پرسش :
وضعيت فرهنگي و سياسي شيعيان در آستانة تولد امام زمان (عج) چگونه بود؟
پاسخ :
جواب اجمالي: حاكمان عباسي دردوران امامت حضرت ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ از هيچ كوششي عليه آن حضرت و شيعيان دريغ نكرده و انواع دشمنيها را عليه آنان اعمال كردهاند، تحت تعقيب قرار گرفتن و زنداني شدن و شهادت نمونههاي بارز اين عداوتها به شمار ميرود؛ با وجود اين همه فشار از سوي دشمن، شيعيان بالأخص چهرههاي ممتاز فرهنگي از يك طرف با امام ـ عليه السّلام ـ ارتباط علمي داشته و از سويي ديگر در نظر علوم آل محمد ـ عليهم السلام ـ تكليف خود را انجام داده و دين خود را به اسلام ادا كردهاند.
جواب تفصيلي: آشنايي با اوضاع فرهنگي و سياسي شيعيان در هنگام تولد امام زمان (عج) نخست ميطلبد كه به عنوان مقدمه نگاهي هر چند كوتاه به وضعيت دوران حضرت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ داشته باشيم. دوران امامت آن حضرت هم زمان با خلافت سه نفر از عباسيان بود كه به ترتيب عبارت است از:
1. المعتز بالله. 2. المهتدي بالله. 3. المعتمد بالله.[1]
2. حاكمان عباسي از هر طريق ممكن آن حضرت را زيرنظر داشته و كنترل ميكردند، آنان شنيده بودند كه امام مهدي (عج) فرزند امام عسكري ـ عليه السّلام ـ است، از اين رو ميكوشيدند به آن حضرت دسترسي پيدا كرده و او را به قتل برسانند؛ به همين جهت امام عسكري ـ عليه السّلام ـ ولادت حضرت مهدي (عج) را مخفي كرده و غير از خواص آن حضرت ديگران افتخار زيارت امام زمان (عج) را پيدا نكردند.[2]
فشار و اختناق سياسي چنان بالا ميگيرد كه امام ـ عليه السّلام ـ به ناچار بايد هفتهاي دوبار روزهاي دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حضور پيدا كند؛[3] معتزّ عباسي به قدري از نفوذ ابو محمد العسكري ـ عليه السّلام ـ نگران بود كه به تحت نظر داشتن آن امام بسنده نكرد و حضرت را با ابوهاشم جعفري و عدّهاي از طالبيّون زنداني كرد.[4]
در مقدمه به نحو اختصار با جوّ سياسي حاكم بر جامعة اسلامي در طول امامت حضرت عسگري ـ عليه السّلام ـ و برخورد حاكمان عباسي با آن امام آشنا شديم.
ستم عباسيان تنها به ابومحمد عسكري ـ عليه السّلام ـ محدود نميشد، آنان عليه شيعيان و دوستان آن حضرت هم از هيچ كوششي دريغ نكرده و مانع هرگونه حركت اعم از فرهنگي و سياسي و غيره براي شيعيان بودند، علّت آن هم اين بود كه مبادا فضائل آن حضرت معلوم شود و در نتيجه مردم از بنيعباس فاصله بگيرند و احياناً عليه آنان به قيام و مبارزه برخيزند. براي هر چه بيشتر روشن شدن مطلب، بحث را دو بخش جداگانه دنبال ميكنيم:
1. وضعيت سياسي شيعيان.
2. وضعيت فرهنگي شيعيان.
بخش اول: وضعيت سياسي شيعيان
انواع فشارهاي سياسي در اين مقطع از زمان در موارد زير قابل پيگيري است:
الف: زندانيان و متواريان شيعه؛ از جمله زندانيان ابوهاشم جعفري است، وي چنين ميگويد: در نامهاي از ناراحتيهاي زندان به امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ شكايت كردم. در جواب به من نوشت: امروز در منزل خود نمازخواهي خواند.[5]
وي در مورد ديگري اظهار كرده است: با امام عسكري ـ عليه السّلام ـ در مجلس مهتدي بن واثق بوديم؛ حضرت به من فرمود: اين جنايت كار قصد كرده كه امشب با مشيّت خدا بازي كند (كنايه از اين كه اراده كرده است كه ما را بكشد) ولي عمر او كفاف نميدهد، و به زودي صاحب فرزندي خواهم شد. فرداي ان شب تركها به او حمله بده و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[6] همو نيز چنين ميگويد: من با گروهي در زندان بوديم كه ابومحمد ـ عليه السّلام ـ را نيز به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت صالح بن وصيف بود، يكي از هم زندانيهاي مردي جمحي بود كه ادعا ميكرد علوي است. امام ـ عليه السّلام ـ به ما توجّه كرده و فرمود: اگر نبود درميان شما كسي كه از شما نيست به شما اطالع ميدادم كه چه موقعي خداوند وسيلة نجات شما را فراهم خواهد كرد؛ امام با اين كلام به آن مرد اشاره كرد، او از جمع ما بيرون رفت. امّا فرمود: اين مرد از شما نيست، از او برحذر باشيد، در بين لباسهاي خود نوشتهاي دارد كه همة گفتهها و ناگفتههاي شما را براي خليفه منعكس كرده است. يكي از زندانيان به سراغ او رفت و لباسهايش را بازرسي كرد و آن نوشته را پيدا كرد، او نوشته بود كه اين جمع قصد دارند زندان را سوراخ كرده و فرار كنند.[7]
نكتة قابل توجّه در اين روايت تاريخي اين است كه: اختناق و فشار سياسي به حدي رسيده است كه شيعيان در زندان هم از دست مأموران اطلاعاتي خليفه در امان نيستند و مذاكرات آنان در محيط زندان هم به حكومت گزارش ميشود.
حضرت عبدالعظيم حسين يكي از متواريان شيعه است، احمد بن محمد بن خالد برقي ميگويد: عبدالعظيم حسين از دست حكومت فرار كرد و وارد ري شد و درمنزل يكي از شيعيان در سردابي ساكن شد، در همان سرداب خدا را عبادت ميكرد، روزها روزه بودو شبها را به شبزندهداري و تهجّد ميگذراند، مخفيانه از آن جا بيرون ميشد و قبري را كه امروز مقابل قبر خود اوست زيارت ميكرد.. تنها محل امن براي او همان سرداب بود.[8]
ب. دشمنيهاي با شيعه؛ فشارهاي گوناگوني كه در مدت كوتاه امامت حضرت عسگري ـ عليه السّلام ـ بر شيعيان وارد شده صفحات تارخي را پر كرده است، موارد ذيل نمونههايي از آن است؛
1. علي بن محمد بن زياد ميگويد: «توفيعي از امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ (به اين مضمون) به دستم رسيد: كنج عزلت پيشه كن و خانهنشين باش چونكه فتنهاي در انتظار توست... (ديري نگذشت كه به سبب سخنچيني) جعفر بن محمد تحت تعقيب قرار گرفته و جايزة صدهزار درهمي براي كسي كه مرا پيدا كند تعيين شد.[9]
2. يكي از شيعيان نامهاي به حضور آن حضرت فرستاد: شنيدهامريكا كه مهتدي، شيعيان شما را تهديد كرده و گفته است: آنان را از روي زمين بر ميدارم. امام ـ عليه السّلام ـ در جواب نوشت: عمر او كوتاهتر از آن است كه بتواند تهديدش را عملي كند، از امروز تا پنج روز بشمار، او روز ششم با ذلت و خواري كشته ميشود.[10]
ج: شهداي شيعه، آمار شيعيان و علوياني كه در اين مقطع از تاريخ به دست عباسيان به فيض شهادت نائل شدهاند كم نيست، از جمله:
1. موسي بن عبدالله بن موسي، از نوادگان امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ است، او مردي عالم و نيكوكار بود و از جملة راويان به شمار ميرفت، در سال 256 در زباله توسط سعيد بن حاجب به وسيلة زهر به شهادت رسيد، سعيد سر او را جدا كرد و براي مهتدي عباسي برد.[11]
2. جعفر بن اسحاق بن موسي بن جعفر بن الصادق ـ عليهم السلام ـ ، سعيد حاجب او را در بصره به شهادت رساند و در همان جا دفن شد؛ وي در روز شهادت سياسي و دو سال داشت.[12]
بخش دوّم: وضعيت فرهنگي شيعيان
عليرغم همة محدوديتها و شدت عملي كه عباسيان براي منزوي كردن امام ـ عليه السّلام ـ و شيعيان به كار گرفته و فشارهاي مختلف سياسي كه از ناحية آنان بر شيعه وارد شد، بوند گروهي از دانشمندان و رواياني كه از خرمن فضيلت و درياي بيكران علوم آنها" حضرت بهره گرفته و برخي از انان صاحب تأليفاتي در فنون مختلف بوده و احاديثي را از امام ـ عليه السّلام ـ نقل كردهاند، از جملة آنان عبارتند از:
1. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل، كاتب، نديم، بزرگ اهل لغت و از موجّهترين آنان است، او يكي از اصحاب خاص امام هادي و امام عسكري ـ عليهم السلام ـ است تأليفاتي دارد كه به عنوان نمونه از كتابهاي زير ميتوان نام برد: أسماء الجبال و المياه والأودية؛ اشعار ابن مّرة بن همام؛ و نوادر الاعراب.[13]
2. داود بن قاسم، او همان ابوهاشم جعفري است، كه از فرزانگان اسلام و يكي از شاخصترين چهرههاي عقيدتي به شمار ميرود، در نزد ائمة اطهار داراي منزلتي خاص است؛ وي حضرت رضا و جواد و هادي و عسكري و صاحب الامر صلوات الله عليهم اجمعين را ملاقات كرده و از همة آنان روايت دارد. مردي پارسا، عباد و عالم و عامل بود، كسي از خاندان ابوطالب در آن دوران از جهت علو نسب همتاي او نبود.[14]
3. عبدالله بن احلسين القطربلي، از او از اصحاب خاص حضرت امام ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ است، و از چهرههاي سرشناس ادب به شمار ميرود، كتابي در تاريخ دارد.[15]
4. فضل بن شاذان، وي از جهت ثمرة كار و تأليف كتاب در صف مقدم علماي زمان خود بوده و در فنون مختلف داراي تأليف است؛ بعضي گفتهاند: داري يكصد و شصت كتاب است،[16] برخي از تأليفات او مورد رضايت امام ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ قرار گرفته و امام عمل به آن را روا شمرده و فرموده است: «هذا صحيح ينبغي أن يعمل به»، اين كتاب صحيح است و سزاوار است كه به آن عمل شود.[17]
در موردي ديگر به يكي از كتابهاي وي نظر افكنده و براي او طلب مغفرت كرد و فرمود: «أغبط اهل خراسان بمكان الفضل بن شاذان و كونه بين أظهرهم»، خوشحالم كه فضل بن شاذان با آن مقام در ميان مردم خراسان است.[18]
برشمردن ديگر شاگران امام عسگري ـ عليه السّلام ـ و چهرههاي علمي و فرهنگي شيعه از گردونه و حوصلة اين نوشته خارج است و به همين اندازه اكتفا ميشود؛ از آنچه كه بيان شد اين نتيجه به دست ميآيد:
با همة سختگيريهايي كه بنيعباس نسبت به امام عسگري و شيعيان آن حضرت روا داشتند نتوانستند به مقصود شوم خود كه همان منتشر نشدن فضائل اهلبيت ـ عليهم السلام ـ و معارف و فرهنگ ناب اسلام بود، نائل شوند و هركدام از شاگردان آن حضرت بعد از بهرهگيري و خوشهچيني از خرمن علوم آن امام در گوشهاي از جهان اسلام مشعلي پرفروغ براي نشر انديشه و معارف اهلبيت ـ عليهم السلام ـ به شمار ميآمدند، آنان همچون شتارگاني در آسمان تشيع ميدرخشيدند و شيعيان را در ظلمت ستم و گمراهي عباسيان كه قصد كرده بودند روز روشن را همانند شب، تاريك جلوه دهند، راهنمايي ميكردند.
براي آگاهي بيشتر در اين مورد مطالعه كتاب امام مهدي نوشتة علامة قزويني توصيه ميشود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، مؤسسة تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ، چاپ اول، 1372 هـ ش، ص 616.
[2] . اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمّه، متوفاي 693 هـ، مكتبة بنيهاشم، تبريز، 1381، هـ ق، ج 2، ص 412، المفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد (مصنفات الشيخ المفيد ج 11)، متوفاي 413 هـ ، المؤتمر العالمي لألفقيه الشيخ المفيد، چ اول، 1413 هـ ، ص 336؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، متوفاي 588 هـ ، انتشارات علامه، قم، ج 4، ص 422.
[3] . طوسي، محمد بن الحسن، كتاب الفقيه، متوفاي 460 هـ ، مؤسسة المعارف الاسلاميه قم، چ اول، 1411 هـ ، ص 215.
[4] . الطبرسي، فضل بن الحسن، اعلام الوري، متوفاي 548 هـ ، مؤسسة آل البيت، قم، چ اول، 1417 هـ ، ج 2، ص 140.
[5] . الطبرسي، همان، ص 140؛ الاربلي، همان، ص 412؛ كليني، محمد بن يعقوب، كافي، متوفاي 329 هـ ، دارالاضواء، بيروت، 1405 هـ ، ج 1، ص 508، ح 10؛ مسعودي، علي بن الحسيني، اثبات الوصيه، متوفاي 346 هـ ، دارالاضواء بيروت 1409 هـ ، صص 264 ـ 263؛ الطوسي محمد بن علي المعروف بابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، مؤسسة انصاريان، قم، 1412 هـ ، ص 576، ح 10.
[6] . الراوند، قطب الدين، الحائج و الجرائح، متوفاي 573 هـ ، مؤسسة الامام المهدي (عج) ، قم 1409 هـ ، ج 1، ص 432 ، ح 9؛ مسعودي، همان، ص 268.
[7] . الطوسي، محمد بن علي المعروف به: ابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، مؤسسة انصاريان، قم، چاپ دوّم، 1412 هـ ، ص 577، ح 11؛ الراوندي، همان، ج 2، ص 682، ح 1؛ اربلي، همان، ج 2، ص 432.
[8] .نجاشي، احمد بن علي، رجال النجاشي، متوفاي 450 ، دارالاضواء بيروت، 1408 هـ ، ج 2، ص 66 ، ش 651.
[9] . اربلي، همان، ج 2، ص 417.
[10] . مسعودي، همان، ص 265، كليني، همان، ج1، ص 510، ح 16؛ اربلي، همان، ج 2، ص 414.
[11] . ابن فندق، علي بن ابيالقاسم بن زيد البيهقي، لباب الأنساب، متوفاي 565 هـ ، مكتبة آيت الله مرعشي نجفي، قم، 1410 هـ ، ج 1، ص 419؛ ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبين، متوفاي 356 هـ ، مؤسسة دارالكتاب، قم، چاپ دوّم، صص 438 ـ 437؛ المسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، متوفاي 346 هـ ، دارالمعرفة، بيروت، ج 4، ص 181.
[12] . ابن فندق، همان، ص 419؛ ابوالافرج الاصفهاني، همان، ص 437.
[13] . نجاشي، همان، ج 1، ص 237، ش 228.
[14] . القمي، عباس، الكني و الالقاب، منشورات مكتبة الصدر، تهران، چاپ پنجم، 1368 هـ ش، ج 1، ص 174.
[15] . نجاشي، همان، ج 2، ص 36، ش 606.
[16] . طوسي، محمد بن الحسن، اختيار معرفة الرجال، (رجال الكشي)، متوفاي 460 هـ ، مؤسسة آل البيت، قم، 1404 هـ ، مطبعة بعثت، قم، ج 2، ص 822.
[17] . طوسي، اختيار معرفة الرجال، همان، ص 818.
[18] . طوسي، اختيار معرفة الرجال، همان، ص 820.
جواب اجمالي: حاكمان عباسي دردوران امامت حضرت ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ از هيچ كوششي عليه آن حضرت و شيعيان دريغ نكرده و انواع دشمنيها را عليه آنان اعمال كردهاند، تحت تعقيب قرار گرفتن و زنداني شدن و شهادت نمونههاي بارز اين عداوتها به شمار ميرود؛ با وجود اين همه فشار از سوي دشمن، شيعيان بالأخص چهرههاي ممتاز فرهنگي از يك طرف با امام ـ عليه السّلام ـ ارتباط علمي داشته و از سويي ديگر در نظر علوم آل محمد ـ عليهم السلام ـ تكليف خود را انجام داده و دين خود را به اسلام ادا كردهاند.
جواب تفصيلي: آشنايي با اوضاع فرهنگي و سياسي شيعيان در هنگام تولد امام زمان (عج) نخست ميطلبد كه به عنوان مقدمه نگاهي هر چند كوتاه به وضعيت دوران حضرت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ داشته باشيم. دوران امامت آن حضرت هم زمان با خلافت سه نفر از عباسيان بود كه به ترتيب عبارت است از:
1. المعتز بالله. 2. المهتدي بالله. 3. المعتمد بالله.[1]
2. حاكمان عباسي از هر طريق ممكن آن حضرت را زيرنظر داشته و كنترل ميكردند، آنان شنيده بودند كه امام مهدي (عج) فرزند امام عسكري ـ عليه السّلام ـ است، از اين رو ميكوشيدند به آن حضرت دسترسي پيدا كرده و او را به قتل برسانند؛ به همين جهت امام عسكري ـ عليه السّلام ـ ولادت حضرت مهدي (عج) را مخفي كرده و غير از خواص آن حضرت ديگران افتخار زيارت امام زمان (عج) را پيدا نكردند.[2]
فشار و اختناق سياسي چنان بالا ميگيرد كه امام ـ عليه السّلام ـ به ناچار بايد هفتهاي دوبار روزهاي دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حضور پيدا كند؛[3] معتزّ عباسي به قدري از نفوذ ابو محمد العسكري ـ عليه السّلام ـ نگران بود كه به تحت نظر داشتن آن امام بسنده نكرد و حضرت را با ابوهاشم جعفري و عدّهاي از طالبيّون زنداني كرد.[4]
در مقدمه به نحو اختصار با جوّ سياسي حاكم بر جامعة اسلامي در طول امامت حضرت عسگري ـ عليه السّلام ـ و برخورد حاكمان عباسي با آن امام آشنا شديم.
ستم عباسيان تنها به ابومحمد عسكري ـ عليه السّلام ـ محدود نميشد، آنان عليه شيعيان و دوستان آن حضرت هم از هيچ كوششي دريغ نكرده و مانع هرگونه حركت اعم از فرهنگي و سياسي و غيره براي شيعيان بودند، علّت آن هم اين بود كه مبادا فضائل آن حضرت معلوم شود و در نتيجه مردم از بنيعباس فاصله بگيرند و احياناً عليه آنان به قيام و مبارزه برخيزند. براي هر چه بيشتر روشن شدن مطلب، بحث را دو بخش جداگانه دنبال ميكنيم:
1. وضعيت سياسي شيعيان.
2. وضعيت فرهنگي شيعيان.
بخش اول: وضعيت سياسي شيعيان
انواع فشارهاي سياسي در اين مقطع از زمان در موارد زير قابل پيگيري است:
الف: زندانيان و متواريان شيعه؛ از جمله زندانيان ابوهاشم جعفري است، وي چنين ميگويد: در نامهاي از ناراحتيهاي زندان به امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ شكايت كردم. در جواب به من نوشت: امروز در منزل خود نمازخواهي خواند.[5]
وي در مورد ديگري اظهار كرده است: با امام عسكري ـ عليه السّلام ـ در مجلس مهتدي بن واثق بوديم؛ حضرت به من فرمود: اين جنايت كار قصد كرده كه امشب با مشيّت خدا بازي كند (كنايه از اين كه اراده كرده است كه ما را بكشد) ولي عمر او كفاف نميدهد، و به زودي صاحب فرزندي خواهم شد. فرداي ان شب تركها به او حمله بده و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[6] همو نيز چنين ميگويد: من با گروهي در زندان بوديم كه ابومحمد ـ عليه السّلام ـ را نيز به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت صالح بن وصيف بود، يكي از هم زندانيهاي مردي جمحي بود كه ادعا ميكرد علوي است. امام ـ عليه السّلام ـ به ما توجّه كرده و فرمود: اگر نبود درميان شما كسي كه از شما نيست به شما اطالع ميدادم كه چه موقعي خداوند وسيلة نجات شما را فراهم خواهد كرد؛ امام با اين كلام به آن مرد اشاره كرد، او از جمع ما بيرون رفت. امّا فرمود: اين مرد از شما نيست، از او برحذر باشيد، در بين لباسهاي خود نوشتهاي دارد كه همة گفتهها و ناگفتههاي شما را براي خليفه منعكس كرده است. يكي از زندانيان به سراغ او رفت و لباسهايش را بازرسي كرد و آن نوشته را پيدا كرد، او نوشته بود كه اين جمع قصد دارند زندان را سوراخ كرده و فرار كنند.[7]
نكتة قابل توجّه در اين روايت تاريخي اين است كه: اختناق و فشار سياسي به حدي رسيده است كه شيعيان در زندان هم از دست مأموران اطلاعاتي خليفه در امان نيستند و مذاكرات آنان در محيط زندان هم به حكومت گزارش ميشود.
حضرت عبدالعظيم حسين يكي از متواريان شيعه است، احمد بن محمد بن خالد برقي ميگويد: عبدالعظيم حسين از دست حكومت فرار كرد و وارد ري شد و درمنزل يكي از شيعيان در سردابي ساكن شد، در همان سرداب خدا را عبادت ميكرد، روزها روزه بودو شبها را به شبزندهداري و تهجّد ميگذراند، مخفيانه از آن جا بيرون ميشد و قبري را كه امروز مقابل قبر خود اوست زيارت ميكرد.. تنها محل امن براي او همان سرداب بود.[8]
ب. دشمنيهاي با شيعه؛ فشارهاي گوناگوني كه در مدت كوتاه امامت حضرت عسگري ـ عليه السّلام ـ بر شيعيان وارد شده صفحات تارخي را پر كرده است، موارد ذيل نمونههايي از آن است؛
1. علي بن محمد بن زياد ميگويد: «توفيعي از امام ابومحمد ـ عليه السّلام ـ (به اين مضمون) به دستم رسيد: كنج عزلت پيشه كن و خانهنشين باش چونكه فتنهاي در انتظار توست... (ديري نگذشت كه به سبب سخنچيني) جعفر بن محمد تحت تعقيب قرار گرفته و جايزة صدهزار درهمي براي كسي كه مرا پيدا كند تعيين شد.[9]
2. يكي از شيعيان نامهاي به حضور آن حضرت فرستاد: شنيدهامريكا كه مهتدي، شيعيان شما را تهديد كرده و گفته است: آنان را از روي زمين بر ميدارم. امام ـ عليه السّلام ـ در جواب نوشت: عمر او كوتاهتر از آن است كه بتواند تهديدش را عملي كند، از امروز تا پنج روز بشمار، او روز ششم با ذلت و خواري كشته ميشود.[10]
ج: شهداي شيعه، آمار شيعيان و علوياني كه در اين مقطع از تاريخ به دست عباسيان به فيض شهادت نائل شدهاند كم نيست، از جمله:
1. موسي بن عبدالله بن موسي، از نوادگان امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ است، او مردي عالم و نيكوكار بود و از جملة راويان به شمار ميرفت، در سال 256 در زباله توسط سعيد بن حاجب به وسيلة زهر به شهادت رسيد، سعيد سر او را جدا كرد و براي مهتدي عباسي برد.[11]
2. جعفر بن اسحاق بن موسي بن جعفر بن الصادق ـ عليهم السلام ـ ، سعيد حاجب او را در بصره به شهادت رساند و در همان جا دفن شد؛ وي در روز شهادت سياسي و دو سال داشت.[12]
بخش دوّم: وضعيت فرهنگي شيعيان
عليرغم همة محدوديتها و شدت عملي كه عباسيان براي منزوي كردن امام ـ عليه السّلام ـ و شيعيان به كار گرفته و فشارهاي مختلف سياسي كه از ناحية آنان بر شيعه وارد شد، بوند گروهي از دانشمندان و رواياني كه از خرمن فضيلت و درياي بيكران علوم آنها" حضرت بهره گرفته و برخي از انان صاحب تأليفاتي در فنون مختلف بوده و احاديثي را از امام ـ عليه السّلام ـ نقل كردهاند، از جملة آنان عبارتند از:
1. احمد بن ابراهيم بن اسماعيل، كاتب، نديم، بزرگ اهل لغت و از موجّهترين آنان است، او يكي از اصحاب خاص امام هادي و امام عسكري ـ عليهم السلام ـ است تأليفاتي دارد كه به عنوان نمونه از كتابهاي زير ميتوان نام برد: أسماء الجبال و المياه والأودية؛ اشعار ابن مّرة بن همام؛ و نوادر الاعراب.[13]
2. داود بن قاسم، او همان ابوهاشم جعفري است، كه از فرزانگان اسلام و يكي از شاخصترين چهرههاي عقيدتي به شمار ميرود، در نزد ائمة اطهار داراي منزلتي خاص است؛ وي حضرت رضا و جواد و هادي و عسكري و صاحب الامر صلوات الله عليهم اجمعين را ملاقات كرده و از همة آنان روايت دارد. مردي پارسا، عباد و عالم و عامل بود، كسي از خاندان ابوطالب در آن دوران از جهت علو نسب همتاي او نبود.[14]
3. عبدالله بن احلسين القطربلي، از او از اصحاب خاص حضرت امام ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ است، و از چهرههاي سرشناس ادب به شمار ميرود، كتابي در تاريخ دارد.[15]
4. فضل بن شاذان، وي از جهت ثمرة كار و تأليف كتاب در صف مقدم علماي زمان خود بوده و در فنون مختلف داراي تأليف است؛ بعضي گفتهاند: داري يكصد و شصت كتاب است،[16] برخي از تأليفات او مورد رضايت امام ابومحمد العسكري ـ عليه السّلام ـ قرار گرفته و امام عمل به آن را روا شمرده و فرموده است: «هذا صحيح ينبغي أن يعمل به»، اين كتاب صحيح است و سزاوار است كه به آن عمل شود.[17]
در موردي ديگر به يكي از كتابهاي وي نظر افكنده و براي او طلب مغفرت كرد و فرمود: «أغبط اهل خراسان بمكان الفضل بن شاذان و كونه بين أظهرهم»، خوشحالم كه فضل بن شاذان با آن مقام در ميان مردم خراسان است.[18]
برشمردن ديگر شاگران امام عسگري ـ عليه السّلام ـ و چهرههاي علمي و فرهنگي شيعه از گردونه و حوصلة اين نوشته خارج است و به همين اندازه اكتفا ميشود؛ از آنچه كه بيان شد اين نتيجه به دست ميآيد:
با همة سختگيريهايي كه بنيعباس نسبت به امام عسگري و شيعيان آن حضرت روا داشتند نتوانستند به مقصود شوم خود كه همان منتشر نشدن فضائل اهلبيت ـ عليهم السلام ـ و معارف و فرهنگ ناب اسلام بود، نائل شوند و هركدام از شاگردان آن حضرت بعد از بهرهگيري و خوشهچيني از خرمن علوم آن امام در گوشهاي از جهان اسلام مشعلي پرفروغ براي نشر انديشه و معارف اهلبيت ـ عليهم السلام ـ به شمار ميآمدند، آنان همچون شتارگاني در آسمان تشيع ميدرخشيدند و شيعيان را در ظلمت ستم و گمراهي عباسيان كه قصد كرده بودند روز روشن را همانند شب، تاريك جلوه دهند، راهنمايي ميكردند.
براي آگاهي بيشتر در اين مورد مطالعه كتاب امام مهدي نوشتة علامة قزويني توصيه ميشود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، مؤسسة تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ، چاپ اول، 1372 هـ ش، ص 616.
[2] . اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمّه، متوفاي 693 هـ، مكتبة بنيهاشم، تبريز، 1381، هـ ق، ج 2، ص 412، المفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد (مصنفات الشيخ المفيد ج 11)، متوفاي 413 هـ ، المؤتمر العالمي لألفقيه الشيخ المفيد، چ اول، 1413 هـ ، ص 336؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، متوفاي 588 هـ ، انتشارات علامه، قم، ج 4، ص 422.
[3] . طوسي، محمد بن الحسن، كتاب الفقيه، متوفاي 460 هـ ، مؤسسة المعارف الاسلاميه قم، چ اول، 1411 هـ ، ص 215.
[4] . الطبرسي، فضل بن الحسن، اعلام الوري، متوفاي 548 هـ ، مؤسسة آل البيت، قم، چ اول، 1417 هـ ، ج 2، ص 140.
[5] . الطبرسي، همان، ص 140؛ الاربلي، همان، ص 412؛ كليني، محمد بن يعقوب، كافي، متوفاي 329 هـ ، دارالاضواء، بيروت، 1405 هـ ، ج 1، ص 508، ح 10؛ مسعودي، علي بن الحسيني، اثبات الوصيه، متوفاي 346 هـ ، دارالاضواء بيروت 1409 هـ ، صص 264 ـ 263؛ الطوسي محمد بن علي المعروف بابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، مؤسسة انصاريان، قم، 1412 هـ ، ص 576، ح 10.
[6] . الراوند، قطب الدين، الحائج و الجرائح، متوفاي 573 هـ ، مؤسسة الامام المهدي (عج) ، قم 1409 هـ ، ج 1، ص 432 ، ح 9؛ مسعودي، همان، ص 268.
[7] . الطوسي، محمد بن علي المعروف به: ابن حمزه، الثاقب في المناقب، من اعلام القرن السادس، مؤسسة انصاريان، قم، چاپ دوّم، 1412 هـ ، ص 577، ح 11؛ الراوندي، همان، ج 2، ص 682، ح 1؛ اربلي، همان، ج 2، ص 432.
[8] .نجاشي، احمد بن علي، رجال النجاشي، متوفاي 450 ، دارالاضواء بيروت، 1408 هـ ، ج 2، ص 66 ، ش 651.
[9] . اربلي، همان، ج 2، ص 417.
[10] . مسعودي، همان، ص 265، كليني، همان، ج1، ص 510، ح 16؛ اربلي، همان، ج 2، ص 414.
[11] . ابن فندق، علي بن ابيالقاسم بن زيد البيهقي، لباب الأنساب، متوفاي 565 هـ ، مكتبة آيت الله مرعشي نجفي، قم، 1410 هـ ، ج 1، ص 419؛ ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبين، متوفاي 356 هـ ، مؤسسة دارالكتاب، قم، چاپ دوّم، صص 438 ـ 437؛ المسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب، متوفاي 346 هـ ، دارالمعرفة، بيروت، ج 4، ص 181.
[12] . ابن فندق، همان، ص 419؛ ابوالافرج الاصفهاني، همان، ص 437.
[13] . نجاشي، همان، ج 1، ص 237، ش 228.
[14] . القمي، عباس، الكني و الالقاب، منشورات مكتبة الصدر، تهران، چاپ پنجم، 1368 هـ ش، ج 1، ص 174.
[15] . نجاشي، همان، ج 2، ص 36، ش 606.
[16] . طوسي، محمد بن الحسن، اختيار معرفة الرجال، (رجال الكشي)، متوفاي 460 هـ ، مؤسسة آل البيت، قم، 1404 هـ ، مطبعة بعثت، قم، ج 2، ص 822.
[17] . طوسي، اختيار معرفة الرجال، همان، ص 818.
[18] . طوسي، اختيار معرفة الرجال، همان، ص 820.