چهارشنبه، 31 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

تبیین آیات متشابه قرآن راجع به عرش، کرسی و استواء

پرسش :

«آیات متشابه» قرآن راجع به «عرش»، «کرسی» و «استواء» چگونه قابل تبیین است؟


پاسخ :
واژه «عرش» نسبت به پروردگار 21 بار در قرآن یاد شده است و «کرسى» یک بار و «استواء» 7 بار(1). «عرش» کنایه از عرش تدبیر است چنانچه در آیه «ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ»(2)؛ آمده و معناى حقیقى آن (تخت، سریر) مقصود نیست و معمولاً در استعمالات عرب این لفظ به عنوان کنایه کاربرد دارد. در آیات بسیارى واژه عرش با عبارت «تدبیر» قرین شده است تا همین معناى کنایى را ایفا کند: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ»(3)؛ (پروردگارِ شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس بر عرش [قدرت] قرار گرفت [و به تدبیر جهان پرداخت]؛ با [پرده تاریکِ) شب، روز را مى پوشاند؛ و شب به سرعت، در پى روز مى آید؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر [جهان]، از آنِ او [و به فرمان او] است!).

ملاحظه مى شود در هر دو آیه امر تدبیر به دنبال «استواى بر عرش» آمده و مترتّب بر آن آورده شده است. به ویژه در آیه دوم، نخست از آفرینش و سپس از استیلاى بر عرش سخن رفته است و در پایان هر دو را یک جا جمع کرده، گوید: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ». مقصود از «اَلْأَمْر»، امر تدبیر است که بازگوى «اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ» مى باشد. در سوره هاى دیگر(4) نیز، دو عبارت «استواى بر عرش» و «تدبیر امر» قرین شده اند. در سوره «حاقّه» آنجا که از عرصه جبروت و فراگیرى تدبیر حق تعالى در روز قیامت(5) سخن مى رود، از عرش نیز سخن به میان مى آید «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ».(6) از این رو، عرش چیزى جز کنایه از تدبیر نخواهد بود. امام على ابن موسى الرضا(علیهما السلام) در تفسیر «عرش» مى فرماید: «وَ الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ».(7) آگاهى و توانایى بر تدبیر، با نام عرش یاد مى شود.

کرسى؛ کنایه از سلطه کامل حق تعالى است بر جهان هستى. آیه «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»(8) کنایه از شمول و فراگیرى ملکوت و سلطه کامل الهى است. لذا به دنبال آن گفته است: «وَ لَا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا»؛ (و نگاهدارى آن دو ، او را خسته نمى کند). در فارسى نیز چنین است و گفته مى شود: پایه هاى تخت سلطنت او جهان را فرا گرفت، که در این گونه موارد، آنچه مورد نظر است همان لازمه معنا است نه اصل حقیقت معنا.

استواء؛ اگر با «إلى» قرین شود، مانند «ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ»(9) به معناى «عَمَد» مى باشد، یعنى قَصْد و توجُّه نمودن و اگر با «عَلَى» استعمال شود، مانند «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»(10) به معناى استیلاء و فراگیرى سلطه تدبیرى است. از همین قبیل است گفته اَخطل شاعر:
قد استوى بشرٌ على العراق من غیر سیفٍ و دمٍ مُهراق
بشر (برادر عبدالملک بن مروان) را ستایش مى کند، که بدون خونریزى بر حکومت عراق مستولى گشت.(11) در نتیجه آیاتى که در آنها واژه هاى «عرش»، «کرسى» و «استواء» به کار رفته، همان معناى کنایى متعارَف آن منظور مى باشد و نبایستى معانى حقیقى آن را گمان نمود.

پی‌نوشت‌ها:
(1). التمهید فی علوم القرآن‏، معرفت‏، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى‏، قم‏، 1415 هـ ق، چاپ دوم‏، ج 3، ص 121.
(2). قرآن کریم، سوره یونس، آیه 3.
(3). همان، سوره اعراف، آیه 54.
(4). همان، سوره سجده، آیات 4 و 5؛ سوره حدید، آیات 4 و 5؛ سوره غافر، آیه 15؛ سوره طه، آیات 5 و 6.
(5). در جاى جاى قرآن از سیطره کامل حق تعالى در روز قیامت سخن رفته و امر تدبیر را منحصرا در قبضه با کفایت خداوند دانسته است: «مالِکِ یَوْمِ الدّینِ» (سوره فاتحه، آیه 4)؛ «أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبینَ» (سوره انعام، آیه 62)؛ «هُنالِکَ الْوَلایَةُ للهِ الْحَقِّ» (سوره کهف، آیه 44)؛ «وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فی الصّورِ» (سوره انعام، آیه 73).
(6). قرآن کریم، سوره حاقّه، آیه 17.
(7). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ‏1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 131.
(8). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 255.
(9). همان، همان، آیه 29.
(10). همان، سوره اعراف، آیه 54؛ سوره یونس، آیه 3؛ سوره رعد، آیه 2.
(11). ر. ک: البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقى، أبوالفداء اسماعیل بن عمر، دار الفکر، بیروت، 1407 هـ ق / 1986 م، ج 9، ص 7.

منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 259 الی 261.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.