پرسش :
آيا مى توان سلول مرد مسلمان را در تخمك بى هسته زنِ كافرى قرار داد؟ همچنين آيا جايز است سلول مرد كافرى را در تخمك بى هسته زن مسلمان نهاد؟ و آيا در هر دو صورت، كودك شبيه سازى شده، مسلمان است يا كافر؟
پاسخ :
همان گونه كه قبلاً يادآور شديم، مقتضاى قاعده اين است كه در هر دو صورت، اين عمل جايز است؛ زيرا آنچه رشد مى كند و به صورت جنين كامل درمى آيد و از زن صاحب رحم متولد مى شود، همان سلول است و تخمك با ماده سيتوپلاسم خود، تنها تغذيه كننده سلول است. بر اين اساس، رحم براى رشد و نموّ سلول، به مكانى اجاره اى شبيه است كه سلول را رشد مى دهد و آن را تغذيه مى كند و در نتيجه كودك، همان سلولى است كه رشد كرده و به كودك تبديل گشته است. پيشتر نيز يادآور شديم كه براى حكم عدم جواز قراردادن سلول، در رحم دليلى وجود ندارد، جز قياس اين سلول به وارد ساختن اسپرم در اندام تناسلى زن. پس همان گونه كه وارد ساختن اسپرم در اندام تناسلى زن، زنا محسوب مى شود، وارد ساختن سلول نيز در آن زنا به شمار مى آيد و مانند آن حرام است و ما گفتيم كه: احتمال دارد حرمت، اختصاص به خود اسپرم داشته باشد و از ديدگاه ما قياس فاقد اعتبار است. بدين ترتيب، بعد از عدم جواز ازدواج مرد كافر با زن مسلمان، با اين توهّم كه، قرار دادن سلول مرد كافر، دررحم زن مسلمان به دليل نامحرم بودنش حرام است، وجهى براى توهّم حرمت وجود ندارد، يا اين توهّم كه اگر مرد مسلمان با زن كافر نبايد ازدواج كند، پس قرار دادن سلول مرد مسلمان در رحم زن كافر حرام است، وجه توهّم حرمت، قياس مى باشد كه به كلى بى اعتبار است.
آنچه بيان گشت، مقتضاى قاعده است و دليل خاصى بر حرمت هيچ يك از دو نوع (سلول مرد كافر در رحم زن مسلمان و بالعكس) نرسيده است. بنابراين مقتضاى اصل عملى عقلى و شرعى، جواز اين كار است.
از آنچه يادآور شديم، پى مى بريد كه كودك، فرزند مرد صاحب سلول محسوب مى شود و در اسلام و كفر، تابع اوست؛ يعنى كودك پديد آمده از سلول مرد مسلمان، در اسلام، به حكم او و كودك پديد آمده از سلول كافر، در كفر، تابع صاحب سلول است، والله العالم.
منبع: www.lawnet.ir
همان گونه كه قبلاً يادآور شديم، مقتضاى قاعده اين است كه در هر دو صورت، اين عمل جايز است؛ زيرا آنچه رشد مى كند و به صورت جنين كامل درمى آيد و از زن صاحب رحم متولد مى شود، همان سلول است و تخمك با ماده سيتوپلاسم خود، تنها تغذيه كننده سلول است. بر اين اساس، رحم براى رشد و نموّ سلول، به مكانى اجاره اى شبيه است كه سلول را رشد مى دهد و آن را تغذيه مى كند و در نتيجه كودك، همان سلولى است كه رشد كرده و به كودك تبديل گشته است. پيشتر نيز يادآور شديم كه براى حكم عدم جواز قراردادن سلول، در رحم دليلى وجود ندارد، جز قياس اين سلول به وارد ساختن اسپرم در اندام تناسلى زن. پس همان گونه كه وارد ساختن اسپرم در اندام تناسلى زن، زنا محسوب مى شود، وارد ساختن سلول نيز در آن زنا به شمار مى آيد و مانند آن حرام است و ما گفتيم كه: احتمال دارد حرمت، اختصاص به خود اسپرم داشته باشد و از ديدگاه ما قياس فاقد اعتبار است. بدين ترتيب، بعد از عدم جواز ازدواج مرد كافر با زن مسلمان، با اين توهّم كه، قرار دادن سلول مرد كافر، دررحم زن مسلمان به دليل نامحرم بودنش حرام است، وجهى براى توهّم حرمت وجود ندارد، يا اين توهّم كه اگر مرد مسلمان با زن كافر نبايد ازدواج كند، پس قرار دادن سلول مرد مسلمان در رحم زن كافر حرام است، وجه توهّم حرمت، قياس مى باشد كه به كلى بى اعتبار است.
آنچه بيان گشت، مقتضاى قاعده است و دليل خاصى بر حرمت هيچ يك از دو نوع (سلول مرد كافر در رحم زن مسلمان و بالعكس) نرسيده است. بنابراين مقتضاى اصل عملى عقلى و شرعى، جواز اين كار است.
از آنچه يادآور شديم، پى مى بريد كه كودك، فرزند مرد صاحب سلول محسوب مى شود و در اسلام و كفر، تابع اوست؛ يعنى كودك پديد آمده از سلول مرد مسلمان، در اسلام، به حكم او و كودك پديد آمده از سلول كافر، در كفر، تابع صاحب سلول است، والله العالم.
منبع: www.lawnet.ir