعتقاد گروهى از محققین، اعتقاد به وجود مهدى(علیه السلام) منحصر به مسلمانان نیست، بلکه سایر پیروان مذاهب نیز همواره در انتظار مصلحى بزرگ براى جهان هستند و در منابع مختلف آنها، این معنى یادآورى شده است و شرح بیشتر آن را باید در کتبى که درباره ظهور مهدى(علیه السلام) نوشته شده است مطالعه کرد.(2)
پینوشتها:
(1). از نامه مورخ 21 می 1976 میلادی که به امضاء مدیر مجمع فقه اسلامى «محمد منتظر کنانى» رسیده است. این رساله نتیجه بحث نامبرده و چهار نفر دیگر از فقهاى معروف حجاز به نامهای: شیخ صالح بن عثیمین، و شیخ احمد محمد جمال، و شیخ احمد على، و شیخ عبدالله خیاط می باشد.
(2). در این زمینه مى توانید به کتاب حکومت جهانى مهدى(عج)، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1386 ش، چاپ پنجم مراجعه فرمائید.
منبع: پیام قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی (دام ظله)، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش.
برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان تصور مى کنند اعتقاد به قیام مهدی(علیه السلام) و حکومت جهانى او مخصوص شیعه و پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) نیست. بلکه تمام فرق اسلامى بدون استثناء، ظهور مردى از دودمان پیامبر(صلى الله علیه و آله) را در آخر الزمان به نام «مهدى(علیه السلام)» که دنیا را پر از عدل و داد مى کند، پذیرفته اند و روایات آن را در کتب خود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) نقل کرده اند و کتاب هاى فراوانى در این زمینه به وسیله دانشمندان اهل سنّت و علماى شیعه نگاشته شده است.
این روایات متواتر و قطعى است که همه محققان اسلامى - صرف نظر از مذهب خاص خود - آن را پذیرفته اند. تنها عده محدودى مانند ابن خلدون و احمد امین مصرى در صدور این روایات از پیامبر(صلى الله علیه و آله) تردید کرده اند و قرائنى در دست داریم که انگیزه آنها از این کار، ضعف روایات نبوده بلکه شاید فکر مى کردند که روایات مربوط به قیام مهدى(علیه السلام) مشتمل بر خرق عاداتى است که به سادگى نمى توانند آن را باور کنند.
این در حالى است که متعصب ترین فرق اسلامى یعنى وهابى ها نیز آن را پذیرفته و به متواتر بودن احادیث آن اعتراف کرده اند. شاهد این مدّعا بیانیه اى است که چند سال قبل از طرف «رابطه العالم الاسلامى» که شدیداً زیر نفوذ وهابیان و دولت سعودى است، در پاسخ سؤالى که از آنها درباره ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) شده بود صادر گردید. این بیانیه در پاسخ یکى از اهالى «کنیا» به نام ابومحمد و به امضاى دبیر کل «رابطة العالم الاسلامى» محمد صالح القزار بود، در این بیانیه آمده است که: «ابن تیمیه مؤسس مذهب وهابیان احادیث مربوط به مهدى(علیه السلام) را نیز پذیرفته است»، سپس به رساله اى که پنج تن از علماى معروف حجاز در این زمینه تهیه کرده اند مى پردازد.
در قسمتى از این رساله مى خوانیم: «به هنگام ظهور فساد در جهان و نشر کفر و ظلم، خداوند جهان را به وسیله «مهدى(علیه السلام)» پر از عدل و داد مى کند آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ او آخرین خلیفه راشدین دوازده گانه است که پیامبر(صلى الله علیه و آله) طبق کتب صحاح از آن خبر داده است ... احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه و آله) نقل کرده اند از جمله عثمان بن عفان، على بن ابیطالب(علیه السلام)، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عبّاس، عمّار بن یاسر، عبدالله بن مسعود، أبوسعید خدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبدالله بن حارث، ابوهریره، حذیفة بن یمان، جابربن عبدالله، ابوامامه، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عمران بن حصین و امّ سلمه.
اینها بیست نفر از کسانى هستند که روایات مهدى(علیه السلام) را نقل کرده اند، افراد زیاد دیگرى غیر آنها نیز وجود دارند. سخنان فراوانى نیز از خود صحابه درباره ظهور مهدى(علیه السلام) نقل شده است که آنها را نیز مى توان در ردیف روایت پیامبر شمرد؛ زیرا این مسأله از مسائلى نیست که بتوان با اجتهاد، پیرامون آن سخن گفت [بنابراین صحابه این مطالب را از پیامبر(صلى الله علیه و آله) شنیده اند]».
سپس مى افزاید: «این دو مطلب [روایات پیامبر(صلى الله علیه و آله) و روایت صحابه که در اینجا در حکم حدیث است] در بسیارى از متون معروف اسلامى و کتب اصلى حدیث اعمّ از سنن، معاجم و مسانید آمده است؛ از جمله سنن ابى داود، ترمذى، ابن ماجه، ابن عمرو، مسند احمد، ابن لیلى، بزاز، صحیح حاکم، معاجم طبرانى، دار قطنى، ابونعیم، خطیب بغدادى، ابن عساکر و غیر آنان».
سپس مى افزاید: «این مطلب تا آن اندازه اهمیّت دارد که بعضى از دانشمندان اسلامى کتاب هاى مخصوصی در زمینه اخبار مهدى(علیه السلام) تألیف کرده اند؛ از جمله ابونعیم اصفهانى در «اخبار المهدى(علیه السلام)»، ابن حجر هیثمى در «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر(علیه السلام)»، شوکانى در «التوضیح فى تواتر، جاء فى المنتظر و الرجال و المسیح» و ادریس عراقى مغربى در کتاب «المهدى(علیه السلام)» و ابوالعباس ابن عبدالمؤمن المغربى در کتاب «الوهم المکنون فى الرد على بن خلدون»».
بعد اضافه مى کند: «گروهى از دانشمندان بزرگ اسلام از قدیم و جدید در نوشته هاى خود تصریح کرده اند که احادیث درباره مهدى(علیه السلام) در حدّ تواتر است [و به همین دلیل قابل انکار نیست]. از جمله از سخاوى در کتاب «فتح المغیث»، محمد بن احمد سفارینى در کتاب «شرح العقیده»، ابوالحسن الابرى در «مناقب الشافعى» و ابن تیمیه در کتاب فتاوایش، و سیوطى در «الحاوى» و ادریس عراقى در کتاب خود و شوکانى در «التوضیح» و محمد جعفر کنانى در «نظم التنامر»». و در پایان این بحث مى گوید: «تنها ابن خلدون است که خواسته، احادیث مهدى(علیه السلام) را مورد ایراد قرار دهد؛ ولى بزرگان دین و دانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند و بعضى مانند «ابن عبدالمؤمن» کتاب ویژه اى در رد او نوشته اند. کوتاه سخن اینکه: حافظان حدیث و بزرگان دین تصریح کرده اند که احادیث مهدى(علیه السلام) مشتمل است بر احادیث صحیح و حسن که در مجموع متواتر است. بنابراین اعتقاد به ظهور مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و این جزء عقائد اهل سنت و جماعت است، و هیچ کس جز افراد نادان و بى خبر یا بدعت گذار آن را انکار نمى کنند!».(1)
اشاره به این نکته نیز لازم است که به اعتقاد گروهى از محققین، اعتقاد به وجود مهدى(علیه السلام) منحصر به مسلمانان نیست، بلکه سایر پیروان مذاهب نیز همواره در انتظار مصلحى بزرگ براى جهان هستند و در منابع مختلف آنها، این معنى یادآورى شده است و شرح بیشتر آن را باید در کتبى که درباره ظهور مهدى(علیه السلام) نوشته شده است مطالعه کرد.(2)
پینوشتها:
(1). از نامه مورخ 21 می 1976 میلادی که به امضاء مدیر مجمع فقه اسلامى «محمد منتظر کنانى» رسیده است. این رساله نتیجه بحث نامبرده و چهار نفر دیگر از فقهاى معروف حجاز به نامهای: شیخ صالح بن عثیمین، و شیخ احمد محمد جمال، و شیخ احمد على، و شیخ عبدالله خیاط می باشد.
(2). در این زمینه مى توانید به کتاب حکومت جهانى مهدى(عج)، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1386 ش، چاپ پنجم مراجعه فرمائید.
منبع: پیام قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی (دام ظله)، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش.