پرسش :
احاديثي در مورد خلقت حضرت آدم (ع) و تطبيق آن با علم روز كه ميگويند: «فسيلهاي از انسانهاي چند ميليون سال پيش را كشف كردهاند»؛ را بيان كنيد؟
پاسخ :
براي روشن شدن موضوع، به نكاتي اشاره ميشود، دربارة خلقت انواع به طور كلي دو نظريه است:
1. ثبات انواع؛ برخي ميگويند: مثلاً اسب و انسان نيز به همين كيفيت و ديگر جانداران از روز نخست به همين وضع بودهاند.
2. تحول انواع؛ يعني انواعي در زمانهاي دور دست، موجود سادهاي بودهاند، كه به مرور زمان در مسير تحول قرار گرفته و به تدريج به صورت انواع كنوني در آمدهاند.[1]
3. نظريههاي شايع زمين شناختي مبتني بر كاتاستروفيسم؛ (بليّه و مصيبت) در زمينشناسي، اعتقاد به اينكه در فواصلي از تاريخ زمين همة موجودات زنده بر اثر بليّههاي ناگهاني مانند: سيل، طوفان و زلزله از ميان رفتهاند و موجوداتي كاملاً متفاوت به جاي آنها ظهور كردهاند، كاتاستروفيسم مي گويند، ژرژ كوويه (1769 ـ 1832) تا 1801 از كنار هم چيدن استخوانهاي فسيل در حدود بيست و سه نوع جانور را كه ديگر نسلشان منقرض شده، بازسازي كرده بود.[2]
3ـ ديدگاه قرآن و اسلام: مجموع آيات وارده را دربارة آدم و، آفرينش او در سه مرحله خلاصه ميكند: الف) خاك متحول: در اين مرحله انسان از خاك به گل، گل چسبنده، گل تيره رنگ قالب ريزي شده، چكيده گل، و گل خشكيده پايان ميپذيرد.[3]
ب) مربوط به صورتگري و تصويرپردازي ظاهري انسان پيش از دميدن روح در كالبد اوست.[4] در اين مرحله با دميدن روح و روان و جان كالبد او به صورت موجود برتري در آمده است.[5] حضرت علي (ع) دربارة خلقت انسان ميفرمايد:
سپس خداوند بزرگ، خاكي از قسمتهاي گوناگون زمين، از قسمتهاي سخت؛ نرم، شور و شيرين گرد آورد، آب بر آن افزود و تا گلي خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد كه از آن اندامي شايسته و عضوهايي جدا و به يكديگر پيوسته آفريد... تا اندام انساني كامل گرديد، آنگاه از روحي كه آفريد در آن دميد تا به صورت انساني زنده درآمد، داراي نيروي انديشه كه وي را به تلاش اندازد و داراي افكاري كه در ديگر موجودات تصرف نمايد شد.[6]
امّا دربارة «فسيلهاي چند ميليون سال، پيش» بايد گفت؛ بر فرض تفسير صحيح باستان شناسان دربارة فسيلها و سنگوارهها از، روايات اسلامي بر مي آيد كه آدم ابوالبشر (ع) نخستين انساني نيست كه در پهنة زمين به وجود آمده؛ بلكه قبل از او انسانهايي وجود داشته كه به عللي منقرض شدهاند، ولي در عين حال انسان كنوني ارتباطي به انسانهاي پيشين ندارد و فقط زادة آدم ابوالبشر است. بنابراين اين، فسيلها ميتواند مربوطه به دورههاي قبل از آدم باشد كه بايد آنها را انسانهاي ماقبل تاريخ حقيقي ناميد در روايتي آمده كه؛ «خدا هزار هزار جهان آفريده و هزار هزار آدم «و أنتم في اخر تلك العوالم و اولئك الآدميين» و شما در پايان آن جهانيان و آن آدميان قرار گرفتهايد. برخي از مفسران آيات مربوط به خلافت آدم (ع) را مربوط به جانشيني آدم (ع) از آدميان پيشين دانستهاند. بنابراين اين فسيلها بر فرض صحت ميتواند مربوط به انسانهاي پيشين باشد كه به عللي آمدهاند و رفتهاند، و سنگوارههايي از آنها در غارها به دست ميآيد.[7] و شواهدي از قرآن هم بر وجود موجوداتي قبل از انسان داريم از جمله در ذيل آية 30 بقره «قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يفسك الدماء، آيا كسي را در زمين قرار ميدهي كه فساد و خونريزي كند؟ اين آيه نشان ميدهد كه انسانهاي قبل از حضرت آدم (ع) بود و جنگ و خونريزي ميكردند.[8] و در روايات هم داريم كه قبل از آدم موجوداتي در زمين بود بنام جنّ و نسناس كه هفت هزار سال قبل از خلقت آدم زندگي ميكردند.[9] و نسناس موجوداتي شبيه انسان بوده اند.[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علم و دين ايان باربور، ترجمة بهاء الدين خرمشاهي، همان، بخش 4، ص 141 ـ 99.
2. مدخل مسائل جديد در علم كلام ـ آيت الله جعفر سبحاني، فصل 13، 14.
3. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج 1، ص 174و ج 16، ص 128 و ج 19، ص 380، ج 13، ص 224، ج 11، ص 81 .
4ـ تفسير صافي، (ترجمة فارسي)، ج 1، ذيل آية 30 بقره (ص 107 عربي).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ك: ايان باربُور، علم و دين، ترجمة بهاء الدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوّم، 1374، ص 103 ـ 99.
[2] . همان مدرك، ص 102 ـ 101؛ متن و پاورقي به صورت تلخيص و گزينش نقل شده است.
[3] . آل عمران/ 59، حج/ 5، فاطر/ 11.
[4] . غافر/ 64، اعراف/ 11، آل عمران/ 6.
[5] . حجر/ 29، سجده/ 9.
[6] . نهجالبلاغه، خطبة 1، ص 36.
[7] . ر. ك: سبحاني، جعفر، مدخل مسائل جديد در علم كلام، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اوّل، 1375، ج 1، ص 227؛ به نقل از خصال صدوق، ص 277.
[8] . ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و هفتم، 1370، ج 1، ص 174.
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، مؤسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1403، ص 103، روايت 10.
[10] . همان، ص 106، روايت 11.
براي روشن شدن موضوع، به نكاتي اشاره ميشود، دربارة خلقت انواع به طور كلي دو نظريه است:
1. ثبات انواع؛ برخي ميگويند: مثلاً اسب و انسان نيز به همين كيفيت و ديگر جانداران از روز نخست به همين وضع بودهاند.
2. تحول انواع؛ يعني انواعي در زمانهاي دور دست، موجود سادهاي بودهاند، كه به مرور زمان در مسير تحول قرار گرفته و به تدريج به صورت انواع كنوني در آمدهاند.[1]
3. نظريههاي شايع زمين شناختي مبتني بر كاتاستروفيسم؛ (بليّه و مصيبت) در زمينشناسي، اعتقاد به اينكه در فواصلي از تاريخ زمين همة موجودات زنده بر اثر بليّههاي ناگهاني مانند: سيل، طوفان و زلزله از ميان رفتهاند و موجوداتي كاملاً متفاوت به جاي آنها ظهور كردهاند، كاتاستروفيسم مي گويند، ژرژ كوويه (1769 ـ 1832) تا 1801 از كنار هم چيدن استخوانهاي فسيل در حدود بيست و سه نوع جانور را كه ديگر نسلشان منقرض شده، بازسازي كرده بود.[2]
3ـ ديدگاه قرآن و اسلام: مجموع آيات وارده را دربارة آدم و، آفرينش او در سه مرحله خلاصه ميكند: الف) خاك متحول: در اين مرحله انسان از خاك به گل، گل چسبنده، گل تيره رنگ قالب ريزي شده، چكيده گل، و گل خشكيده پايان ميپذيرد.[3]
ب) مربوط به صورتگري و تصويرپردازي ظاهري انسان پيش از دميدن روح در كالبد اوست.[4] در اين مرحله با دميدن روح و روان و جان كالبد او به صورت موجود برتري در آمده است.[5] حضرت علي (ع) دربارة خلقت انسان ميفرمايد:
سپس خداوند بزرگ، خاكي از قسمتهاي گوناگون زمين، از قسمتهاي سخت؛ نرم، شور و شيرين گرد آورد، آب بر آن افزود و تا گلي خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت، چسبناك گرديد كه از آن اندامي شايسته و عضوهايي جدا و به يكديگر پيوسته آفريد... تا اندام انساني كامل گرديد، آنگاه از روحي كه آفريد در آن دميد تا به صورت انساني زنده درآمد، داراي نيروي انديشه كه وي را به تلاش اندازد و داراي افكاري كه در ديگر موجودات تصرف نمايد شد.[6]
امّا دربارة «فسيلهاي چند ميليون سال، پيش» بايد گفت؛ بر فرض تفسير صحيح باستان شناسان دربارة فسيلها و سنگوارهها از، روايات اسلامي بر مي آيد كه آدم ابوالبشر (ع) نخستين انساني نيست كه در پهنة زمين به وجود آمده؛ بلكه قبل از او انسانهايي وجود داشته كه به عللي منقرض شدهاند، ولي در عين حال انسان كنوني ارتباطي به انسانهاي پيشين ندارد و فقط زادة آدم ابوالبشر است. بنابراين اين، فسيلها ميتواند مربوطه به دورههاي قبل از آدم باشد كه بايد آنها را انسانهاي ماقبل تاريخ حقيقي ناميد در روايتي آمده كه؛ «خدا هزار هزار جهان آفريده و هزار هزار آدم «و أنتم في اخر تلك العوالم و اولئك الآدميين» و شما در پايان آن جهانيان و آن آدميان قرار گرفتهايد. برخي از مفسران آيات مربوط به خلافت آدم (ع) را مربوط به جانشيني آدم (ع) از آدميان پيشين دانستهاند. بنابراين اين فسيلها بر فرض صحت ميتواند مربوط به انسانهاي پيشين باشد كه به عللي آمدهاند و رفتهاند، و سنگوارههايي از آنها در غارها به دست ميآيد.[7] و شواهدي از قرآن هم بر وجود موجوداتي قبل از انسان داريم از جمله در ذيل آية 30 بقره «قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يفسك الدماء، آيا كسي را در زمين قرار ميدهي كه فساد و خونريزي كند؟ اين آيه نشان ميدهد كه انسانهاي قبل از حضرت آدم (ع) بود و جنگ و خونريزي ميكردند.[8] و در روايات هم داريم كه قبل از آدم موجوداتي در زمين بود بنام جنّ و نسناس كه هفت هزار سال قبل از خلقت آدم زندگي ميكردند.[9] و نسناس موجوداتي شبيه انسان بوده اند.[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علم و دين ايان باربور، ترجمة بهاء الدين خرمشاهي، همان، بخش 4، ص 141 ـ 99.
2. مدخل مسائل جديد در علم كلام ـ آيت الله جعفر سبحاني، فصل 13، 14.
3. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج 1، ص 174و ج 16، ص 128 و ج 19، ص 380، ج 13، ص 224، ج 11، ص 81 .
4ـ تفسير صافي، (ترجمة فارسي)، ج 1، ذيل آية 30 بقره (ص 107 عربي).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر. ك: ايان باربُور، علم و دين، ترجمة بهاء الدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوّم، 1374، ص 103 ـ 99.
[2] . همان مدرك، ص 102 ـ 101؛ متن و پاورقي به صورت تلخيص و گزينش نقل شده است.
[3] . آل عمران/ 59، حج/ 5، فاطر/ 11.
[4] . غافر/ 64، اعراف/ 11، آل عمران/ 6.
[5] . حجر/ 29، سجده/ 9.
[6] . نهجالبلاغه، خطبة 1، ص 36.
[7] . ر. ك: سبحاني، جعفر، مدخل مسائل جديد در علم كلام، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اوّل، 1375، ج 1، ص 227؛ به نقل از خصال صدوق، ص 277.
[8] . ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و هفتم، 1370، ج 1، ص 174.
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، مؤسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1403، ص 103، روايت 10.
[10] . همان، ص 106، روايت 11.