پرسش :
چگونه است که عده ای از نعمت عمر بیشتری برای تکامل عقلی و معنوی (اطاعت خدا) برخوردارند؟!
پاسخ :
عمر فقط يكى از نعمتهاى دنيوى است و نعمتهاى ديگر نيز در دنيا هست كه بسى بزرگتر از نعمت عمر است و هر يك مىتواند به نوبهى خود ابزارى براى تكامل عقلى و معنوى انسان باشد و در صورت استفادهى صحيح، آدمى را به سعادت جاودانه رهنمون سازد.
سؤال شما را مىتوان به نعمتهاى ديگر نيز تعميم داد و پرسش را اين گونه مطرح نمود: چگونه است كه عدهاى - نسبت به ديگران - از نعمتها و فرصتهاى بيشترى براى ابراز طاعت و بندگى و جلب رحمت حق تعالى بر خوردارند؟
در پاسخ اين پرسش چند نكته را ياد آورى مىكنم:
1. ممكن است در يك نگاه سطحى به آيات و روايات، دو برداشت متضاد دربارهى دنيا و چيزهاى دنيايى - از جمله عمر - مشاهده شود:
الف: برداشت اول: دنيا جاى خوبى است زيرا مزرعهى آخرت[1] و محل تجارت سودمند -[2] است، همچنان كه اميرالمؤمنين (ع) خطاب به شخصى كه دنيا را مذمت مىكرد، فرمود: اى خدمت كنندهى دنيا كه خود فريختهى آن شدهاى! دنيا خانهى صدق و راستى است براى كسى كه با آن راست باشد و خانهى سلامتى است براى كسى كه آن را بفهمد. خانهى نيازى است براى كسى كه از آن توشه برگيرد و خانهى پند است براى كسى كه موعظه پذيرد. دنيا مسجد دوستان خدا و مصلاى فرشتگان و محل نزول وحى و تجارت خانهى اوليای خداست.[3]
ب: برداشت دوم: دنيا مزرعه ی شر[4] و فتنه[5] و سراسر سرگرمى و بازيچهاى[6] بيش نيست. دنيا زندان مؤمن[7] و خانهى آرزوهاى پوچ[8] است و هر كس بدان اميد بندد، او را فريب مىدهد.[9]
شيرينى آن تلخ و سفيدى آن كدر،[10] اولش ناله و شيون و آخرش نيستى و نابودى است؛[11] مثلش مثل مارى است كه اگر دست بكشى نرم است ولى سمش كشنده است و لذا بايد از خوشايندهاى آن اعراض كرد.[12] چنان كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود.[13]
بايد گفت هر يك از دو برداشت فوق - كه يكى دنيايى پسنديده را تصوير مىكند و ديگرى نمايشگر دنيايى نكوهيده است - به تنهايى ناقص است و فقط بخشى از واقعيت دنيا و زندگى در آن را نشان مىدهد. حقيقت را بايد در جمع بين هر دو برداشت يافت يا به اين معنا كه اگر از عمر و ديگر نعمتهاى دنيايى در راه اطاعت و بندگى و كسب علم و معرفت و خدمت رسانى به عباد خدا و آبادانى زمين استفاده شود، يك زندگى هدفمند در جهانى معنادار و سرشار از زيبايىها و خوبىها را به نمايش خواهد گذاشت؛ با نظام و بزرگى كه در آن همه چيز جلوه حق است و در آن مىتوان خداى دلپذير و مهربان را به تماشا نشست، در دنيايى كه عشق آباد خداى تبارك و تعالى است و اميد و نشاط براى حيات طيب در آن موج مىزند.
به عكس، اگر از عمر و ديگر سرمايههاى مادى و معنوى خدادادى در راه عصيان و سركشى خالق استفاده شود، در اين صورت تباهى و تاريكى حاصل عمر ايشان خواهد بود.
لذا زندگى مؤمنانه، ارزشمند و آخرت آباد كن است و زندگى حيوانى و پست موجب خسران ابدى است.
2. دنيا از آن جهت كه مخلوق خداست، آيه و نشانهى حق تعالى است ولى سخنها اكنون در اين جهت نيست، بلكه از جهت تأثيرى است كه در رشد و تعالى حقيقى انسان دارد. از اين نظر، دنيا به خودى خود، نه پسنديده است و نه نكوهيده؛ بلكه اگر آن گونه كه هست از آن بهره گرفته شود، ممدوح است و اگر آن گونه كه سزاوار نيست مورد استفاده قرار گيرد، مذموم خواهد بود. از اين جا دانسته مىشود كه طول عمر و برخوردار بودن از ساير مزاياى دنيوى و امكانات هستى به تنهايى براى ترقى و تعالى گوهر وجود آدمى كافى نيست، بلكه عنصر اراده و ايمان است كه آن را تبديل به يك نعمت بالفعل مىكند، لذا عمر و ديگر موقعيتهاى زندگى دنيوى فقط مقدمهى رشد مىتواند باشد، نه عين رشد.
چه بسا افراد كه از عمرى دراز و نعمتهاى فراوان برخوردار بودند، ولى شقاوت بارترين زندگى را براى خود رقم زدند. در عوض، همواره در تاريخ اشخاصى وجود دارند كه در مدت كوتاه عمر و بهرهمندىهاى اندك از زندگى الگوهاى مثال زدنى براى ديگران مىشوند و به مدارجی از كمالات انسانى - كه مورد غبطه است دست می یابند.
در قرآن كريم و روايات معصومين (ع) نمونههاى فراوانى از اين قبيل كسان ديده مىشوند.
3. واقعيت تلخ خارج از فضاى بحث آن است كه اكثريت - مردم كسانى هستند كه گناه و ثواب - هر دو - در پروندهى اعمال روزانهشان وجود دارد. بلكه اغلب كفهى گناه بر كفهى ثواب مىچربد، خصوصاً اين كه بسيارى از گناهان مورد غفلت يا جهل هستند و بى آن كه به آنها توجه داشته باشيم مرتكب آنها مىشويم. لذا اگر تفضل و كرم و عنايت حق تعالى نباشد حاصل عمر و نفس اعمال نيك انسان در يك معدلگيرى چندان مطلوب نخواهد بود. گو اين كه همواره بايد به عنايت و لطف حق اميدوار بود؛ زيرا خداوند وعده داده است نيكىها را مضاعف كند و گناه توبه كنندگان را پاك نمايد.
درازى عمر و وفور نعمت هميشه به معناى لطف خدا نيست.
روزى پيغمبر (ص) را براى طعام دعوت كردند، چون به منزل ميزبان تشريف آورد، مرغ را ديد كه روى ديوار تخم گذاشت سپس تخم مرغ افتاد و روى ميخى قرار گرفت. نه بر زمين افتاد و نه شكست. پيغمبر (ص) از آن منظره در شگفت شد. مرد عرض كرد:از اين تخم مرغ تعجب مىفرماييد؟ سوگند بر آن كه تو را مبعوث كرد كه من هرگز، بلايى نديدهام. رسول خدا برخاست و غذاى او را نخورد و فرمود: كسى كه بلايى نبيند خدا به او لطف و توجه ندارد.[14]
بنابراين چه بسا وفور نعمت از باب نيت در املا و استدراج باشد؛ يعنى در لباس نعمت باشد و فرصتى براى فرورفتن بيشتر در منجلاب گناه و زشتى باشد تا به سزاى اعمال برسد.
لذا شايسته است همواره انسان بيمناك باشد. از اين كه آيا اين نعمتهايى كه در اختيارش قرار گرفته است، واقعاً از باب لطف است يا اين كه از باب سنت املا و استدراج است، لذا در دعاى مكارم الاخلاق به سوی خداى بزرگ عرض مىكند: "اللهم عمرنى ماكان عمرى بذلة فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعاً للشيطان فاقبضنى اليك قبل ان سبق مقتك الى او يستحكم غضبك على"، خدايا عمرم بده تا زمانى كه در راه طاعت و بندگى است. پس اگر عمرم چراگاه شيطان شد پس جان مرا بستان پيش از آن كه خشمت متوجه من شود يا غضبت بر من حاكم گردد.
5. بعضى از اعمال نيك مثل صدقه دادن و صله ی رحم؛ يعنى ديدار از خويشان و نيكى به آنها - خصوصاً پدر و مادر - سبب طولانى شدن عمر مىگردد، چنان كه پارهاى از گناهان سبب كوتاه شدن عمر آدمى مىشود.
لذا مىتوان با انجام اين اعمال صالح و ترك آن - موجب طولانى شدن عمر را فراهم كرد: چنان كه امام رضا (ع) فرمود: مردى كه سه سال از عمرش باقى مانده صله ی رحم مىكند خدا عمرش را 30 سال قرار مىدهد و خدا هر چه خواهد مىكند.[15]
هيچ چيز در دنياى مادى ماندنى و هميشگى نيست. دنيا و آنچه در آن است - از جمله انسان - اجل و مهلت مقدّر و معينى دارد كه از آن تجاوز نمىكند و كم و زياد نمىشود. اجل مقدر هر چيزى بر اساس مصالحى كه خدا مىداند، در علم الاهى معلوم است. در عين حال، علاوه بر اين اجل مقدر - كه مرگ طبيعى را به دنبال دارد - انسان داراى اجل معلق نيز هست كه قابل زیاد و نقصان مىباشد.
چنان كه گفته شد: اما اين كه بر اساس چه مصالحى عمر طبيعى هر كس مقدر مىشود بر ما معلوم نيست و فقط خداى بزرگ از آن مطلع است. اما نكتهى مهم آن است كه در خيلى از موارد نمىتوان فهميد واقعاً شخص به عمر طبيعى مرد يا به اجل معلق.
7. از بعضى از روايات فهميده مىشود كه با مرگ، روند تكامل تمام نمىشود، بلكه در عالم برزخ نيز حركت تكاملى انسان ادامه مىيابد. البته رشد معنوى در آن جا تابع مسيرى است كه در اين دنيا براى خود ترسيم كرده است. لذا اگر كسى در طريق كمالات روحى مواجه با مرگ شد، در عالم برزخ همچنان به ترقى و رشد خود ادامه مىدهد.
8. بهترين و ارزشمندترين اوقات عمر، اوقات جوانى و اوايل عمر است؛ زيرا همراه با شور و شوق و عزم و ارادهى جوانى است و خداى متعال به عبادت جوان بر فرشتگان مباهات مىكند و پاداش مضاعف به او مىدهد و در عوض از خطای او چشم پوشى مىكند و توفيق توبه را به او عنايت مىفرمايد.
اما در ايام پيرى به دليل ضعف قواى بدن انجام بسيارى از عبادات مقدور نيست. همچنين ارتكاب گناه نيز در اين دوران از عمر زشتتر و خطرناك تر است؛ زيرا كمتر توفيق توبه دست مىدهد.
به علاوه، اغلب در دورهى پيرى اتفاق جديدى نمىافتد و حال و روز واقعى انسان همان است كه تا دورهى ميانسالى براى خود رقم زده است. لذا عمده در دورهى عمر انسان، شباب و جوانى است كه قريب العهد پاك و هدايتپذير است و بهتر قابليت دريافت فيض معنوى را دارد.
لذا آن چنان كه تاريخ نشان مىدهد اكثر ياران نبى اكرم (ص) از جوانان بودند و بيشتر دشمنان سرسخت آن حضرت از پيران و سالمندان.
در زمان خودمان نيز جوانانى را سراغ داريم كه با پاگذاشتن روى هوى و هوس، يك شبه راه صد سالهى سلوك الى اللَّه را پيمودند و از بسيارى از پيران جلو زدند.
9. به اقتضاى عدل خداوند، در دستگاه الاهى به هر كس فقط به اندازهى نعمتهايى كه در اختيار داشته تكليف مىشود و ثواب و عقاب بر اعمال تعلق مىگيرد. لذا مثلاً كسى كه جاهل قاصر است؛ يعنى بى آن كه تقصيرى داشته باشد، نسبت به احكام شرع جاهل است، هيچ گاه تكليف در حق او گردن گير نيست.
همچنين محاسبه و بازخواست نيز بر اساس نعمتهايى است كه انسان در اختيار داشته است. لذا در روايات آمده است در برزخ و قيات حسابكشى از دانشمندان، ثروتمندان و صاحبان مناصب به مراتب دقيقتر و سختتر از مردم عادى است.
بنابراين كسى كه از عمر و امكانات مادى كمترى بهرهمند بوده، به همان نسبت و ميزان به پروندهى عملش رسيدگى مىشود و به همان اندازه با او مدارا و ارفاق مىشود. چنان كه امام صادق (ع) فرمود: چون روز قيامت می شود عدهاى از مردم برخيزند و تا در بهشت مىآيند. به آنها گويند شما كيستيد؟ گويند ما فقرا هستيم، گويند: آيا پيش از حساب مىخواهيد به بهشت در آييد؟ گويند: به ما چيزى نداديد كه حسابش را بكشيد خداى عزوجل -: آنها راست مىگويند، داخل بهشت شويد.[16]
10. از نكات مهم آن است كه در پيشگاه رب العالمين، كيفيت اعمال مورد نظر است نه كميّت آن، چنان كه نقل شده است اميرالمؤمنين (ع) هميشه مىفرمود: عملى كه با تقوا باشد (هرچند اندك باشد) كم نيست. چگونه كم باشد در حالي كه از خداى بزرگ پذيرفته شده است.[17]
لذا ممكن است كسى 20 سفر حج برود و از آن طرفى نبندد، ولى شخصى فقط يك بار حج كند و با همان كليد بهشت را به چنگ آورد. لذا در روايات اهل بيت (ع) آمده است كه اگر يك عمل از انسان در مدت كوتاه عمرش مورد قبول واقع شود، در سرنوشت اخروىاش سودمند خواهد بود، در حالي كه كارهاى زياد و به ظاهر مهم و بزرگ ممكن است به دلايلى - مثل عجب و ريا و عدم تقوا - مورد پذيرش خداى متعال قرار نگيرد و نفعى به حالش ندهد. لذا همواره عمل كم با كيفيت بهتر از عمل بسيار بى كيفيت است.[18]
11. نيّت مؤمن همواره بهتر از اصل عمل اوست[19] و شرط اصلى پذيرش عمل در پيشگاه حضرت حق نيز همين اخلاص در نيت و خالص كردن عمل براى ذات خداست.[20]
لذا كسى كه انجام اعمال صالحى را نيت كند ولى به دلايلى - مثل عدم كفاف عمر يا عدم توانايى مالى - موفق به انجام آنها نشود، خداى متعال اجر و پاداش عاملين را به او تفضل خواهد فرمود.[21]
لذا انسان نيكوكار همواره بايد نيتهاى خير داشته باشد و از خداوند طلب كند كه توفيق انجام همهى اعمال صالح را به او كرامت كند، تا در صورتى كه عمرش كفاف نكرد، به خاطر نيّتش ثواب آنها را ببرد و در پروندهى اعمالش ثبت گردد. امام صادق (ع) فرمود: اهل دوزخ از اين رو در آن جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند. پس اين دسته و آن دسته به سبب نیات و اعمال خويش جاودانى شدند، چنان كه طبق طريقهى خود عمل كند؛ يعنى طبق نيت خوش.[22]
12. نكته آخر اين كه "تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن، که خواجه خود رسم بنده پرورى داند".
شايسته است بندهى خدا تمام همت خود را براى بندگى و انجام وظيفهى الاهى - بعد از تشخيص وظيفه - معطوف كند.
قطعاً خداى بزرگ اجر هيچ كس را ضايع نخواهد فرمود و او را مدد خواهد فرمود.
پی نوشتها:
[1] الدنيا مزرعة الآخرة.
[2] تجارة مربحة يسدها لهم ربهم (خطبه متقين نهج البلاغه).
[3] نهج البلاغه، ح 131، صبحى صالح.
[4] الدنيا مزرعة الشر، غرر الحکم، ص 142.
[5] ابتلى الناس بهافتنه، نهج البلاغه، خ 63، ص 94، صبحى، صالح.
[6] انما الحياة الدنيا لعب و لهو، حدید، 20.
[7] الدنيا سجن المؤمن، کافی، ج 2، ص 250.
[8] دار مُنى، نهج البلاغه، خ 45، ص 85، صبحى.
[9] ان الدنيا تعزالمؤمن بها، نهج البلاغه، خ 178، ص 257، صبحى.
[10] وقد امرّ فيها ماكان حلواً و كدر منها ماكان صفواً، نهج البلاغه، خ 52، ص 89، صبحى.
[11] بما اصف من دار اولها غناء و آخرها فنا، نهج البلاغه، خ 82، ص 106.
[12] نهج الكتاب، خ 68، ص 458.
[13] نهج البلاغه، خ 116، ص 310: واحذركم الدنيا فانها دار شخوص و محلة تنغيص ساكنها ظاعن و قاطنها بائن تميد باهلها ميدان السفينة تقصفها العواصف.
[14] اصول كافى، كتاب الايمان، باب ابتلاء المؤمن، ح 20.
[15] اصول كافى، كتاب الايمان، باب صله ی رحم، ح 3.
[16] الكافي ج 2، ص 264 ، باب فضل فقراء المسلمين.
[17] اصول كافى، كتاب الايمان، باب الطاعة ، ح 5، كان اميرالمؤمنين (ع) يقول: كايقل عمل مع تقورا و كيف يقل مايتقبل.
[18] همان، ح 7.
[19] اصول كافى، نية المؤمن خير من عمله، كتاب الايمان و الكفر، باب النية، ح 2.
[20] همان، ح 1.
[21] همان، ح 3.
[22] همان، ح 5؛ «كل یعمل على شاكلته»، اسراء، 82.
منبع: http://farsi.islamquest.net
عمر فقط يكى از نعمتهاى دنيوى است و نعمتهاى ديگر نيز در دنيا هست كه بسى بزرگتر از نعمت عمر است و هر يك مىتواند به نوبهى خود ابزارى براى تكامل عقلى و معنوى انسان باشد و در صورت استفادهى صحيح، آدمى را به سعادت جاودانه رهنمون سازد.
سؤال شما را مىتوان به نعمتهاى ديگر نيز تعميم داد و پرسش را اين گونه مطرح نمود: چگونه است كه عدهاى - نسبت به ديگران - از نعمتها و فرصتهاى بيشترى براى ابراز طاعت و بندگى و جلب رحمت حق تعالى بر خوردارند؟
در پاسخ اين پرسش چند نكته را ياد آورى مىكنم:
1. ممكن است در يك نگاه سطحى به آيات و روايات، دو برداشت متضاد دربارهى دنيا و چيزهاى دنيايى - از جمله عمر - مشاهده شود:
الف: برداشت اول: دنيا جاى خوبى است زيرا مزرعهى آخرت[1] و محل تجارت سودمند -[2] است، همچنان كه اميرالمؤمنين (ع) خطاب به شخصى كه دنيا را مذمت مىكرد، فرمود: اى خدمت كنندهى دنيا كه خود فريختهى آن شدهاى! دنيا خانهى صدق و راستى است براى كسى كه با آن راست باشد و خانهى سلامتى است براى كسى كه آن را بفهمد. خانهى نيازى است براى كسى كه از آن توشه برگيرد و خانهى پند است براى كسى كه موعظه پذيرد. دنيا مسجد دوستان خدا و مصلاى فرشتگان و محل نزول وحى و تجارت خانهى اوليای خداست.[3]
ب: برداشت دوم: دنيا مزرعه ی شر[4] و فتنه[5] و سراسر سرگرمى و بازيچهاى[6] بيش نيست. دنيا زندان مؤمن[7] و خانهى آرزوهاى پوچ[8] است و هر كس بدان اميد بندد، او را فريب مىدهد.[9]
شيرينى آن تلخ و سفيدى آن كدر،[10] اولش ناله و شيون و آخرش نيستى و نابودى است؛[11] مثلش مثل مارى است كه اگر دست بكشى نرم است ولى سمش كشنده است و لذا بايد از خوشايندهاى آن اعراض كرد.[12] چنان كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود.[13]
بايد گفت هر يك از دو برداشت فوق - كه يكى دنيايى پسنديده را تصوير مىكند و ديگرى نمايشگر دنيايى نكوهيده است - به تنهايى ناقص است و فقط بخشى از واقعيت دنيا و زندگى در آن را نشان مىدهد. حقيقت را بايد در جمع بين هر دو برداشت يافت يا به اين معنا كه اگر از عمر و ديگر نعمتهاى دنيايى در راه اطاعت و بندگى و كسب علم و معرفت و خدمت رسانى به عباد خدا و آبادانى زمين استفاده شود، يك زندگى هدفمند در جهانى معنادار و سرشار از زيبايىها و خوبىها را به نمايش خواهد گذاشت؛ با نظام و بزرگى كه در آن همه چيز جلوه حق است و در آن مىتوان خداى دلپذير و مهربان را به تماشا نشست، در دنيايى كه عشق آباد خداى تبارك و تعالى است و اميد و نشاط براى حيات طيب در آن موج مىزند.
به عكس، اگر از عمر و ديگر سرمايههاى مادى و معنوى خدادادى در راه عصيان و سركشى خالق استفاده شود، در اين صورت تباهى و تاريكى حاصل عمر ايشان خواهد بود.
لذا زندگى مؤمنانه، ارزشمند و آخرت آباد كن است و زندگى حيوانى و پست موجب خسران ابدى است.
2. دنيا از آن جهت كه مخلوق خداست، آيه و نشانهى حق تعالى است ولى سخنها اكنون در اين جهت نيست، بلكه از جهت تأثيرى است كه در رشد و تعالى حقيقى انسان دارد. از اين نظر، دنيا به خودى خود، نه پسنديده است و نه نكوهيده؛ بلكه اگر آن گونه كه هست از آن بهره گرفته شود، ممدوح است و اگر آن گونه كه سزاوار نيست مورد استفاده قرار گيرد، مذموم خواهد بود. از اين جا دانسته مىشود كه طول عمر و برخوردار بودن از ساير مزاياى دنيوى و امكانات هستى به تنهايى براى ترقى و تعالى گوهر وجود آدمى كافى نيست، بلكه عنصر اراده و ايمان است كه آن را تبديل به يك نعمت بالفعل مىكند، لذا عمر و ديگر موقعيتهاى زندگى دنيوى فقط مقدمهى رشد مىتواند باشد، نه عين رشد.
چه بسا افراد كه از عمرى دراز و نعمتهاى فراوان برخوردار بودند، ولى شقاوت بارترين زندگى را براى خود رقم زدند. در عوض، همواره در تاريخ اشخاصى وجود دارند كه در مدت كوتاه عمر و بهرهمندىهاى اندك از زندگى الگوهاى مثال زدنى براى ديگران مىشوند و به مدارجی از كمالات انسانى - كه مورد غبطه است دست می یابند.
در قرآن كريم و روايات معصومين (ع) نمونههاى فراوانى از اين قبيل كسان ديده مىشوند.
3. واقعيت تلخ خارج از فضاى بحث آن است كه اكثريت - مردم كسانى هستند كه گناه و ثواب - هر دو - در پروندهى اعمال روزانهشان وجود دارد. بلكه اغلب كفهى گناه بر كفهى ثواب مىچربد، خصوصاً اين كه بسيارى از گناهان مورد غفلت يا جهل هستند و بى آن كه به آنها توجه داشته باشيم مرتكب آنها مىشويم. لذا اگر تفضل و كرم و عنايت حق تعالى نباشد حاصل عمر و نفس اعمال نيك انسان در يك معدلگيرى چندان مطلوب نخواهد بود. گو اين كه همواره بايد به عنايت و لطف حق اميدوار بود؛ زيرا خداوند وعده داده است نيكىها را مضاعف كند و گناه توبه كنندگان را پاك نمايد.
درازى عمر و وفور نعمت هميشه به معناى لطف خدا نيست.
روزى پيغمبر (ص) را براى طعام دعوت كردند، چون به منزل ميزبان تشريف آورد، مرغ را ديد كه روى ديوار تخم گذاشت سپس تخم مرغ افتاد و روى ميخى قرار گرفت. نه بر زمين افتاد و نه شكست. پيغمبر (ص) از آن منظره در شگفت شد. مرد عرض كرد:از اين تخم مرغ تعجب مىفرماييد؟ سوگند بر آن كه تو را مبعوث كرد كه من هرگز، بلايى نديدهام. رسول خدا برخاست و غذاى او را نخورد و فرمود: كسى كه بلايى نبيند خدا به او لطف و توجه ندارد.[14]
بنابراين چه بسا وفور نعمت از باب نيت در املا و استدراج باشد؛ يعنى در لباس نعمت باشد و فرصتى براى فرورفتن بيشتر در منجلاب گناه و زشتى باشد تا به سزاى اعمال برسد.
لذا شايسته است همواره انسان بيمناك باشد. از اين كه آيا اين نعمتهايى كه در اختيارش قرار گرفته است، واقعاً از باب لطف است يا اين كه از باب سنت املا و استدراج است، لذا در دعاى مكارم الاخلاق به سوی خداى بزرگ عرض مىكند: "اللهم عمرنى ماكان عمرى بذلة فى طاعتك فاذا كان عمرى مرتعاً للشيطان فاقبضنى اليك قبل ان سبق مقتك الى او يستحكم غضبك على"، خدايا عمرم بده تا زمانى كه در راه طاعت و بندگى است. پس اگر عمرم چراگاه شيطان شد پس جان مرا بستان پيش از آن كه خشمت متوجه من شود يا غضبت بر من حاكم گردد.
5. بعضى از اعمال نيك مثل صدقه دادن و صله ی رحم؛ يعنى ديدار از خويشان و نيكى به آنها - خصوصاً پدر و مادر - سبب طولانى شدن عمر مىگردد، چنان كه پارهاى از گناهان سبب كوتاه شدن عمر آدمى مىشود.
لذا مىتوان با انجام اين اعمال صالح و ترك آن - موجب طولانى شدن عمر را فراهم كرد: چنان كه امام رضا (ع) فرمود: مردى كه سه سال از عمرش باقى مانده صله ی رحم مىكند خدا عمرش را 30 سال قرار مىدهد و خدا هر چه خواهد مىكند.[15]
هيچ چيز در دنياى مادى ماندنى و هميشگى نيست. دنيا و آنچه در آن است - از جمله انسان - اجل و مهلت مقدّر و معينى دارد كه از آن تجاوز نمىكند و كم و زياد نمىشود. اجل مقدر هر چيزى بر اساس مصالحى كه خدا مىداند، در علم الاهى معلوم است. در عين حال، علاوه بر اين اجل مقدر - كه مرگ طبيعى را به دنبال دارد - انسان داراى اجل معلق نيز هست كه قابل زیاد و نقصان مىباشد.
چنان كه گفته شد: اما اين كه بر اساس چه مصالحى عمر طبيعى هر كس مقدر مىشود بر ما معلوم نيست و فقط خداى بزرگ از آن مطلع است. اما نكتهى مهم آن است كه در خيلى از موارد نمىتوان فهميد واقعاً شخص به عمر طبيعى مرد يا به اجل معلق.
7. از بعضى از روايات فهميده مىشود كه با مرگ، روند تكامل تمام نمىشود، بلكه در عالم برزخ نيز حركت تكاملى انسان ادامه مىيابد. البته رشد معنوى در آن جا تابع مسيرى است كه در اين دنيا براى خود ترسيم كرده است. لذا اگر كسى در طريق كمالات روحى مواجه با مرگ شد، در عالم برزخ همچنان به ترقى و رشد خود ادامه مىدهد.
8. بهترين و ارزشمندترين اوقات عمر، اوقات جوانى و اوايل عمر است؛ زيرا همراه با شور و شوق و عزم و ارادهى جوانى است و خداى متعال به عبادت جوان بر فرشتگان مباهات مىكند و پاداش مضاعف به او مىدهد و در عوض از خطای او چشم پوشى مىكند و توفيق توبه را به او عنايت مىفرمايد.
اما در ايام پيرى به دليل ضعف قواى بدن انجام بسيارى از عبادات مقدور نيست. همچنين ارتكاب گناه نيز در اين دوران از عمر زشتتر و خطرناك تر است؛ زيرا كمتر توفيق توبه دست مىدهد.
به علاوه، اغلب در دورهى پيرى اتفاق جديدى نمىافتد و حال و روز واقعى انسان همان است كه تا دورهى ميانسالى براى خود رقم زده است. لذا عمده در دورهى عمر انسان، شباب و جوانى است كه قريب العهد پاك و هدايتپذير است و بهتر قابليت دريافت فيض معنوى را دارد.
لذا آن چنان كه تاريخ نشان مىدهد اكثر ياران نبى اكرم (ص) از جوانان بودند و بيشتر دشمنان سرسخت آن حضرت از پيران و سالمندان.
در زمان خودمان نيز جوانانى را سراغ داريم كه با پاگذاشتن روى هوى و هوس، يك شبه راه صد سالهى سلوك الى اللَّه را پيمودند و از بسيارى از پيران جلو زدند.
9. به اقتضاى عدل خداوند، در دستگاه الاهى به هر كس فقط به اندازهى نعمتهايى كه در اختيار داشته تكليف مىشود و ثواب و عقاب بر اعمال تعلق مىگيرد. لذا مثلاً كسى كه جاهل قاصر است؛ يعنى بى آن كه تقصيرى داشته باشد، نسبت به احكام شرع جاهل است، هيچ گاه تكليف در حق او گردن گير نيست.
همچنين محاسبه و بازخواست نيز بر اساس نعمتهايى است كه انسان در اختيار داشته است. لذا در روايات آمده است در برزخ و قيات حسابكشى از دانشمندان، ثروتمندان و صاحبان مناصب به مراتب دقيقتر و سختتر از مردم عادى است.
بنابراين كسى كه از عمر و امكانات مادى كمترى بهرهمند بوده، به همان نسبت و ميزان به پروندهى عملش رسيدگى مىشود و به همان اندازه با او مدارا و ارفاق مىشود. چنان كه امام صادق (ع) فرمود: چون روز قيامت می شود عدهاى از مردم برخيزند و تا در بهشت مىآيند. به آنها گويند شما كيستيد؟ گويند ما فقرا هستيم، گويند: آيا پيش از حساب مىخواهيد به بهشت در آييد؟ گويند: به ما چيزى نداديد كه حسابش را بكشيد خداى عزوجل -: آنها راست مىگويند، داخل بهشت شويد.[16]
10. از نكات مهم آن است كه در پيشگاه رب العالمين، كيفيت اعمال مورد نظر است نه كميّت آن، چنان كه نقل شده است اميرالمؤمنين (ع) هميشه مىفرمود: عملى كه با تقوا باشد (هرچند اندك باشد) كم نيست. چگونه كم باشد در حالي كه از خداى بزرگ پذيرفته شده است.[17]
لذا ممكن است كسى 20 سفر حج برود و از آن طرفى نبندد، ولى شخصى فقط يك بار حج كند و با همان كليد بهشت را به چنگ آورد. لذا در روايات اهل بيت (ع) آمده است كه اگر يك عمل از انسان در مدت كوتاه عمرش مورد قبول واقع شود، در سرنوشت اخروىاش سودمند خواهد بود، در حالي كه كارهاى زياد و به ظاهر مهم و بزرگ ممكن است به دلايلى - مثل عجب و ريا و عدم تقوا - مورد پذيرش خداى متعال قرار نگيرد و نفعى به حالش ندهد. لذا همواره عمل كم با كيفيت بهتر از عمل بسيار بى كيفيت است.[18]
11. نيّت مؤمن همواره بهتر از اصل عمل اوست[19] و شرط اصلى پذيرش عمل در پيشگاه حضرت حق نيز همين اخلاص در نيت و خالص كردن عمل براى ذات خداست.[20]
لذا كسى كه انجام اعمال صالحى را نيت كند ولى به دلايلى - مثل عدم كفاف عمر يا عدم توانايى مالى - موفق به انجام آنها نشود، خداى متعال اجر و پاداش عاملين را به او تفضل خواهد فرمود.[21]
لذا انسان نيكوكار همواره بايد نيتهاى خير داشته باشد و از خداوند طلب كند كه توفيق انجام همهى اعمال صالح را به او كرامت كند، تا در صورتى كه عمرش كفاف نكرد، به خاطر نيّتش ثواب آنها را ببرد و در پروندهى اعمالش ثبت گردد. امام صادق (ع) فرمود: اهل دوزخ از اين رو در آن جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا جاودان باشند هميشه نافرمانى خدا كنند و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطاعت خدا كنند. پس اين دسته و آن دسته به سبب نیات و اعمال خويش جاودانى شدند، چنان كه طبق طريقهى خود عمل كند؛ يعنى طبق نيت خوش.[22]
12. نكته آخر اين كه "تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مكن، که خواجه خود رسم بنده پرورى داند".
شايسته است بندهى خدا تمام همت خود را براى بندگى و انجام وظيفهى الاهى - بعد از تشخيص وظيفه - معطوف كند.
قطعاً خداى بزرگ اجر هيچ كس را ضايع نخواهد فرمود و او را مدد خواهد فرمود.
پی نوشتها:
[1] الدنيا مزرعة الآخرة.
[2] تجارة مربحة يسدها لهم ربهم (خطبه متقين نهج البلاغه).
[3] نهج البلاغه، ح 131، صبحى صالح.
[4] الدنيا مزرعة الشر، غرر الحکم، ص 142.
[5] ابتلى الناس بهافتنه، نهج البلاغه، خ 63، ص 94، صبحى، صالح.
[6] انما الحياة الدنيا لعب و لهو، حدید، 20.
[7] الدنيا سجن المؤمن، کافی، ج 2، ص 250.
[8] دار مُنى، نهج البلاغه، خ 45، ص 85، صبحى.
[9] ان الدنيا تعزالمؤمن بها، نهج البلاغه، خ 178، ص 257، صبحى.
[10] وقد امرّ فيها ماكان حلواً و كدر منها ماكان صفواً، نهج البلاغه، خ 52، ص 89، صبحى.
[11] بما اصف من دار اولها غناء و آخرها فنا، نهج البلاغه، خ 82، ص 106.
[12] نهج الكتاب، خ 68، ص 458.
[13] نهج البلاغه، خ 116، ص 310: واحذركم الدنيا فانها دار شخوص و محلة تنغيص ساكنها ظاعن و قاطنها بائن تميد باهلها ميدان السفينة تقصفها العواصف.
[14] اصول كافى، كتاب الايمان، باب ابتلاء المؤمن، ح 20.
[15] اصول كافى، كتاب الايمان، باب صله ی رحم، ح 3.
[16] الكافي ج 2، ص 264 ، باب فضل فقراء المسلمين.
[17] اصول كافى، كتاب الايمان، باب الطاعة ، ح 5، كان اميرالمؤمنين (ع) يقول: كايقل عمل مع تقورا و كيف يقل مايتقبل.
[18] همان، ح 7.
[19] اصول كافى، نية المؤمن خير من عمله، كتاب الايمان و الكفر، باب النية، ح 2.
[20] همان، ح 1.
[21] همان، ح 3.
[22] همان، ح 5؛ «كل یعمل على شاكلته»، اسراء، 82.
منبع: http://farsi.islamquest.net