چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لطف كنيد دليل اصلي فرار شاه از ايران را به طور كامل توضيح دهيد؟


پاسخ :
تاريخ نشان داده كه عواملي از قبيل ظلم و استبداد و بي‌عدالتي و اقدامات نادرست حكام از عمده‌ترين علل سقوط يك حكومت بوده و اين امر يك فرضيه ثابت شده در تمام دوره‌هاي تاريخي است. در ايران هم خيلي از سلسله‌ها و حكومتهاي پيش از حكومت پهلوي به خاطر ظلمي كه بر مردم روا مي‌داشتند در نهايت دچار انحطاط شده و عاقبتي غير از سقوط و سرنگوني نداشتند.
در مورد اينكه چرا شاه فرار كرد: بايد يك بررسي كلي از اوضاع ايران بعد از به قدرت رسيدن پهلوي دوم و بالاخص بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 ارائه داد و همچنين اقدامات شاه را در زمينه‌هاي مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي. اقتصادي و نظامي بررسي كرد اما چون اين مختصر اجازه طولاني شدن كلام را نمي‌دهد لذا به طور اختصار به موارد ذكر شده اشاره مي‌شود. بعد از كودتاي 28 مرداد محمدرضا به خواست آمريكا و انگليس ديكتاتور بلامنازع ايران گرديد.[1] و هر كاري كه انجام مي‌داد بايد منافع اين دولتهاي خارجي را هم مدنظر مي‌داشت تا آنجا كه خود را سرسپرده، نوكر و مطيع فرمان آمريكا نشان مي‌داد. و خود را متكي به آن قدرت مي‌كرد و در مقابل به خواست ملت كه استقلال وطن و آزادي اجتماعي و انساني و ديني بود بود توجهي نمي‌كرد. تا اينكه در 1342 امام(ره) رسماً وارد صحنه مي‌شوند و در برابر زياده‌خواهي‌هاي شاه و تظلم‌خواهي مردم عليه شاه موضع‌گيري مي‌كنند و در اين راستا موجبات بيداري علماء و انديشمندان و مردم را فراهم مي‌آورند و در مقابل اقدامات ناصحيح و زيان‌آور شاه عكس‌العمل نشان مي‌دهند.
همانطور كه اشاره شد حكومت پهلوي دوم يك حكومت ديكتاتوري بود كه پايه‌هاي اقتدار خود را در بخش نظامي مي‌ديد و به تجهيز هر چه بيشتر آن مي‌پرداخت. هزينه‌هاي كلاني از بخشهاي اقتصادي و رفاهي جامعه مي‌كاست و به اين بخش هزينه مي‌كرد و همچنين پست‌هاي حساس اداري را در اختيار اين بخش قرار مي‌داد طوري كه وظيفه اصلي اين بخش در كنترل سياسي جامعه و حفظ سلطنت خلاصه مي‌شد[2] و اين امر موجب نارضايتي بخش‌هاي ديگر جامعه از جمله طبقات پايين جامعه كه از نابرابري رنج مي‌بردند مي‌شد.
علت ديگر نارضايتي مردم و مخالفين سوء استفاده شاه از قدرت بود طوري كه در زمان محمدرضا شاه، قانون اساسي به طور كامل مورد سوء استفاده قرار مي‌گرفت و در عمل از استقلال قوا خبري نبود و همه تصميمات مهم به وسيله او صورت مي‌گرفت و اين يعني استبداد و يكي از نتايج استبداد هم اين بود كه وزرا براي باقي ماندن بر سركار، هميشه مي‌كوشيدند وزارتخانة آنها نظر موافق شاه را جلب كند بنابراين هرگونه كه مي‌خواستند در آمار و حقايق دست مي‌بردند[3] و به جاي خدمت به مردم و مملكت تمام سعيشان حفظ موقعيت خودشان بود.
از اقدامات ديگر پهلوي كه موجب نارضايتي مردم مي‌شد مبارزه با مذهب و مظاهر و شعائر آن بود. رواج فساد و بي‌بندوباري، از طريق عطاي مجوز به عشرتكده‌‌ها و...، تغيير تاريخ هجري به تاريخ شاهنشاهي و ... مذهب مردم را دچار خطر ‌نمود علاوه بر اين مسائل مسأله كاپيتولاسيون، برتر شمردن عناصر وابسته به بيگانگان و ايرانيان غير مسلمان بر ايرانيان مسلمان، نارضايتي را در اقشار مختلف مردم گسترش داد.
در زمينه اقتصاد، هم بايد گفت كه تنها سرمايه خدادادي و ملي ايران يعني نفت در دوره‌ پهلوي با توجه به رابطه‌اي كه با بيگانگان داشت و به خاطر عدم توانايي نيروهاي داخلي در استخراج و تصفيه آن در اختيار خارجي‌ها قرار مي‌گرفت و عايدات كمي به ايران مي‌رسيد. كشاورزي وضع مناسبي نداشت و اغلب زمينها در اختيار مالكان و درباريان قرار داشت و اين طبقه هم به گونه‌اي مردم روستايي را استثمار مي‌كرد در مقابل روستائيان از حداقل امور رفاهي و امنيتي برخوردار بودند. اين اقدامات و هزاران اقدام ديگر رژيم شاه كه در راستاي منافع بيگانه و ضرر مردم بود در نهايت موجب گرديد كه افرادي مثل امام(ره) جهت مقابله با اين وضع وارد صحنه شوند و با بيدار كردن مردم پايه‌هاي حكومتي را به لرزه درآورند نارضايتي‌ها به اغلب شهرها سرايت كرد و مردم در تظاهرات خياباني شركت مي‌كردند رژيم هم نمي‌توانست جلوي جوشش مردم را بگيرد چرا كه در اين تظاهرات افراد ميليوني شركت مي‌كردند.[4] وقتي كه اعتراضات اوج گرفت و مردم به رهبري علما خواستار حقوق خويش شدند و شاه هم روز به روز از لحاظ قدرت ضعيف‌تر مي‌گرديد به نحوي كه براي وي و مشاوران خارجي او آشكار شد كه شاه در اين ميدان بازنده است بهترين اقدامي كه مي‌توانست بدان طرفي بندد آن بود كه از كشور خارج شود (فرار كند) و بدين شكل تاريخ يكبار ديگر تكرار شد و حكومتي كه خود را از مردم دور نگه داشت و متكي به بيگانه بود در نتيجه اقدامات غلط و ناصحيح بعد از 36 سال ظلم و بي‌عدالتي ناگزير از مركب قدرت به زير كشيده شد و با خواري تمام پا به فرار گذاشت.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . از سيد ضياء تا بختيار، مسعود بهنود.
2 . ايران بين دو انقلاب، اميروند آبراهاميان.
3 . روز شمار انقلاب اسلامي ايران، فرهاد بخشنده.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حسين، فردوست، ظهور و سقوط، سلطنت پهلوي، ج 1، ص 562، چاپ دوم، 1370، مؤسسه اطلاعات.
[2] . جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي و چرائي و چگونگي رخ داد آن،‌ ص 97 ـ 109، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، نشر معارف.
[3] . همان.
[4] . وحيدالزمان، صديقي، انقلاب اسلامي ايران ازنگاه ديگران، ترجمه: سيد مجيد روئين تن، ص 180، انتشارات اطلاعات.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.