چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

واژة عارف وصوفي از چه تاريخي در ميان مسلمانان رايج گرديد؟


پاسخ :

آنچه مسلم است اين است كه در صدر اسلام (لا اقل در قرن اول هجرى) گروهى بنام «عارف» يا «صوفى» درميان مسلمين وجود نداشته است. نام صوفى در قرن دوم هجرى پيدا شده است، مى گويند اولين كسى كه به اين نام خوانده شده است ابو هاشم صوفى كوفى است كه در قرن دوم مى زيسته است. و هم اوست كه براى بار اول در رمله فلسطين صومعه (خانقاه) براى عبادت گروهى از عباد و زهاد مسلمين ساخت.(1) تاريخ دقيق وفات ابوهاشم، معلوم نيست. ابو هاشم استاد سفيان ثورى متوفى در 161 بوده است.
ابوالقاسم قشيرى كه خود ازمشاهير عرفا و صوفيه است مى گويد: اين نام قبل از سال 200 هجرى پيدا شده است. نيكلسون نيز مى گويد: اين نام در اواخر قرن دوم هجرى پيدا شده است. از روايتى كه در كتاب المعيشة كافى، جلد پنجم آمده است ظاهر مى شود كه در زمان امام صادق (ع) گروهى (سفيان ثورى و عده اى ديگر) در همان زمان يعنى در نيمه اول قرن دوم هجرى به اين نام خوانده مى شدند. اگر ابو هاشم كوفى اولين كسى باشد كه به اين نام خوانده شده باشد و او استاد سفيان ثورى متوفى در سال 161 هجرى هم بوده است، پس در نيمة اول قرن دوم هجرى اين نام معروف شده بوده است، نه در اواخر قرن دوم (آن چنان كه نيكلسون و ديگران گفته اند) و ظاهراً شبهه اى نيست كه وجه تسمية صوفيه به اين نام پشمينه پوشى آنها بوده است (صوف پشم). صوفيه به دليل زهد و اعراض از دنيا، از پوشيدن لباسهاى نرم اجتناب مى كردند و مخصوصاً لباسهاى درشت پشمين مى پوشيدند.
اما اينكه از چه وقت اين گروه خود را «عارف» خوانده اند، باز اطلاع دقيقى نداريم. قدر مسلم اين است و از كلماتى كه از سرى سقطى متوفاى 243 هجرى نقل شده است(2) معلوم مى شود كه در قرن سوم هجرى اين اصطلاح شايع و رايج بوده است، ولى در كتاب اللمع ابو نصر سراج طوسى- كه از متون معتبر عرفان و تصوف است- جمله اى از سفيان ثورى نقل مى كند كه مى رساند در حدود نيمه اول قرن دوم، اين اصطلاح پيدا شده بوده است.(3)
به هر حال در قرن اول هجرى گروهى به نام صوفى وجود نداشته است. اين نام در قرن دوم پيدا شده است و ظاهراً در همين قرن، اين جماعت به صورت يك «گروه» خاص در آمدند، نه در قرن سوم (آنچنانكه عقيده بعضى است).(4)
در قرن اول هجرى هر چند گروهى خاص به نام عارف يا صوفى يا نام ديگر وجود نداشته است، ولى اين دليل نمى شود كه خيار صحابه صرفاً مردمى زاهد و عابد بوده اند و همه در يك درجه از ايمان ساده مى زيسته اند و فاقد حيات معنوى بوده اند (آنچنانكه معمولا غربيان و غربزدگان ادعا مى كنند). شايد بعضى از نيكان صحابه جز زهد و عبادت چيزى نداشته‏اند، ولى گروهى از يك حيات معنوى نيرومند برخوردار بوده اند.
آنها نيز همه در يك درجه نبوده اند. حتى سلمان و ابوذر در يك درجه از ايمان نيستند سلمان ظرفيتى از ايمان دارد كه براى ابوذر قابل تحمل نيست. در احاديث زياد اين مضمون رسيده است: «لَو عَلِمَ ابوذرَ ما فى قَلبِ سَلمانَ لَقَتَلَهُ(5) اگر ابوذر آنچه را كه در قلب سلمان است مى دانست، او را (كافر مى دانست) و مى‏كشت».
پى‏نوشت‏
(1)) تاريخ تصوف در اسلام، دكتر قاصم غنى ص 91)
(2)) تذكرة الاولياء شيخ عطار (
(3)) اللمع/ 427)
مجموعه آثار شهيد مطهرى ج 14 خدمات متقابل اسلام و ايران صفحه 559، شهيد مطهرى


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.