چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

تفاوت حكومت جمهوري اسلامي ايران با استبداد پهلوي چيست؟ آيا استبداد شرعي داريم؟


پاسخ :
جواب اجمالي:
حكومت جمهوري اسلامي ايران از لحاظ پيدايش و ساختار و رهبري غيراستبدادي است و در تمام عرصه‌هاي فوق مردم نقش مستمر در تعيين سرنوشت خود داشته‌‌اند و از لحاظ مردم‌سالاري متكامل‌تر و عميق‌تر از حكومت‌هاي به اصطلاح دموكراسي است زيرا اصول و قوانين و مقررات حاكم بر آن از دين مبين اسلام كه كامل‌ترين دين در زمينة تكامل ابعاد مختلف انسان است گرفته شده است كه يكي از مسائل اين دين آزادي مشروع انسان‌هاست برخلاف حكومت‎هاي استبدادي كه غالباً از طريق كودتا يا توارث و يا توسط بيگانگان حاكم بر مردم مي‌شوند و مستبدانه‌ترين آنها حكومت‌هاي دست نشانده ابرقدرتها هستند مثل حكومت محمدرضا پهلوي كه براي تثبيت حكومت خود حاضر به هر كار و عمل مستبدانه‌اي بود زيرا براي تأمين منافع آمريكا و انگليس روي كار آمده بود نه منافع ايرانيان و لذا بر جوشش‌هاي مردمي و آزادي‌خواهانه كاملاً مهار زد.
‎جواب تفصيلي:
براي روشن شدن حقيقت قبل از هر چيز استبداد را معنا مي‌كنيم:
استبداد، يعني يكه و تنها به كاري پرداختن، خود رأي بودن، به ميل و رأي خود كار كردن، خودسري و طرز حكومتي كه پادشاهان و فرمانروايان، مقيد به قانون نباشند و به ميل و ارادة خود رفتار كنند.[1]
به عبارت واضح‌تر به معناي اين است كه شخص در كاري كه شايستة مشورت است بر رأي خويش اكتفا نمايد و در اصطلاح سياسيون تصرف كردن يك نفر يا جمعي در حقوق ملتي را بدون ترس بازخواست گويند و نقطة مقابل استبداد راي‌زني و مشورت كردن است كه در قرآن و احاديث به آن سفارش شده است.[2]
اهميت ترك استبداد و مشورت كردن تا بدان حد است كه خداوند متعال به پيامبر عظيم‌الشان اسلام كه از علم مردم بي‌نياز بودند دستور به مشورت كردن داد؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»[3] در اين باره مولي الموحدين حضرت علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: من استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها في عقولها؛ كسي كه استبداد رأي داشته باشد هلاك مي‌شود و هر كس با مردان بزرگ مشورت كند در عقل و دانش‌ آنها شركت مي‌جويد»[4]
و از آنجا كه حكومت انقلاب اسلامي ايران حكومتي است بر مبناي احكام و دستورات دين مبين اسلام لذا بايد اين مطلب را پذيرفت كه اين حكومت از لحاظ بينش مخالف با استبداد است و نمي‌توان وجه شرعي براي استبداد در نظر گرفت.
و با وجود آنكه يكي از ويژگي‌هاي رايج قدرت و حكومت استبداد آور بودن آن است همان‌گونه كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «من ملك استأثر؛ آنان كه دستشان به حكومت مي‌رسد غالباً استبداد به خرج مي‌دهند.[5] حكومت ايران بعد از انقلاب از حيث پيدايش ساختار و رهبري هم غيراستبدادي است زيرا:
1. اين حكومت طي مبارزات مردمي و نثار جان‌هاي بسياري پديد آمد نه همانند غالب حكومت‌هاي استعماري از طريق كودتاء دخالت بيگانگان يا توارث كه عدة خاص يا فرد مشخصي حاكم است و خواست و نظر ديگران مطرح نيست.
2. سواي خواست و اراده مردم در پيدايش اين حكومت رهبري روحانيت عامل بسيار مهمي در شكل‌گيري اين حكومت داشت كه كاملاً ماهيت ضداستبدادي داشت زيرا رهبر فردي بود كه كاملاً آگاه و واقف به مباني دين اسلام بود و از روي علم و آگاهي به فرامين الهي حركت مردمي را جهت مي‌بخشيد نه خواست فردي.
3. از همان ابتدا چنانكه از عنوان اين حكومت برمي‌آيد حكومتي ضداستبدادي بود و مردم ايران با رأي اكثريت قاطع 2/98 درصد به جمهوري اسلامي رأي مثبت دادند يعني حكومتي كه مردم در آن مشاركت داشته و قوانين و مقررات آن بر اساس شريعت اسلام تنظيم يافته است. در لغت نامة دهخدا و فرهنگ معين دربارة جمهوري آمده است كه حكومتي است كه زمام آن به دست نمايندگان مردم باشد و فرهنگ‌هاي اروپايي حكومت جمهوري را با اين مضمون تعريف مي‌كنند: حكومتي كه در آن مردم يا مستقيماً اعمال حاكميت مي‌كنند يا توسط نمايندگان برگزيدة خود[6] و از ويژگي‌هاي حكومت جمهوري اين است كه رياست حكومت محدود و موقت است و قابل توارث نيست و رئيس حكومت مسئول عمليات خود مي‌باشد[7] البته اين نكته حائز اهميت است كه حكومت جمهوري در ايران با حكومت دموكراسي مدنظر غرب كه ريشه‌هاي اومانيستي و مانند آن را دارد متفاوت است و مردم‌سالاري در حكومت ما مردم‌سالاري ديني است كه متكامل‌تر و پيشرفته‌تر از غرب مي‌باشد. حكومت كردن در اصل اختصاص به خدا دارد همان گونه كه تشريع مختص به اوست[8] و در روي زمين توسط ولي او و يا نائبان ولي او حكومت اعمال مي‌گردد رأي و نظر مردم موجب مقبوليت حكومت ولي فقيه جامع الشرئط است و مشروعيت آن از طرف خداوند است از سوي ديگر در اين نوع حكومت يك نوع رابطة عاطفي و معنوي بين مردم و حاكم برقرار است كه حكومت‌هاي دموكراسي در غرب نمي‌توانند واجد آن باشند زيرا دموكراسي آنها غيرديني است و براساس جدايي دين از سياست است برخلاف حكومت جمهوري اسلامي كه بر مبناي دين شكل گرفته و مردم حكومت را به كسي مي‌دهند كه نيابت عام دارد لذا به او علاقه و عشق مي‌ورزند و مطيع دستورات او هستند و به علت اينكه قاعدة انقلاب ما بر گرايشات و دلبستگي تودة مردم به ارزش‌هاي ديني استوار است روند مردمي بودن حكومت نسبت به حكومت‌هاي سكولار از اصالت و عمق بيشتري برخوردار است.[9]
4. اما از حيث ساختار حكومت هم تغاير با استبداد مشاهده مي‌شود زيرا مشخص اول حكومت كه رهبر است تعيين وي به عهدة خبرگان منتخب مردم است و هر فقيه جامع‌الشرايطي[10]
را كه اعلم به احكام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي و اجتماعي يا داراي مقبوليت عامه و يا واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور در اصل يكصد و نهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي‌كنند[11] در واقع مردم به صورت غيرمستقيم شخص اول حكومت را شناسايي مي‌كنند و از او تبعيت مي‌كنند، لذا هيچ گونه استبدادي در اين زمينه وجود ندارد.
5. به علت اينكه يكي از شرايط و صفات رهبري عدالت وتقواي لازم براي رهبري امت اسلامي است[12] و ملكة عدالت با استبداد جمع نمي‌شود پس از حيث خصوصيت فردي هم رهبري نمي‌تواند فرد مستبدي باشد و هر زمان كه استبداد در او راه پيدا كرد از عدالت ساقط شده و خود به خود از رهبري كنار گذاشته مي‌شود و نظارت بر انجام وظايف قانوني و واجد شرايط بودن رهبر در زمان تصدي اين مقام بر عهدة خبرگان رهبري مي‌باشد نيز رياست جمهور كه عالي‌ترين مقام رسمي پس از مقام رهبري است طبق اصل يكصدو هفدهم با اكثريت مطلق آراء مردم به طور مستقيم انتخاب مي‌شود و بر اعمال وي نهادهاي مختلفي مثل رهبري، مجلس شوراي اسلامي نظارت دارند و اعمال و اختيارات وي مقرر در قانون اساسي است. كه به تأييد ملت و رهبري رسيده است و همچنين است ساير مقامات در حكومت جمهوري اسلامي.
و حتي مطابق اصل چهل و دوم قانون اساسي دارايي رهبر و رئيس جمهور و... توسط رئيس قوة قضائيه رسيدگي مي‌شود زيرا كه شايد ثروت بيش از اندازه زمينه‌اي براي قدرت و اعمال استبدادي ‌شود.
6. در جمهوري اسلامي حدود آزادي افراد و حدود قدرت دولت مشخص شده است و يكي از اركان حكومت‌هاي جمهوري آزادي مشروع است و اين امر باعث مي‌شود تا نيروي مادي و معنوي ملت بيشتر گردد و از اين رو است كه در حكومت ما ملت نيرومند است و نيروي دولت ما هم بازتاب نيروي مردم است نه استبداد و تحكم و اين نشان دهندة اين است كه اين حكومت ماهيت مردمي و ضداستبدادي دارد به طوري كه در ايران بيش از ساير جوامع مردم در سرنوشت خود دخيل بوده‌اند.
با بيان دلايل فوق مي‌توان گفت كه احتمال وجود استبداد در حكومت جمهوري اسلامي ايران از نظر عقلايي منتفي است چنانكه تصور اين مطلب را مي‌توان ناشي از عدم درك دوران استبداد پهلوي و يا ناشي از هجمة تبليغاتي سوء برخي از مطبوعات مخالف اسلام و قلم بدستان مزدور دانست و ا لا هر كس كه اندك بصيرتي از دوران استبدادي و خفقان عصر محمدرضا شاه را داشته باشد هيچگاه توهم وجود استبداد را در حكومت مقدس جمهوري اسلامي را به ذهن خود راه نمي‌دهد در اينجا با ذكر عللي مي‌پردازيم كه بيان كنندة ماهيت استبدادي رژيم گذشته است:
حكومت پهلوي توسط بيگانگان در ايران استقرار يافت و به خاطر ويژگي دست نشانده بودنش و اينكه مجري سياست‌هاي استعماري كشورهايي همجون انگليس و آمريكا مي‌بود استبدادش بيش از ساير دوره‌ها بوده هيچ گونه پايگاه مردمي نداشت زيرا وقتي حكومتي دست نشانده باشد چاره‌اي جز تأمين منافع به وجود آورندگان خود ندارد و الا آن حكومت ساقط مي‌گردد پس به ناچار استبدادي خواهد بود و نمي‌تواند در جهت تأمين منافع مردم خود گام بردارد. اين مطلب در گفتة شاه به كروميت روزولت آمريكايي بعد از كودتاي 28 مرداد روشن است كه گفت: من تاج و تختم را به خدا به ملتم و به شما مديونم[13] البته آوردن لفظ ملت در كنار آمريكايي‌ها جاي بسي تأمل است زيرا در واقع همان طور كه «اندريو توالي»گفته است: «احمقانه است كه بعضي‌ها نوشته‌اند مصدق را ايراني‌ها برانداختند زيرا اين عمليات از اول تا آخر يك يورش آمريكايي بود»[14] آمريكا بودجه و امكانات كودتا را تأمين كرد.
2. بر فرض اينكه حكومت شاه دست نشانده نبود شخص شاه لياقت يك چنين رياستي را نداشت زيرا در امور هيچگونه اراده‌اي از خود نداشت و آنچنان كه تاريخ گواهي مي‌دهد بيش از آنكه به فكر مردم باشد به فكر تاج و تخت و عيش و نوش خود مي‌بود لذا در اعمال استبداد بي‌همتا بود.
3. يكي از نشانه‌هاي وجود و يا عدم وجود استبداد در يك حكومت وضعيت مطبوعات است. در عصر پهلوي كه يك دورة 50 سالة حكومت مستبدانه را در برمي‌گيرد بالطبع مطبوعات همواره در يك چارچوب تعريف شده و بر اساس سياست‌هاي ديكته شده به فعاليت اشتغال داشتند و اگر زماني به مسائل انتقادي مي‌پرداختند تنها توجه و عنايت آنها به شاخ و برگ‌ها بود و از كنار نقطة اصلي كه منشأ تمامي مشكلات و مصائب و مفاسد محسوب مي‌شد با تغافل و بي‌اعتنايي و بيشتر از روي خوش خدمتي مي‌گذشتند، وابستگي سردمداران مطبوعات در اين دوران به بيگانگان از سويي و پايگاه‌هاي قدرت داخلي از ديگر سو موجب شده بود تا با تبليغات گسترده علاوه بر تحكيم مباني حكومت ستم شاهي بر جدايي مردم از اسلام و علماي اسلام تأكيد ورزند و با اشاعة فحشا فساد را در دست جوانان جامعه فراگير و نهادينه نمايند.
همچنين حكومت استبدادي محمدرضا پهلوي بعد از كودتاي 28 مرداد 1330 كه منجر به تثبيت اين رژيم گرديد نهال روزنامه‌ها و جرايد مستقل سازنده و اصلاح‌طلب را خشكاند و به جاي آنها علف‌هاي مضر نشريات وابستة غيرمردمي و مبتذل پوشاند. در اين دوران شاهد تك‌تازي و اقتدار نشرياتي هستيم كه به نفع رژيم سلطنتي مي‌نوشتند و براي تحكيم و ترويج بنيان حكومت مي‌كوشيدند ولي نشريات مستقل و مردمي مجالي براي عرض اندام نداشتند و يا پس از مدتي طومار حيات آنها در هم پچيده مي‌شد.[15]
در صورتي كه در حكومت بعد از انقلاب ما شاهد هستيم كه حكومت با نشريات مخالف خود نهايت رأفت را داشته و آنها انتقادات خود را بدون هيچ واهمه‌اي بيان مي‌كنند و اين نحوة برخورد با مطبوعات مخالف در حكومت فعلي نشان دهندة عدم وجود استبداد است.
منابعي براي مطالعه بيشتر:
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي چاپ اول 1369.
2. مطبوعات عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك كتاب اول مجلة تهران، ارديبهشت 1379 نشر وزارت اطلاعات مركز بررسي اسناد تاريخي، تهران.
2. ولايت مطلقه قانون اساسي و امام خميني تدوين: مهدي رنجبريان، ناشر ظفر، چاپ اول بهار 1381 قم.
4. شناخت استكبار جهاني، جواد منصوري، نشر مؤسسة چاپ و نشر آستان قدس رضوي، مشهد چاپ يازدهم 1372.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . فرهنگ عميد.
[2] . طبيعت استبداد،‌سيدعبدالرحمن كوكبي، ترجمه عبدالحسين ميرازي قاجار، تصحيح: محمد جواد صاحب،‌نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم، 1363.
[3] . سورة آل‌عمران، آية 159.
[4] . نهج‌البلاغه، صبحي صالح، حكمت 161.
[5] . نهج‌البلاغه، ‌صبحي صالح، حكمت 160.
[6] . اصول حكومت جمهوري، مصطفي رحيمي، نشر امير كبير، 1358.
[7] . ترمينولوژي حقوق، دكتر محمد جعفر جعفري لنگرودي.
[8] . اصل دوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
[9] . انديشه صادق، دانگشاه امام صادق، شماره 10، دستاوردهاي انقلاب اسلامي طي 23 سال گذشته.
[10] . شرايط مذكور در اصل پنجم و يكصدو نهم قانون اساسي.
[11] . اصل يكصدو هفتم قانون اساسي.
[12] . اصل يكصدو نهم قانون اساسي.
[13] . قدس 28/5/80 روزشمار كودتاي 28 مرداد، مقاله تاج و تختم را به شما آمريكايي‌ها مديونم.
[14] . پگاه حوزه، 19، بازخواني يك رويداد كودتادي 28 مرداد.
[15] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، چاپ اول 1369، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، سخن ناشر.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.