چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نفس ناطقه كدام نفس است؟ و آيا پس از مرگ تعلق آن كاملاً از بدن جدا مي‎شود؟


پاسخ :
گفتم كه نفس ناطقه را مستقر كجاست گفتا ورا جهان لطيف است مستقر
نفس مراتب مختلف دارد و در هر مرتبه براي نفس اسمي است در ابتداء كه اداره وجود انسان در اختيار او است و بر بدن استيلاء دارد نفس اماره گويند و در مرحله دوّم كه ادارة شئون بدن به دل تفويض شود و نفس هم تابع دل گردد ولي باز از تمرد نفس مقداري مانده باشد و كاملاً تسليم دل نشده و نفس همواره خود را ملامت نمايد در اين صورت نفس لوّامة ناميده مي‎شود. و در مرحلة سوم كه نفس كاملاً رام گشته و در تمام جهات تسليم باشد نفس را مطمئنه خوانند. نفس ناطقه سه مرحله و مرتبه دارد و در حد كمال نفس ناطقه ناميده مي‎شود.[1]
مبحث نفس ناطقه انساني اساس تمام مباحث فلسفه مي‎باشد و محور تمام مسائل علوم عقليه و نقليه و اساس همه خيرات است و اشرف علوم مي‎باشد براي روشن شدن مسئلة معرفت نفس چند امر بايد تبيين شود:
1. نفس و بدن غير هم هستند با فساد بدن هرگز نفس از بين نمي‎رود بلكه نفس حافظ بدن مي‎باشد.
2. مجرد بودن نفس ناطقه به تجرد برزخي است.
3. نفس از ماده و احكام حاكم بر ماده عاري است گوهري است بسيط از عالم ماوراي طبيعت و از فساد و از بين رفتن كه از اوصاف و خصوصيات ماده است مبرّا مي‎باشد و چون فساد نمي‎پذيرد هيچ گاه فاني نمي‎شود و براي هميشه باقي است.
4. ملكات نفس مواد صورت برزخي مي‎باشد يعني هر عملي صورتي دارد كه در عالم برزخ آن عمل به آن صورت بر عامل و كسي كه انجام داده ظاهر مي‎شود كه صورت انسان در عالم ديگر نتيجه عمل و فعل او است در دنيا و هم‎نشيني‎هاي او از زشت و زيبا همگي نتيجه افعال او در دنيا مي‎باشد.
5. نفس بعد از جدا شدن از بدن به تكامل خود ادامه مي‎دهد نفس ناطقه بعد از جدايي از بدن فاني نمي‎شود بلكه زنده‎تر مي‎شود.[2]
روح و بدن از نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر مي‎باشند. بدن به واسطه مرگ خواص حيات را از دست مي‎دهد و تدريجاً‌متلاشي مي‎شود ولي روح اين گونه نيست بلكه حيات بالاصالة از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نيز از وي كسب حيات مي‎كند و هنگامي كه روح از بدن مفارقت نمود و علقة خود را بريد (مرگ) بدن از كار مي‎افتد و روح هم‎چنان به حيات خود ادامه مي‎دهد.
در آية مي‎فرمايد: «بگو فرشته مرگ شما را از ابدانتان مي‎گيرد پس از آن به سوي خداي خودتان برمي‎گرديد، يعني انچه پس از مرگ متلاشي گشته و در ميان اجزاي زمين گم مي‎شود بدن‎هاي شما است ولي خودتان (ارواج) به دست فرشته مرگ از بدنهايتان گرفته شده و پيش ما محفوظيد.[3]
به نظر اسلام انسان زندگي جاويداني دارد كه پاياني براي آن نيست و مرگ كه جدايي روح از بدن مي‎باشد، وي را وارد مرحله ديگري از حيات مي‎نمايد كه كامروائي و ناكامي در آن بر پاية نيكوكاري و بدكاري در مرحلة زندگي پيش از مرگ استوار مي‎باشد پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎فرمايند: گمان مبريد كه با مردن نابود مي‎شويد بلكه از خانه‎اي به خانه ديگر منتقل مي‎گرديد.[4]
امّا قسمت دوّم جواب
در مطالبي كه ذكر شد استفاده مي‎شود وقتي كه انسان مُرد و بدنش متلاشي و تبديل به خاك و يا موجودات ديگر شد ديگر روح و نفس ناطقه با آن ارتباطي ندارد و از هم بيگانه مي‎شوند تا روز رستاخيز كبري و حضور در صحنه مجازات از اعمال نيك و بد كه از بعضي آيات و روايات استفاده مي‎شود كه مجازات به آن بدني است كه گناه و معصيت و نافرماني را انجام داده لذا بايد روح به بدن عود نمايد تا به كيفر گناهان برسد و يا پاداش كارهاي نيك را مشاهده نمايد. مجرد با ماده سنخيت ندارد. بدن تا زنده است در تكامل نيازمند به روح و نفس و اداره كننده امور بدن دارد. امّا وقتي مرد از هم بيگانه مي‎شوند. امّا ادلة معاد جسماني دلالت دارد كه روز جزا هر دو (روح و جسم) با هم پاي حساب مي‎آيند كيفر گناهان و يا پاداش كارهاي نيك را مي‎بينند. آيات زيادي هست مانند آية 11 سورة روم: «خداوند آفرينش را آغاز مي‎كند سپس آن را تجديد مي‎نمايد و به سوي او باز مي‎گرديد». «آيا هنگامي كه ذوات تن‎ها در زمين گم شدند بار ديگر به اين زندگي بازمي‎گرديم.» [5] و آيات زياد ديگر.»
براي مطالعة بيشتر به كتاب‎هاي زير مراجعه نماييد:
1. شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، چاپ مدرسين حوزه علميه قم.
2. كتاب هزار و يك نكته، استاد حسن‎زاده آملي، نكته 658، مقاله‎اي در معرفت نفس ناطقه.
3. دروس اتحاد عاقل به معقول، استاد حسن‎زاده آملي، انتشارات حكمت.
4. معارف قرآن انسان‎شناسي، استاد مصباح، مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) 1380.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مصباح الهداية، ص 59، نقل از فرهنگ معارف اسلامي، دكترسيد جعفر سجادي، ج چهارم، ص 473 تحت عنوان نفس ناطقه.
[2] . مباحث نفس ناطقه در كتاب هزار و يك نكته، استاد حسن‎زاده آملي، مركز نشر، رجا، ج 1، نكتة 658، ص 441.
[3] . سورة سجده، آية 11.
[4] . شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، (قم: انتشارات جامعة مدرسين، سال 1376)، ص 158 ـ 159.
[5] . سورة سجده، آية 10.







ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.