چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا گفته شده شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در درون اوست؟


پاسخ :
وجود جامعه‏اى كه در همه ابعاد، داراى تعادل باشد و افراد آن، اعتدال روحى و روانى لازم را داشته باشند، از هدف‏هاى بزرگ اديان آسمانى و به ويژه دين مقدس اسلام بوده است. رسيدن به اهداف بلندى كه اين اديان براى بشر ترسيم كرده‏اند، جز در سايه چنين اعتدالى به دست نمى‏آيد. شادى و سرزندگى در حد معقول و منطقى، به گونه‏اى كه انسان را از هدف آفرينش و مسير بندگى غافل نسازد و به مستى و بى‏خبرى و سستى در اداى وظايف و مسئوليت‏ها منجر نشود، از امور ضرورى و مهمى است كه در روايات پيشوايان دين به آن توجه ويژه‏اى شده است.
در حديثى از اميرمؤمنان عليه‏السلام آمده است: «شادمانى، انبساط خاطر، نشاط و سرزندگى مى‏آورد».1 به منظور گسترش شادى و شادمانى و زدودن اندوه و افسردگى از جامعه اسلامى و ايمانى و ايجاد موجى از نشاط و خرمى در بين انسان‏ها، در روايات، سفارش‏هاى فراوانى در مورد خوشرويى و گشاده‏رويى در هنگام برخورد با ديگران شده است. در روايتى مى‏خوانيم: «خوشرويى، كمند دوستى و محبت است»2 و در حديثى ديگر چنين آمده است: «برادرت را با گشاده‏رويى ملاقات كن».3
خوشحال كردن اهل ايمان و زدودن غم و اندوه از چهره و قلب آنان، مورد تأكيد شديد بزرگان دين بوده، به گونه‏اى كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله در حديثى مى‏فرمايد: «هر كه مؤمنى را شاد و مسرور كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد كند، خداوند را شاد كرده است».4
از طرف ديگر، آثار زيان‏بار اندوه و پريشانى و لزوم دورى از آن و زدودن رنگ غم و غصه از آيينه جان انسان‏ها، از ديدگاه حق‏بين و ژرف‏نگر اولياى پاك الهى، پنهان نمانده است. در روايتى مى‏خوانيم: «غم و اندوه، نيمى از پيرى است»5 و در حديث ديگرى مى‏خوانيم: «غصه، بدن را آب مى‏كند» و نيز چنين آمده است: «هر كه اندوهش فراوان باشد، بدنش بيمار مى‏گردد».6
حال روايتى كه مى‏گويد: شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در دل است، درست در راستاى همين اصلى كلى است كه بايد جامعه اسلامى، جامعه‏اى سرزنده و بشّاش باشد؛ به گونه‏اى كه اهل ايمان، بايد غم و اندوه خويش را در دل پنهان دارند و با تظاهر به شادى و شادمانى، زمنيه افسردگى و ملامت و اندوه جامعه را فراهم نياورند و تعادل روانى جامعه را بر هم نزنند. رسيدن به سرمنزل سعادت انسانى و الهى از ديدگاه اسلام، تنها با داشتن جامعه‏اى بانشاط، معقول و منطقى و به دور از هرگونه زياده‏روى و كوتاهى است؛ نشاطى كه با روح كلى حاكم بر تعاليم اسلامى هماهنگ بوده، از چارچوب كاملاً مشخص دستورات و آموزه‏هاى آن خارج نگردد و از نظر روانى نيز اگر كسى با وجود غم و اندوه درونى خود را شاد و مسرور نشان دهد و تظاهر به شادمانى نمايد، اين عمل در خودِ وى نيز تأثير گذاشته، از شدت اندوهش مى‏كاهد.
مخفى نماند كه از بررسى روايات و سخنان پيشوايان دين، مى‏توان به اين نتيجه رسيد كه غم و اندوهى كه مورد ملامت و سرزنش واقع شده، غم و اندوهى است كه در رابطه با دنياى فانى و امور دنيوى مى‏باشد و اين اندوهى است كه اولياى الهى به تعبير قرآن كريم از آن پيراسته مى‏باشند؛ «آگاه باشيد كه دوستان خداوند، ترسى از آينده و غمى از گذشته ندارند»؛ ولى غم و اندوهى كه به خاطر آخرت و دورى از اصل و حقيقت خود و نرسيدن به مقصد اعلاى انسانى باشد و نيز غصه‏اى كه به خاطر ارتكاب گناهان و آلوده كردن فطرت پاك خدايى و تيره كردن آيينه تابناك و درخشان قلب و روح انسان است، مورد تحسين واقع شده، در روايات فراوانى آن را ستوده‏اند؛ در حديثى مى‏خوانيم: «خداوند، هر قلب غمناكى را دوست دارد»7 و در حديثى ديگر آمده است: «چه بسيار انسان‏هاى غمناك و اندوهگينى كه غم و اندوهشان، شادى ابدى را بهره آنان مى‏سازد».8
اين نوع غم و اندوه، بر خلاف نوع اول، نه تنها باعث افسردگى و خمودى انسان نمى‏گردد، بلكه پشتوانه‏اى محكم براى نشاط و سرزندگى است؛ چون شادمانى و سرزندگى، تنها با عوامل مادى به دست نمى‏آيد؛ بلكه عوامل معنوى و روحى نيز در تحقق آن تأثير بسزايى دارند و به همين دليل، انسان‏هاى برگزيده و پاكى كه هماره از ترس آخرت اشكى‏ريزان و سينه‏اى سوزان داشته، در دورى از محبوب خويش ناله‏هاى شبانه داشته‏اند، هرگز گرد و غبار دل‏مردگى و افسردگى بر چهره آنان ننشسته، سپاه خمودگى و كسالت روحى، هرگز بر روح آنان خيمه نمى‏زند و به شهادت تاريخ، آنان از شاداب‏ترين و كوشاترين افراد جامعه بوده‏اند. غم و اندوه جاودانه على عليه‏السلام كه تنها چاه كوفه مى‏توانست ذره‏اى از آن را درك كند و با سنگ صبور بودنش قدرى از شراره آن بكاهد و آبى بر لهيب آن بزند و ترس از عظمت ربوبى و ناله‏ها، سوزش‏ها و آه سوزان شبانه وى، هرگز مانع از كندن چاه‏هاى مختلف و ايجاد نخلستان‏هاى گوناگون و احسان به دردمندان و نوازش يتيمان و رسيدگى به امور مسلمانان نگرديد؛ بلكه آن جهاد عظيم و كوشش‏هاى خستگى‏ناپذير، ثمره شيرين آن اشك‏ها و آن غم و اندوه سوزانِ بود.

پى‏نوشت:
1. ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448.
2. همان، ج 1، ص 417، ح 1708.
3. همان، ص 418، ح 1707.
4. همان، ج 4، ص 430، ح 8465.
5. همان، ص 392، ح 3758.
6. همان، ح 3759.
7. همان، ج 2، ص 401، ح 3812.
8. همان، ص 401، ح 3813.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.