آزاد گذاشتن بچه تا هفت سالگی
پرسش :
با توجّه به این که درروایات آمده است که تا هفت سالگی بچّه باید آزاد باشد و بازی کند، می خواستم ببینم که این بازی و آزاد گذاشتن بچّه باید تا چه حدّی باشد؟
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):
سیّد بودن بچّه ها باید در مسیر بازی کردن باشد؛ چرا که تاکید بر این است که بچّه ها در هفت سال اوّل بازی کنند. با توجّه به ویژگی های رشد که در دوران کودکی وجود دارد، نمی توان بچّه ها را به سمت آموزش سوق داد؛ البته مراد از آموزش، آموزش های رسمی است و به صورت غیر مستقیم، بچّه ها مدام در محیط خانه و جاهای دیگر در حال یادگیری هستند.
دو شاخصه مهم
کارشناسان در حوزه تربیتی رشد می گویند که بچّه های زیر هفت سال دو ویژگی دارند: اوّل اینکه بچّه ها پر انرژی هستند و دوّم این که از فعّالیت های بدنی خودشان لذّت میبرند. حال بچّه ای که این دو ویژگی را دارد، یعنی هم پر انژی است و هم از فعّالیت بدنی خودش لذّت میبرد، می شود یک بچّه ی پر جنب و جوش و بچّه ای می شود که پدر و مادرها می گویند: او در طول روز به قدری بازی می کند که نه تنها خسته نمیشود، بلکه خستگی را هم خسته می کند و اگر مادر بخواهد پا به پای این بچّه مدام راه برود، تا به نیمه روز نرسیده این مادر به روی زمین میافتد.
بچّه ها پر انرژی و پر تحرّک هستند و این ویژگی آن ها با آموزش سازگاری ندارد؛ مثلاً میبینید که وقتی یک کلاس پیش دبستانی تمام میشود، همین که میگویند کلاس تمام شد، بچّه ها با چه شور و انرژی به حیاط می آیند و شروع به دویدن و بازی میکنند، امّا در مقطع راهنمایی و دبیرستان به این صورت نیست و شاید قدری تحرّک و بازی کنند، ولی اگر دوربینی در آنجا داشته باشیم، می بینیم که هر قدر کلاس آنها بالا میرود، آرامش بیشتری دارند و بیشتر ترجیح میدهند که یک جا بنشینند و چیزی بخورند و این حرکت و دوندگی برای آنها نشاطی ندارد.
هدفمندی انرژی در کودکان
پس در هفت سال اوّل چون بچّه ها از فعّالیت بدنی خود لذّت می برند، باید این انرژی در قالب هدفمند شدن قرار بگیرد و اگر بی هدف باشد، به تعبیری شرارت است و آسیب میرساند، ولی اگر ما این انرژی را هدفمند کنیم، در قالب بازی قرار میگیرد.
تعریف بازی
کارشناسان بازی را این گونه تعریف میکنند:“بازی یک فعّالیت هدفمند ذهنی و یا جسمی است که به صورت فردی و یا گروهی انجام میشود و کودک از این عمل اغنا میشود و احساس رضایت میکند.” یعنی بازی باید شامل فعّالیتی باشد که بچّه از آن لذّت ببرد؛ ولی باید از طرفی هدفمند نیز باشد؛ مثلاً وقتی فرزندمان را به خانه مادر بزرگش میبریم و میبینیم که او مدام از این دسته مبل به آن یکی میپرد، این کار او آزار رساندن است. دلیل آن هم این است که ما انرژی این بچّه را جهت دهی نکرده ایم.
استفاده منطقی از انرژی
اگر ما یک مخزن گاز را مدیریت نکنیم، بیهوده میسوزد؛ ولی می توانیم آن را جهت دار کنیم و در مصارف خاصّی از آن استفاده کنیم. دقیقاً انرژی بچّه هم به همین صورت است و یا باید از آن یک استفاده منطقی کنیم و یا این که آن را رها کنیم تا بیهوده بسوزد که در این صورت این انرژی به خانواده آسیب هم میرساند.
ما معتقدیم که اگر بچّه ها در هفت سال ابتدایی زندگی خود بازی کنند، تأثیرات مثبتی در شکل گیری شخصیّت آن ها دارد و بچّه ها را از لحاظ ذهنی، از لحاظ ارتباطات عاطفی و اجتماعی و حتّی از لحاظ جسمی و حرکتی تقویت میشوند و قوی میسازد. لذا ما میبینیم بچّه هایی که در خانه ها و در یک چهار دیواری قرار می گیرند، مشکلات بیشتری نسبت به بچّه هایی دارند که در فضاهای باز روستایی قرار دارند و امکاناتی هم ندارند، ولی انرژی خود را در محیط های باز تخلیه میکنند؛ مثلاً گاهی اوقات در قالب خاک بازی از آن استفاده میکنند.
خطوط قرمز آزادی
نکته دوّم این است که آزادی بچّه ها خطوط قرمزی هم دارد؛ مثلاً اگر فرزند زیر هفت سال من آمد و مرا هم کتک زد، آیا نباید چیزی به او بگویم؟ ما میگوییم که خطّ قرمز هایی در آزادی بچّه ها وجود دارد از جمله:
الف. آسیب نرساندن به خود
اوّل این که به خودشان آسیب نرسانند؛ مثلاً اگر بچّه ای روی یخچال رفت و گفت که من می خواهم از اینجا بپرم، نباید به او بگوییم که تا هفت سال اوّل آزادی، حالا بپر! چرا که در این صورت آسیب می بیند.
ب. آسیب نرساندن به دیگران
دوّم این که نباید با این بازی و آزادی خودش به دیگران آسیب برساند، یعنی اگر او خواست کسی را بزند، ما می گوییم: بچّه حقّ زدن کسی را ندارد! البته این هم به این معنا نیست که اگر او می خواست بزند، ما هم محکم مچش را بگیریم و او را پرت کنیم؛ بلکه باید این رفتار او را مدیریت کنیم؛ به عنوان مثال اگر فرزند ما عصبانی شده است و به تعبیری حرص او را در آورده ایم و او هم می خواهد بدود و ما را بزند، ما در اینجا می توانیم انرژی او را در یک جهت مثبت استفاده کنیم؛ مثلاً می توانیم آن را به “دنبال بازی“ تبدیل کنیم و به او بگوییم: بدو ببینم می توانی من را بگیری؟ به این صورت این انرژی را به یک بازی تبدیل میکنیم.
ج. آسیب نرساندن به اشیاء
سوّمین خط قرمز این است که او نباید به اشیا آسیب برساند؛ لذا پدر نباید بگوید که این بچّه آزاد است و بگذار هر چقدر که می خواهد، دکمه پاور کامپیوتر را خاموش و روشن کند؛ چرا که با این حرکتش آسیب می رساند. ما همیشه این سوال را از پدرها و مادرهایی که بچّه های زیر هفت سال دارند، می پرسیم که اگر الان ما به خانه شما بیاییم، این خانه شما براساس سلیقه خودتان چیده شده است یا بر اساس نیاز فرزندتان؟ عمدتاً ما بر اساس سلیقه خودمان خانه را می چینیم و خود این حرکت ممکن است که زمینه آسیب رساندن به اشیاء را زیاد کند.
رعایت تعادل و میانه روی
لازم نیست که همه چیز را جمع کنیم. وسایل می تواند با سنّ بچّه ها چیده شود. مثلاً زمانی که بچّه ها راه می افتند، اوّلین کاری که بعضی از مادر و پدرها می کنند این است که تلفن را در دور از دسترس او قرار می دهند؛ در صورتی که این تلفن خرابی ندارد و نهایتش این است که بچّه دوبار این را بر می دارد و یا شماره ای را می گیرد؛ امّا اگر آن را از دست او بگیریم، بیشتر حریص می شود. لذا آن چیزهایی که آسیب پذیر است، مثل یک گلدان خاص یا مثلاً وسیله ای که ارثیه مادر بزرگ است و برایش هم خیلی عزیز است، این ها را در جایی قرار ندهند که در معرض آسیب و خطر شکستن باشد.
اهمیّت همبازی برای کودکان
پدر و مادرها هم می توانند به عنوان یک همبازی در کنار بچّه ها قرار بگیرند. در حقیقت والدین باید در سبد هزینه ماهانه خودشان، بخشی را به تربیت بچّه ها اختصاص دهند و یا گاهی هم باید برای او همبازی پیدا کنند. یکی از مشکلاتی که در خانواده ها وجود دارد، همین است که تا ما می گوییم همبازی، خانواده ها می گویند از کجا بیاوریم! من هم همیشه این تعبیر را به کار می برم که اگر نانوایی محلّ شما نان نداشت و شما هم به نان نیاز داشتید چه کار می کنید؟ بالاخره می گردید و اگر هم پیدا نکردید، از یک مغازه نان می خرید و این گونه نیست که اگر نان نبود، دیگر آن را رها کنیم. برای بچّه ها هم باید همین باشد و بالاخره این نیاز باید رفع شود.
دنیای زیبای کودکان
چقدر خوب است که پدرها با بچّه های خود بازی کنند؛ البته نه از روی اجبار؛ بلکه داوطلبانه و از سر علاقه با فرزندانشان بازی کنند. این طور نباشد که مثلاً مادر مدام اصرار کند که نیم ساعتی برای این بچّه وقت بگذار! اگر پدر ها با علاقه این کار را انجام دهند، می فهمند که بازی با بچّه ها چه لذّتی دارد و انسان با این کار وارد یک دنیای زیبا می شود.
پرسش های مرتبط:
سیّد بودن بچّه ها باید در مسیر بازی کردن باشد؛ چرا که تاکید بر این است که بچّه ها در هفت سال اوّل بازی کنند. با توجّه به ویژگی های رشد که در دوران کودکی وجود دارد، نمی توان بچّه ها را به سمت آموزش سوق داد؛ البته مراد از آموزش، آموزش های رسمی است و به صورت غیر مستقیم، بچّه ها مدام در محیط خانه و جاهای دیگر در حال یادگیری هستند.
دو شاخصه مهم
کارشناسان در حوزه تربیتی رشد می گویند که بچّه های زیر هفت سال دو ویژگی دارند: اوّل اینکه بچّه ها پر انرژی هستند و دوّم این که از فعّالیت های بدنی خودشان لذّت میبرند. حال بچّه ای که این دو ویژگی را دارد، یعنی هم پر انژی است و هم از فعّالیت بدنی خودش لذّت میبرد، می شود یک بچّه ی پر جنب و جوش و بچّه ای می شود که پدر و مادرها می گویند: او در طول روز به قدری بازی می کند که نه تنها خسته نمیشود، بلکه خستگی را هم خسته می کند و اگر مادر بخواهد پا به پای این بچّه مدام راه برود، تا به نیمه روز نرسیده این مادر به روی زمین میافتد.
بچّه ها پر انرژی و پر تحرّک هستند و این ویژگی آن ها با آموزش سازگاری ندارد؛ مثلاً میبینید که وقتی یک کلاس پیش دبستانی تمام میشود، همین که میگویند کلاس تمام شد، بچّه ها با چه شور و انرژی به حیاط می آیند و شروع به دویدن و بازی میکنند، امّا در مقطع راهنمایی و دبیرستان به این صورت نیست و شاید قدری تحرّک و بازی کنند، ولی اگر دوربینی در آنجا داشته باشیم، می بینیم که هر قدر کلاس آنها بالا میرود، آرامش بیشتری دارند و بیشتر ترجیح میدهند که یک جا بنشینند و چیزی بخورند و این حرکت و دوندگی برای آنها نشاطی ندارد.
هدفمندی انرژی در کودکان
پس در هفت سال اوّل چون بچّه ها از فعّالیت بدنی خود لذّت می برند، باید این انرژی در قالب هدفمند شدن قرار بگیرد و اگر بی هدف باشد، به تعبیری شرارت است و آسیب میرساند، ولی اگر ما این انرژی را هدفمند کنیم، در قالب بازی قرار میگیرد.
تعریف بازی
کارشناسان بازی را این گونه تعریف میکنند:“بازی یک فعّالیت هدفمند ذهنی و یا جسمی است که به صورت فردی و یا گروهی انجام میشود و کودک از این عمل اغنا میشود و احساس رضایت میکند.” یعنی بازی باید شامل فعّالیتی باشد که بچّه از آن لذّت ببرد؛ ولی باید از طرفی هدفمند نیز باشد؛ مثلاً وقتی فرزندمان را به خانه مادر بزرگش میبریم و میبینیم که او مدام از این دسته مبل به آن یکی میپرد، این کار او آزار رساندن است. دلیل آن هم این است که ما انرژی این بچّه را جهت دهی نکرده ایم.
استفاده منطقی از انرژی
اگر ما یک مخزن گاز را مدیریت نکنیم، بیهوده میسوزد؛ ولی می توانیم آن را جهت دار کنیم و در مصارف خاصّی از آن استفاده کنیم. دقیقاً انرژی بچّه هم به همین صورت است و یا باید از آن یک استفاده منطقی کنیم و یا این که آن را رها کنیم تا بیهوده بسوزد که در این صورت این انرژی به خانواده آسیب هم میرساند.
ما معتقدیم که اگر بچّه ها در هفت سال ابتدایی زندگی خود بازی کنند، تأثیرات مثبتی در شکل گیری شخصیّت آن ها دارد و بچّه ها را از لحاظ ذهنی، از لحاظ ارتباطات عاطفی و اجتماعی و حتّی از لحاظ جسمی و حرکتی تقویت میشوند و قوی میسازد. لذا ما میبینیم بچّه هایی که در خانه ها و در یک چهار دیواری قرار می گیرند، مشکلات بیشتری نسبت به بچّه هایی دارند که در فضاهای باز روستایی قرار دارند و امکاناتی هم ندارند، ولی انرژی خود را در محیط های باز تخلیه میکنند؛ مثلاً گاهی اوقات در قالب خاک بازی از آن استفاده میکنند.
خطوط قرمز آزادی
نکته دوّم این است که آزادی بچّه ها خطوط قرمزی هم دارد؛ مثلاً اگر فرزند زیر هفت سال من آمد و مرا هم کتک زد، آیا نباید چیزی به او بگویم؟ ما میگوییم که خطّ قرمز هایی در آزادی بچّه ها وجود دارد از جمله:
الف. آسیب نرساندن به خود
اوّل این که به خودشان آسیب نرسانند؛ مثلاً اگر بچّه ای روی یخچال رفت و گفت که من می خواهم از اینجا بپرم، نباید به او بگوییم که تا هفت سال اوّل آزادی، حالا بپر! چرا که در این صورت آسیب می بیند.
ب. آسیب نرساندن به دیگران
دوّم این که نباید با این بازی و آزادی خودش به دیگران آسیب برساند، یعنی اگر او خواست کسی را بزند، ما می گوییم: بچّه حقّ زدن کسی را ندارد! البته این هم به این معنا نیست که اگر او می خواست بزند، ما هم محکم مچش را بگیریم و او را پرت کنیم؛ بلکه باید این رفتار او را مدیریت کنیم؛ به عنوان مثال اگر فرزند ما عصبانی شده است و به تعبیری حرص او را در آورده ایم و او هم می خواهد بدود و ما را بزند، ما در اینجا می توانیم انرژی او را در یک جهت مثبت استفاده کنیم؛ مثلاً می توانیم آن را به “دنبال بازی“ تبدیل کنیم و به او بگوییم: بدو ببینم می توانی من را بگیری؟ به این صورت این انرژی را به یک بازی تبدیل میکنیم.
ج. آسیب نرساندن به اشیاء
سوّمین خط قرمز این است که او نباید به اشیا آسیب برساند؛ لذا پدر نباید بگوید که این بچّه آزاد است و بگذار هر چقدر که می خواهد، دکمه پاور کامپیوتر را خاموش و روشن کند؛ چرا که با این حرکتش آسیب می رساند. ما همیشه این سوال را از پدرها و مادرهایی که بچّه های زیر هفت سال دارند، می پرسیم که اگر الان ما به خانه شما بیاییم، این خانه شما براساس سلیقه خودتان چیده شده است یا بر اساس نیاز فرزندتان؟ عمدتاً ما بر اساس سلیقه خودمان خانه را می چینیم و خود این حرکت ممکن است که زمینه آسیب رساندن به اشیاء را زیاد کند.
رعایت تعادل و میانه روی
لازم نیست که همه چیز را جمع کنیم. وسایل می تواند با سنّ بچّه ها چیده شود. مثلاً زمانی که بچّه ها راه می افتند، اوّلین کاری که بعضی از مادر و پدرها می کنند این است که تلفن را در دور از دسترس او قرار می دهند؛ در صورتی که این تلفن خرابی ندارد و نهایتش این است که بچّه دوبار این را بر می دارد و یا شماره ای را می گیرد؛ امّا اگر آن را از دست او بگیریم، بیشتر حریص می شود. لذا آن چیزهایی که آسیب پذیر است، مثل یک گلدان خاص یا مثلاً وسیله ای که ارثیه مادر بزرگ است و برایش هم خیلی عزیز است، این ها را در جایی قرار ندهند که در معرض آسیب و خطر شکستن باشد.
اهمیّت همبازی برای کودکان
پدر و مادرها هم می توانند به عنوان یک همبازی در کنار بچّه ها قرار بگیرند. در حقیقت والدین باید در سبد هزینه ماهانه خودشان، بخشی را به تربیت بچّه ها اختصاص دهند و یا گاهی هم باید برای او همبازی پیدا کنند. یکی از مشکلاتی که در خانواده ها وجود دارد، همین است که تا ما می گوییم همبازی، خانواده ها می گویند از کجا بیاوریم! من هم همیشه این تعبیر را به کار می برم که اگر نانوایی محلّ شما نان نداشت و شما هم به نان نیاز داشتید چه کار می کنید؟ بالاخره می گردید و اگر هم پیدا نکردید، از یک مغازه نان می خرید و این گونه نیست که اگر نان نبود، دیگر آن را رها کنیم. برای بچّه ها هم باید همین باشد و بالاخره این نیاز باید رفع شود.
دنیای زیبای کودکان
چقدر خوب است که پدرها با بچّه های خود بازی کنند؛ البته نه از روی اجبار؛ بلکه داوطلبانه و از سر علاقه با فرزندانشان بازی کنند. این طور نباشد که مثلاً مادر مدام اصرار کند که نیم ساعتی برای این بچّه وقت بگذار! اگر پدر ها با علاقه این کار را انجام دهند، می فهمند که بازی با بچّه ها چه لذّتی دارد و انسان با این کار وارد یک دنیای زیبا می شود.
پرسش های مرتبط: