چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

جايگاه نگرش طبقاتى در بينش اسلامى چيست؟


پاسخ :
«طبقه»، گروه و صنف خاصى از جامعه است كه جهت‏گيرى‏هاى واحد اعتقادى، اقتصادى و فرهنگى دارند. در قرآن كريم، تعابير گوناگون و فراوانى وجود دارد كه حاكى از پذيرش تكثر طبقات و گروه‏ها است. واژه‏هايى چون، قوم، امت، ناس، شعوب، قبايل، امم، ولى، كافر، منافق، مشرك، مجاهد، صالح، مفسد، عالم، ظالم، مستكبر، مستضعف، طاغوت، غنى، فقير، مملوك، حرّ، عبد و نشانگر قبول تكثر طبقات در جامعه است.(1)
اين نگرش، بدين جهت است كه اسلام تفاوت انسان‏ها را به منزله يك واقعيت مى‏پذيرد زيرا انسان‏ها يا با يكديگر تفاوت‏هاى طبيعى و جبرى دارند يعنى، تفاوت‏هاى فيزيكى، زيستى و روانى كه رفتار خود فرد هيچ‏گونه تأثيرى در آنها ندارد.
همچنين تفاوت‏هايى در وضع و وظيفه و پايگاه اجتماعى اين تفاوت‏ها نيز يا معلول علل «طبيعى» است، مثلًا فردى بدون اختيار خود در طبقه محروم و فقير به دنيا آمده است و يا معلول علل «اختيارى» است مثل اين كه فردى با انتخاب و گزينش و اختيار خويش رفتارى را برگزيند كه در نتيجه آن خود را فقير ساخته و از اين رو در طبقه پايين جامعه قرار گرفته است.
اسلام نه تفاوت نوع اول را منكر است و نه تفاوت‏هاى نوع دوم را رد مى‏كند. قرآن تفاوت اول را امرى كاملًا طبيعى دانسته، آن را به منزله امرى در متن نظام خلقت و دستگاه آفرينش تلقى مى‏كند:
و من آياته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتكم و ألوانكم إن فى ذلك لآيات للعالمين(2) «و از نشانه‏هاى [قدرت‏] او آفرينش آسمان‏ها و زمين و اختلاف زبان‏هاى شما و رنگ‏هاى شما است. قطعاً در اين [امر نيز] براى دانشوران نشانه‏هايى است».
و من الناس و الدواب و الأنعام مختلف ألوانه(3) «و از مردمان و جانوران و دام‏ها كه رنگهايشان همان‏گونه مختلف است [پديد آورديم‏]».
قرآن كريم تفاوت‏هاى نوع دوم را اولًا بسترى مناسب براى تقسيم‏كار و چرخيدن چرخ اجتماع تلقى مى‏كند: أ هم يقسمون رحمت ربك نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمت ربك خير مما يجمعون(4) «آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند؟ ما [وسايل‏] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏ايم و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار داده‏ايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‏اندوزند، بهتر است».
ثانياً تفاوت‏هاى اجتماعى و طبقاتى را زمينه‏ساز آزمايش انسان‏ها به منزله بزرگ‏ترين، مهم‏ترين و كلى‏ترين و استثناءناپذيرتري سنت‏هاى الهى درباره انسان مى‏داند: و هو الذى جعلكم خلائف الأرض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فى ما آتاكم(5) «و او است كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است، بيازمايد».(6)
اما اسلام امتيازات طبقاتى را به كلى لغو نموده و از ارزش انداخته است. به اين معنا كه افراد در جامعه اسلامى با هم برادر و برابرند و هرگز كسى حق ندارد به استناد ثروت يا نيروى ديگرى از نيروهاى اجتماعى، بر ديگران برترى جويد و آنان را خوار و سبك شمرده، از آنان فروتنى و كرنش بخواهد يا به واسطه سمت مخصوص خود از پاره‏اى از وظايف سنگين اجتماع معاف شود يا مصونيت پيدا كند و در برابر گناهى كه مى‏كند مجازات نشود.
سرپرست جامعه در اجراى قوانين و مقررات حكمش نافذ است و همگى بايد در مقابل آن سر تعظيم فرود آورند و احترام گذارند ولى در كارها و اغراض شخصى خود نبايد توقع داشته باشد كه ديگران در برابرش سر فرود آورند، يا هر چه كند، حق اعتراض و خرده‏گيرى به او نداشته باشند يا به پاس اين كه سرپرست و فرمانرواى جماعت است، از پاره‏اى از وظايف عمومى معاف باشد. همچنين يك فرد ثروتمند نمى‏تواند ثروت را مايه افتخار خود قرار داده، به پشتيبانى ثروت خود مستمندان و زيردستان را بكوبد. فرمانروايان جامعه نيز حق ندارند از او طرفدارى كرده، هر سخن بيهوده او را بر حقوق مسلّم فقيران مقدم دارند.
خداوند متعال مى‏فرمايد: إنما المؤمنون إخوة(7) «در حقيقت مؤمنان [و ايمان‏آورندگان به اسلام‏] با هم برادرند» و همچنين مى‏فرمايد: ليس بأمانيكم و لا أمانى أهل الكتاب من يعمل سوءا يجز به و(8) «دين خدا تابع آرزوها و خواسته‏هاى اهل كتاب و شما نيست هر كسى كار بد [و خلافى‏] انجام دهد، در
برابر آن كيفر مى‏بيند».
البته يك رشته اختصاصات، مانند اطاعت از پيشوايان دين و احترام به والدين و مانند اينها، در دين اسلام هست كه وظايفى است مخصوص به يك طبقه، در برابر طبقه ديگر ولى در اين مورد هم كسى كه اين حكم به نفع او است، نمى‏تواند بر ديگران برترى جسته، مقام خود را به رخ آنان بكشد.
از آن جا كه انسان فطرتاً امتيازطلب است، اسلام بدون اين كه اين غريزه فطرى را بكشد، يك مورد عملى براى آن در نظر گرفته است و آن تقوا است. از ديدگاه اسلام، ارزش واقعى از آن «پرهيزكارى» است و چون طرف حساب تقوا، خداوند متعال است، اين مايه امتياز هر چه بيشتر شود مزاحمتى براى ديگران پديد نخواهد آورد برخلاف امتياز طبقاتى كه بزرگترين عامل فساد جامعه و نيرومندترين سبب تزاحم افراد و گروه‏ها مى‏باشد. بر اين اساس، در نظر اسلام يك فقير پرهيزكار بر گروهى ثروتمند ناپرهيزكار برترى دارد و يك زن پرهيزكار از صدها مرد بى‏بند و بار بهتر است.
چنان كه خداوند متعال مى‏فرمايد: يا أيها الناس إنا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم(9) «اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله [گروه گروه و دسته دسته‏] گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد، در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شما است» و همچنين مى‏فرمايد: أنى لا أضيع عمل عامل منكم من ذكر أو أنثى بعضكم(10) «من عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد [و از نوع انسانيد] تباه نمى‏كنم».
ناگفته نماند اسلام با ملاحظه اين كه همه افراد در انسانيت و عضويت اجتماع شريكند و كار و كوشش همگى محترم است، قوانينى وضع نموده كه منافع هر كس در سايه آن معين گردد و در اين صورت قهراً راه تعدى و كشمكش‏هاى اجتماعى خود به خود بسته مى‏شود. اين مقررات با در نظر گرفتن مطالب پيش گفته به صورتى تنظيم شده كه فاصله طبقات مختلف جامعه را تا آخرين حد ممكن، از ميان بردارد و آنها را به يكديگر نزديك سازد. از سوى ديگر، اسلام به پيروان خود دستور داده كه به نفع اجتماع فكر كنند و از خودخواهى پرهيز كرده، نفع خود را در نفع جامعه اسلامى ديده، ضرر اجتماع را ضرر خود بدانند.
يك فرد مسلمان، بايد نخست مسلمان واقعى باشد، سپس تاجر يا كشاورز يا صنعتگر يا كارگر. چنين مسلمانى با اين نگرش در هر كار و براى هر تصميمى، نخست مصالح و منافع اسلام و مسلمانان را در نظر مى‏گيرد، سپس مصلحت خويشتن را. او هرگز به كارى كه به ضرر اسلام و مسلمانان است- هر چند به نفع خودش باشد- اقدام نمى‏نمايد.
اسلام، عباداتى چون نماز جماعت، نماز عيد فطر و حج را وضع و مقرر فرموده كه بهترين وسيله براى رفع اختلافات طبقاتى است، زيرا مؤثرترين راه براى آن كه اختلافات طبقاتى ريشه‏كن شود، از ميان بردن بدانديشى به يكديگر است.
اين خاصيت، در پرستش دسته‏جمعى حضرت حق به وجه كاملى وجود دارد چرا كه فردى كه عبادت خدا را با اخلاص انجام مى‏دهد، جز با خدا با كسى سر و كار ندارد. از طرف ديگر، درهاى رحمت پروردگار به روى همه باز است و خزانه بى‏پايان نعمت او تمام شدنى نيست و ساحت قرب او- بى‏آن كه مزاحمتى پديد آيد- همگى را به خود مى‏پذيرد لاجرم انس و الفت و مهر و محبت در مردم پديد مى‏آيد و اين، براى رفع اختلاف‏ها و كدورت‏ها و بدانديشى‏ها وسيله و ابزار مناسبى است.(11)
پى‏نوشت‏
(1) نگا: شهيدمطهرى، مرتضى، مقدمه‏اى بر جهان‏بينى اسلامى، سه جلد در يك مجلد، مبحث جامعه و تاريخ، ج 2، ص 53- 04.
(2) روم/ 22.
(3) فاطر/ 28.
(4) زخرف/ 32.
(5) انعام/ 165.
(6) نگا: مصباح يزدى، محمدتقى، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، بخش ششم، ص 552- 572.
(7) حجرات/ 10.
(8) نساء/ 123.
(9) حجرات/ 13.
(10) آل عمران/ 195.
(11) نگا: آموزش دين. همان. ص 83- 64.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.