پرسش :
چرا خداوند که در قرآن کریم انسان را اشرف مخلوقات نامیده، در سورهی غافر فرموده که خلقت زمین و آسمانها بزرگتر از انسان است؟!
پاسخ :
«لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (غافر -57)»
ترجمه: بايد بدانند خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت مردم است و ليكن بيشتر مردم نمىدانند.
برای «انسان» در کلام وحی اسامی متفاوتی چون: آدم، بشر، انسان و ... به کار رفته است که هر کدام معنای جداگانهای دارد و به حالتها و ویژگیهای متفاوتی از بشر اشاره مینماید.
اگر چه در قرآن کریم آیهای دال بر این که انسان اشرف مخلوقات است وجود ندارد، اما از فحوای آیات همین معنا بر میآید. چرا که بارها فرموده است که زمین و آسمان و هر آن چه در آن است را مسخر انسان نموده است. اما، باید دقت شود که این بزرگی و ویژگی فقط مخصوص «انسان» است و انسان با بشر یا بنیآدم فرق دارد.
این موجود که آن را «انسان» مینامیم، باید مراحل متفاوتی را طی نماید تا واقعاً انسان شود. او ابتدا نطفهای بیش نیست و مراحل زندگی جمادی را طی میکند. پس از این مرحله وارد زندگی «نباتی» میشود و اگر از این مرحله هم به سلامت گذشت، زندگی حیوانی را آغاز مینماید و پس از گذر از زندگی حیوانی، تازه زندگی «انسانی» و طی مراحل انسان شدن را آغاز مینماید. حال اگر این موجود در همان مرحلهی جمادی، یا نباتی، یا حیوانی بماند، باز هم به او انسان اطلاق میگردد؟ خیر. آیا ما به یک بذر، درخت و یا به یک درخت میوه میگوییم؟ خیر.
به همین دلیل است که شاهدیم خالق کریم گاهی انسان را جماد، گاهی گیاه و گاهی حیوان میخواند و چون ظرفیت و استعداد انسان شدن در او موجود بوده، ولی به فعلیت نرسانده است، بدتر از جماد و حیوان لقب میگیرد. بدیهی است که این الفاظ الهی، ناسزا نمیباشد، بلکه بیان مرحلهی وجودی اوست. چنان چه در آیات ذیل به هر سه مرحلهی «جمادی، نباتی و حیوانی» موجودی که آن را انسان میخوانیم، اشاره مینماید:
(جماد): ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقره -74)
ترجمه: سپس، دلهايتان سخت شد كه چون سنگ يا سختتر بود [چرا[ كه از بعضى سنگها جويها بشكافد و بعضى آنها دو پاره شود و آب از آن بيرون آيد و بعضى از آنها از ترس خدا فرود افتد و خدا از آن چه مىكنيد غافل نيست.
(نبات): وَ مَثَلُ كلَِمَةٍ خَبِيثَهٍ كَشَجَرَهٍ خَبِيثَهٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ(ابراهیم - 26)
و کلمهی خبیث را به درخت ناپاكى شبيه كرد كه از زمين كنده شده و قرار و ثباتى ندارد. (منظور از کلمه در قرآن، واژه لفظی نیست، بلکه به آیات الهی و انسان نیز کلمه اطلاق میشود، چنان حضرت آدم و حضرت ابراهیم (ع) را به کلمات امتحان نمود و بعد درجهی آنها رفیع گردانید و در احادیث است که این کلمات اهل عصمت(ع) هستند).
(حیوان): أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً (الفرقان - 44)
آيا مىپندارى بيشترشان مىشنوند يا مىفهمند (انسان هستند)؟ (نه) بلكه آنها جز به مانند حيوانات نيستند بلكه روش آنان گمراهانهتر (نیز) هست.
پس، تا اینجا روشن شد که هر موجود شبیه به انسانی، در پیشگاه خداوند متعال «انسان» نیست، بلکه ممکن است جماد، نبات، حیوان و یا حتی بدتر از آنان باشد. و انسان موجودی است که در سیر تکاملی خود از آن مراحل گذشته باشد. البته منظور این نیست که هر کجا در قرآن کریم از واژهی «انسان» استفاده شد، لابد منظور انسان کامل است! بلکه منظور این است که همگان آن انسانی که اشرف مخلوقات است، نمیباشند.
اما در آیهی مبارکه 57 از سورهی غافر، اصلاً به انسان اشاره نشده است، بلکه از واژهی «الناس» به معنای «مردم» استفاده شده و با توضیحات فوق معلوم شد که مردم، همگی انسان نیستند.
اگر به آیات قبل و بعد توجه نمایید، به خوبی منظور و مقصود روشن میشود. در آیهی قبل میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يجَُدِلُونَ فىِ ءَايَتِ اللَّهِ بِغَيرِْ سُلْطَنٍ أَتَئهُمْ إِن فىِ صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبرٌْ مَّا هُم بِبَلِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(غافر - 56)
ترجمه: همانا كسانى كه بدون هيچ دليلى كه از ناحيه خدا در دست داشته باشند در آيات خدا جدال مىكنند هيچ انگيزهاى به جز نخوت درونى ندارند و جدالشان به جايى نخواهد رسيد و با جدال به هدف خود نمىرسند، پس تو به خدا پناه بر كه شنواى بينا است.
به آدمی وقتی در جهالت خود لجاج میکند، نوعی غرور و تکبر دست میدهد، به گونهای که خود را از همه، حتی از خدا و رسول او بزرگتر میبیند! چنین موجودی را هر چند در لفظ «انسان» مینامیم، اما او هنوز در مراحل پایینتر مانده است. حال اگر این انسان هنوز جماد یا نبات یا حیوان باشد، معلوم است که همنوعان دیگرش از او بزرگتر هستند و خداوند به او هشدار میدهد که اگر به جمادی خود تکبر میکنی؟ خلقت کوهها، سیارات و ستارهها و ... از خلقت تو بزرگتر است. اگر به نباتی خود تکبر میکنی؟ خلقت انواع گیاهان و قدرت و رموز آنها از تو بیشتر است و اگر به حیوانی خود تکبر میکنی؟ به حیوانات دیگر نگاه کن. نه چشم مگس را داری، نه بال پشه را، نه آبشش آبزیان را، نه رادارهای پرندگان و چهارپایان را، نه از قدرت و درندگی دیگر حیوانات برخوردای! پس به چیز تکبر میکنی؟! البته این معنا به «انسان» هم خطاب شده است، چرا که ممکن است او را نیز تکبر و نخوت بگیرد و سقوط کند.
در آیه بعد تفاوتهای اساسی انسان و سایر موجودات را بیان نموده و میفرماید:
وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ وَ لَا الْمُسىِءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ(غافر - 58)
نه کور و بینا (با بصیرت و بیبصیرت) یکسانند و نه آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند با بدكاران برابرند، اما چه كم متذكر مىشويد!
پس معلوم میشود که تمایز «انسان» با سایر موجودات دیگر، بصیرت اوست که موجب ایمان و عمل صالح میگردد و این دو دستآورد او را از مراحل متفاوت گذرانده و انسان مینماید. اما عدهی کمی به این مهم توجه دارند.
www.aviny.com
«لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (غافر -57)»
ترجمه: بايد بدانند خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت مردم است و ليكن بيشتر مردم نمىدانند.
برای «انسان» در کلام وحی اسامی متفاوتی چون: آدم، بشر، انسان و ... به کار رفته است که هر کدام معنای جداگانهای دارد و به حالتها و ویژگیهای متفاوتی از بشر اشاره مینماید.
اگر چه در قرآن کریم آیهای دال بر این که انسان اشرف مخلوقات است وجود ندارد، اما از فحوای آیات همین معنا بر میآید. چرا که بارها فرموده است که زمین و آسمان و هر آن چه در آن است را مسخر انسان نموده است. اما، باید دقت شود که این بزرگی و ویژگی فقط مخصوص «انسان» است و انسان با بشر یا بنیآدم فرق دارد.
این موجود که آن را «انسان» مینامیم، باید مراحل متفاوتی را طی نماید تا واقعاً انسان شود. او ابتدا نطفهای بیش نیست و مراحل زندگی جمادی را طی میکند. پس از این مرحله وارد زندگی «نباتی» میشود و اگر از این مرحله هم به سلامت گذشت، زندگی حیوانی را آغاز مینماید و پس از گذر از زندگی حیوانی، تازه زندگی «انسانی» و طی مراحل انسان شدن را آغاز مینماید. حال اگر این موجود در همان مرحلهی جمادی، یا نباتی، یا حیوانی بماند، باز هم به او انسان اطلاق میگردد؟ خیر. آیا ما به یک بذر، درخت و یا به یک درخت میوه میگوییم؟ خیر.
به همین دلیل است که شاهدیم خالق کریم گاهی انسان را جماد، گاهی گیاه و گاهی حیوان میخواند و چون ظرفیت و استعداد انسان شدن در او موجود بوده، ولی به فعلیت نرسانده است، بدتر از جماد و حیوان لقب میگیرد. بدیهی است که این الفاظ الهی، ناسزا نمیباشد، بلکه بیان مرحلهی وجودی اوست. چنان چه در آیات ذیل به هر سه مرحلهی «جمادی، نباتی و حیوانی» موجودی که آن را انسان میخوانیم، اشاره مینماید:
(جماد): ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَهِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَهِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقره -74)
ترجمه: سپس، دلهايتان سخت شد كه چون سنگ يا سختتر بود [چرا[ كه از بعضى سنگها جويها بشكافد و بعضى آنها دو پاره شود و آب از آن بيرون آيد و بعضى از آنها از ترس خدا فرود افتد و خدا از آن چه مىكنيد غافل نيست.
(نبات): وَ مَثَلُ كلَِمَةٍ خَبِيثَهٍ كَشَجَرَهٍ خَبِيثَهٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ(ابراهیم - 26)
و کلمهی خبیث را به درخت ناپاكى شبيه كرد كه از زمين كنده شده و قرار و ثباتى ندارد. (منظور از کلمه در قرآن، واژه لفظی نیست، بلکه به آیات الهی و انسان نیز کلمه اطلاق میشود، چنان حضرت آدم و حضرت ابراهیم (ع) را به کلمات امتحان نمود و بعد درجهی آنها رفیع گردانید و در احادیث است که این کلمات اهل عصمت(ع) هستند).
(حیوان): أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً (الفرقان - 44)
آيا مىپندارى بيشترشان مىشنوند يا مىفهمند (انسان هستند)؟ (نه) بلكه آنها جز به مانند حيوانات نيستند بلكه روش آنان گمراهانهتر (نیز) هست.
پس، تا اینجا روشن شد که هر موجود شبیه به انسانی، در پیشگاه خداوند متعال «انسان» نیست، بلکه ممکن است جماد، نبات، حیوان و یا حتی بدتر از آنان باشد. و انسان موجودی است که در سیر تکاملی خود از آن مراحل گذشته باشد. البته منظور این نیست که هر کجا در قرآن کریم از واژهی «انسان» استفاده شد، لابد منظور انسان کامل است! بلکه منظور این است که همگان آن انسانی که اشرف مخلوقات است، نمیباشند.
اما در آیهی مبارکه 57 از سورهی غافر، اصلاً به انسان اشاره نشده است، بلکه از واژهی «الناس» به معنای «مردم» استفاده شده و با توضیحات فوق معلوم شد که مردم، همگی انسان نیستند.
اگر به آیات قبل و بعد توجه نمایید، به خوبی منظور و مقصود روشن میشود. در آیهی قبل میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يجَُدِلُونَ فىِ ءَايَتِ اللَّهِ بِغَيرِْ سُلْطَنٍ أَتَئهُمْ إِن فىِ صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبرٌْ مَّا هُم بِبَلِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(غافر - 56)
ترجمه: همانا كسانى كه بدون هيچ دليلى كه از ناحيه خدا در دست داشته باشند در آيات خدا جدال مىكنند هيچ انگيزهاى به جز نخوت درونى ندارند و جدالشان به جايى نخواهد رسيد و با جدال به هدف خود نمىرسند، پس تو به خدا پناه بر كه شنواى بينا است.
به آدمی وقتی در جهالت خود لجاج میکند، نوعی غرور و تکبر دست میدهد، به گونهای که خود را از همه، حتی از خدا و رسول او بزرگتر میبیند! چنین موجودی را هر چند در لفظ «انسان» مینامیم، اما او هنوز در مراحل پایینتر مانده است. حال اگر این انسان هنوز جماد یا نبات یا حیوان باشد، معلوم است که همنوعان دیگرش از او بزرگتر هستند و خداوند به او هشدار میدهد که اگر به جمادی خود تکبر میکنی؟ خلقت کوهها، سیارات و ستارهها و ... از خلقت تو بزرگتر است. اگر به نباتی خود تکبر میکنی؟ خلقت انواع گیاهان و قدرت و رموز آنها از تو بیشتر است و اگر به حیوانی خود تکبر میکنی؟ به حیوانات دیگر نگاه کن. نه چشم مگس را داری، نه بال پشه را، نه آبشش آبزیان را، نه رادارهای پرندگان و چهارپایان را، نه از قدرت و درندگی دیگر حیوانات برخوردای! پس به چیز تکبر میکنی؟! البته این معنا به «انسان» هم خطاب شده است، چرا که ممکن است او را نیز تکبر و نخوت بگیرد و سقوط کند.
در آیه بعد تفاوتهای اساسی انسان و سایر موجودات را بیان نموده و میفرماید:
وَ مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ وَ لَا الْمُسىِءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ(غافر - 58)
نه کور و بینا (با بصیرت و بیبصیرت) یکسانند و نه آنهايى كه ايمان آورده و عمل صالح كردند با بدكاران برابرند، اما چه كم متذكر مىشويد!
پس معلوم میشود که تمایز «انسان» با سایر موجودات دیگر، بصیرت اوست که موجب ایمان و عمل صالح میگردد و این دو دستآورد او را از مراحل متفاوت گذرانده و انسان مینماید. اما عدهی کمی به این مهم توجه دارند.
www.aviny.com