چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

تحولات نظام بين الملل بعد از حادثه 11 سپتامبر چه بود؟


پاسخ :
ساختار نظام بين الملل در طول تاريخ دستخوش تحولات گوناگوني بوده است و در هر برهه اي از تاريخ، نظام هاي خاصي در پي حمايت معنوي و پشتيباني ذهني مكاتبي خاص، بازي هاي بين المللي را شكل مي دهند. در قرن گذشته نيز درگيري اصلي ميان سه مكتب كمونيسم، فاشيسم و نازيسم، ليبراليسم در جهت كسب قدرت و ارتقاء انديشه هاي نظامي و عملي خودشان به وجود آمد. در جنگ جهاني دوم مكتب فاشيسم و نازيسم از گردونه رقابت خارج شدند تا رقابت ميان دومكتب باقيمانده در جهت جهاني كردن افكار و آمال خود در طول دوران جنگ سرد صورت پذيرد ولي اين رقابت نيز در نهايت در ابتداي دهه 1990 ميلادي با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سردمدار مكتب كمونيسم به پايان رسيد. در واقع از ابتداي دهه 90 ميلادي عرصه روابط بين الملل، فضا و مكان فكري و عملكردي خود را تنها در اختيار مكتب سرمايه داري ليبراليسم به رهبري ايالات متحده آمريكا ديد. ولي گويي ايالات متحده آمريكا توقع چنين فضاي فراخ و مكان گسترده اي براي توسعه و نوسازي مجدد اصول و قواعد مدنظر خود را نداشت و در واقع هدايت و كنترل بازي هاي بين المللي در چنين سطح و حوزه اي را بدون وجود دشمن امكان پذير نمي دانست. محروميت از وجود دشمن، آمريكا و مكتب ليبراليسم را دچار سردرگمي كرد، لذا در طول دهه 90 ميلادي تا 11 سپتامبر 2001 ايالات متحده آمريكا دائماً درپي ايجاد تغييرات خاصي براي دروني كردن دشمن بالقوه و بالفعل دنياي اسلام بدون مرز با انديشه ها و آموزه هاي ليبراليستي و اصول سرمايه داري آمريكا بود.
نقطه نهايي چنين دشمن سازي و رقيب آفريني حادثه 11 سپتامبر 2001 بود. يازدهم سپتامبر زمينه بازنگري در مفاهيم كلان ساختار نظام بين الملل و بازانديشي در روندها و جريان ها و گرايشات سياست جهاني و بازگشت قدرتمندانه دولت ملي به عرصه سياست گذاري عمومي، نقش آفريني بازيگران نوين، ايدئولوژيك شدن فضاي عمومي، احياي رهيافت نظامي گرايانه و مفاهيم سنتي قدرت، منافع ملي، رقابت، امنيت، توازن قوا و ائتلاف سازي بين المللي بود. در حقيقت رخداد 11 سپتامبر سال 2001 در نيويورك و واشنگتن خلأ تئوريك ناشي از بحران هاي معنا و مشروعيت ساختار نظام بين المللي را كه بدون درگيري مكتبي، طي شد، پركرد.
در جريان يازدهم سپتامبر 2001 براي اولين بار خاك اصلي كشور آمريكا بعداز 1812 ميلادي مورد تهاجم قرار گرفت، در سال 1812 انگليسي ها بخشي از خاك ايالات متحده را اشغال كردند و كاخ سفيد را به آتش كشيدند اما از آن زمان به بعد هرگز هيچ دشمن خارجي نتوانست به خاك اصلي ايالات متحده آمريكا حمله كند، حتي در حمله ژاپني ها به بندر «پرل هاربر» درسال 1941 خاك اصلي آمريكا مورد يورش قرار نگرفت چرا كه در آن سال ها هنوز هاوايي بعنوان يكي از ايالات آمريكا شناخته نمي شد. ولي در حوادث 11سپتامبر نمادهاي قدرت اقتصادي- مركز تجارت جهاني و قدرت نظامي- پنتاگون آمريكا تخريب شدند.
حال پس از گذشت چندسال از حوادث مذكور و با عنايت به نقش و تاثيرات رويداد 11 سپتامبر 2001 در تحولات بعدي نظام بين الملل دقت نظر در نحوه شكل گيري چنين عملياتي و عواقب آن ابهامات عميقي را در اذهان متبادر مي سازد كه از جمله آنها مي توان گفت كه اگر هواپيماها ربوده شده اند، چرا خلبان ها از دكمه هاي هدايت اتوماتيك هواپيما و دكمه اعلام خطر استفاده نكرده اند؟! چرا هيچ گزارشي به برج هدايت فرودگاه داده نشده است؟ چگونه هواپيماي اصطلاحاً مسافربري به پنتاگون وارد شد و درمعرض اخطار و يا شليك اتوماتيك قرار نگرفت؟ چگونه سيستم امنيتي فوق مدرن آمريكا هيچ اطلاعي از سازماندهي چنين عمليات گسترده اي نداشته است؟ چگونه تروريست ها توانسته اند بمب و سلاح به داخل هواپيما ببرند؟ اين ابهامات و تناقضات درحادثه مذكور و اقدامات بعدي آمريكا در قرار دادن ايران و عراق در ليست محور شرارت و انتساب فوري مسئوليت حوادث به القاعده و طالبان و هدايت افكار عمومي جهاني عليه مسلمانان همگي نشان از طرحي از پيش برنامه ريزي شده و سناريويي از پيش تعيين شده است.
حوادث 11سپتامبر چنين مي آموزد كه موازنه هاي سياست بين المللي با ثبات نيستند هرچند كه دراين شرايط خاص اين موازنه ها بهم نخورده است ولي به خوبي مشاهده مي كنيم كه مي تواند متحول شود. 11 سپتامبر عامل اساسي و قطعي سياست هاي تهاجم گرايانه و توسعه طلبانه آمريكا نيست بلكه مستمسك و بهانه لازم در توجيه اقدامات بعدي آمريكا به دست تصميم سازان و گروه هاي فكري سياست خارجي آمريكا است. در حقيقت اين حادثه به مثابه كاتاليزوري در سياست خارجي آمريكا بود كه به بهانه مبارزه با تروريسم جهاني موجب لشكركشي آمريكا به كشورهاي اسلامي منطقه خاورميانه گرديد. پس از حوادث 11 سپتامبر بسياري از مسلمانان تحت تعقيب قرار گرفتند و صرفا به بهانه داشتن نام اسلامي يا پوشش اسلامي در آمريكا و ساير كشورهاي متاثر از سياست هاي نظام بين الملل بازداشت مي شدند، طي چند ماه، تمام موسسات خيريه و مساجد مسلمانان در آمريكا تفتيش شد و در ادامه سياست هاي اسلام ستيزي به مخالفت جدي عليه مهاجرين خارجي بدل گذشت.
يازدهم سپتامبر طولاني ترين دوره صلح و آرامش در ميان قدرت هاي بزرگ را در طول تاريخ برهم زد و در زمينه توجيه تئوريك استراتژي تفوق مدنظر آمريكا گرديد، اين حادثه بسترساز تغيير نگرش و تحول در استراتژي سياست خارجي آمريكا گرديد به نوعي بازنگري پارادايم صلح منشي و دموكراتيك مآب آمريكا به تجاوز و توسعه آرمان هاي دموكراسي مآب از طريق جنگ پيشگيرانه و پيش دستانه بوده است. حوادث 11 سپتامبر ساختار طبقاتي قدرت را تغيير نداد، بلكه شرايط مناسبي جهت حركت آمريكا درمسير سياست هاي اعلامي را مهيا كرد. در اصل رخداد فوق الذكر نقطه عطف تحول و باز توليد نگرش امنيتي جنگ سرد در هزاره سوم گرديد و حيات اتحادها و همكاري هاي چند جانبه و همگرايي منطقه اي و جهاني را دستخوش تحولات پس از خود قرار داد. ظهور عملكردي امنيت نرم افزاري در كنار امنيت سخت افزاري يكجانبه گرايي فعال و ميليتاريسم آمريكا، شدت تاثير بر قواعد، محيط و بازيگران عرصه بازي هاي نظام بين الملل همگي از مشتقات و استنتاجات قابل پيگيري و جدل هاي حاصل از رويداد يازدهم سپتامبر مي باشد.
11 سپتامبر نقطه عزيمت منطق بازي هاي روابط بين الملل پس از بازي هاي قاعده مند در دوران جنگ سرد بود كه عواقب اين حادثه در داخل آمريكا و در سطح بين المللي به صور مختلف عموم بازيگران بين المللي و داخلي را متاثر ساخت. اين رخداد زمينه ظهور بازيگران نوين و كاركردي همچون گروهك هاي تروريستي و افراد و ساير Ngo ها
و ...، و باز توليد نقش بازيگران كهنه بين الملل، احياء نظام متكثر استوار بر قواعد ژئوپولتيك و ژئواستراتژيك و همچنين موجب رشد رفتارهاي مجازي و نرم افزاري درقالب قواعد نوين گرديد. اين حادثه ضمن امنيتي كردن محيط بازي هاي بين المللي، دستورالعمل جديد بين المللي با تركيب مباحث مربوط به هويت، ائتلاف، اتحاد و تروريسم را وارد قاموس استراتژيك دنيا كرد. درموج ديگر بررسي پيامدهاي حوادث يازده سپتامبر درنيويورك و واشنگتن مي توان به ايجاد فضاي همدردي جديدي با مردم آمريكا اشاره كرد كه حاكمان ايالات متحده آمريكا با سوء استفاده و بهره گيري به موقع از چنين فضاي دلسوزانه به مردم آمريكا، طلبكارانه بدنبال كسب حقوق از دست رفته خود از جهان برآمدند. از همين روي نظريه لزوم بهره برداري از فرصت ها وتبديل تهديدات به فرصت ها، يكي از جديدترين گفتمان هاي حاكم درمحافل سياسي داخلي و خارجي آمريكا بعد از 11سپتامبرگرديد، ايالات متحده آمريكا با بهره گيري از قوت نرم افزاري تعريف جديد خود از دشمن و تهديد را با جنگ براي دموكراسي درحمله به افغانستان (7 اكتبر 2001) و جنگ پيشدستانه به توسعه دهنده سلاح هاي كشتار جمعي و يكي از ستون هاي محور شرارت يعني عراق (20مارس 2003) به منصه ظهور رساند. بعد از يازدهم سپتامبر آمريكا با دگرگوني معنايي درماهيت تروريسم اين مفهوم را به يك دغدغه عمومي و بين المللي تبديل كرد. چرا كه توانسته بود پس از تغيير جهت گيري سد نفوذ كمونيسم به سد نفوذ تروريسم خلأ محروميت از وجود دشمن و گذار از بحران و معنا و مشروعيت درعرصه تصميم گيري داخلي و خارجي را از طريق طالبانيزم تكميل كند.
نظام بين الملل درسال هاي آغازين هزاره سوم شاهد نقش آفريني متحول شده تنها قدرت متراكم باقيمانده از گذشتگان به بهانه رخداد 11 سپتامبر 2001 بود، چرا كه تصادم و تراكم بازيگران نوين در برابر بازيگران قديمي نظام بين الملل محيط جديدي جهت برگزاري بازيهاي بين المللي يا كسب و نمايش قدرت جهاني بوجود آورد كه چنين فضا و مكان و بازيگراني نيز نيازمند قواعد و اصول جديد و همخوان با شرايط اخير مي باشد حال به بخش هاي اين تحولات مي پردازيم.
1) بازيگري درتعاملات منطقه اي و جهاني بعد از 11سپتامبر2001 متحول گرديد. چرا كه تا قبل از رخداد يازدهم سپتامبر گردانندگان نظام بين الملل با ترويج اصول جهاني شدن و جهاني سازي در تمامي حوزه ها دنباله رو اهدافي چون حضور بازيگران جديد از جمله سازمانهاي غير دولتي و دولتي بين المللي، افراد، ... و تخفيف نقش دولت- ملت ها در بازي هاي بين المللي بودند. ولي اتفاقات يازدهم سپتامبر عامل توسعه بازيگري نظامند دولت ها درعرصه روابط بين الملل گرديد و بازخورد مجددي به چارچوب ادراك بازيگران بين المللي وارد كرد، و از همين روي بود كه اهميت دولت ها در روابط اقتصادي، سياسي و فرهنگي واقعيت ها را درمعرض ديد همگان گذارد و سياست هاي قوي تر در دست دولت ها و سياست هاي ضعيف تر درميان بازيگران ضعيف قرارگرفت، دركنار چنين تحولي ظهور بازيگران نوين چون تروريست ها و بازيگران شبكه اي و مجازي را مي توانيم از ديگر عواقب 11سپتامبر برشمرد. به نوعي اين حوادث زمينه ساز گسترش آن دسته از بازيگراني در عرصه سياست بين الملل گرديد كه از دايره شمول بازيگران كهنه روابط بين الملل همچون دولت- ملت ها، سازمان هاي بين المللي و ... خارج است. اين بازيگران مجازي چون رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي، ماهواره ها، برخي شركت هاي چند مليتي و افراد با استفاده از محيط جهاني شده و با بهره برداري از انواع ابزارهاي موجود در قالب بازيگران نوين تاثيرات بسزايي درتصميمات و اقدامات سياسي بين المللي گذارده اند.
2) محيط تعاملات بازيگران منطقه اي وجهاني نيز در ادامه تغيير نگرش ها و ظهور بازيگران نوين دستخوش تغييرات ملموسي گرديده است. محيط بازيهاي بين المللي تا قبل از 11سپتامبر 2001محيطي معطوف به آمال و انديشه دموكراتيك، بشر دوست عملگرا و درعين حال منتج از رفتارهاي به ظاهر انساندوستانه درجهت ترويج آداب سرمايه دارانه غرب به عنوان پيروز رقابت دو مكتب كمونيسم و ليبراليسم در طول دوران جنگ سرد بود. ولي درمحض رخ دادن اتفاقات 11سـپتامبر گويي جهان با خروج از سردرگمي و بلاتكليفي حاصل از ايفاي نقش غيرواقعي چهره اصلي خود را نمايان مي سازد و رقابت و جنگ كه تاريخ ساز روابط بين الملل بوده مجدداً پا به عرصه حيات مي گذارد و با خروج از بحران هويت با شخصيت و جايگاهي جديد محيط بين الملل را مي سازد. و مجدداً همان قصه قديمي و استعمار و استثمار درحال تكرار است كه از رفتارها و تكروي ها و يكجانبه گرايي فعال، ميليتاريسم و تبليغ و گسترش هژموني و نظريه ثبات هژمونيك از سوي آمريكا و حاميان آن بسط داده مي شود. محيط بازي هاي بين المللي از همكاري هاي دو جانبه و چند جانبه منطقه اي و جهاني درجهت ايجاد جهاني آرام و گسترش صلح جهاني به اتحادها و ائتلافات نظامي درجهت گسترش قدرت و نمايش قدرت كسب شده تغيير شكل داد. اين تغيير محيط بازي را قبل و بعد از اتفاقات 11 سـپتامبر 2001 مي توان به راحتي درك كرد.
3) قواعد و قانون بازي هاي بين المللي نيز اصولاً برحسب بازيگران و محيط بازي متفاوت است، چنانكه طبق اصل اساسي نظريه بازي ها «آنكه قانون يك بازي را تدوين مي كند برنده بازي خواهد بود» لذا قاعده هر بازي بين المللي نيز به فراخور شرايط زماني و مكاني متغير است تا قبل از 11 سپتامبر 2001 بدنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و زوال ظاهري اصول كمونيستي و سوسياليستي و از ميان رفتن دشمن استراتژيك آمريكا در نظام دو قطبي، قاعده بازي هاي بين المللي حول اصولي چون همگرايي جهان و اتحاد و ائتلاف چند جانبه مي گشت. ولي پس از حوادث يازدهم سپتامبر تغيير گفتمان را شاهد بوديم زبان دوستي و همكاري و قاعده رفاه و آزادي ملت ها و انديشه ها به زبان دشمن سازي، جنگ، تحمل سختي ها و دردهاي زايمان منطقه اي و اشغال تبديل گشت. اصل بر بدبيني است تحول در روح قواعد بين الملل نهايتا منجر به تغيير دراندام ظاهري قاعده بازي هاي بين المللي گرديد و قاعده يكجانبه گرايي و جنگ طلبي و زياده خواهي ارجحيت خود بر مساوات و آزادي و استقلال ملت ها و شعاربرابري انسان ها در جهاني شدن را نشان داد. ميليتاريسم و نظامي گري و استراتژي هايي چون جنگ ستيزانه و پيشگيرانه در راس اصول و قواعد بين الملل مفهوم يافت و به نوعي هنجارهاي عمومي و خصوصي قواعد بازي در روابط بين الملل بعد از 11سپتامبر 2001 دچار تحول عميقي گرديده است. و تاكنون اين تحولات عميق و بهره برداري هرچه بيشتر از سوي آمريكا حكايت ازاصل اساسي نظريه بازي ها مي كند كه برنده تدوين گر قواعد بازي است درچنين تطبيقي زياد دور نيست كه يازده سپتامبر 2001 را كليد آغازين تحولات عصر جديد قلمداد كنيم.
منبع:مهدي وحيدي، روزنامه کیهان،شماره 18622


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.