پرسش :
چرا بخارى و مسلم احاديث مهدويت را در صحاح خود ذكر نكرده اند؟
پاسخ :
از جمله اشكالات برخى بر قضيه مهدويت از سوى اهل سنت آن است كه بخارى و مسلم اشاره اى به احاديث مهدويت نكرده و آنها را در صحيح خود نقل نكرده اند و اين به نوبه خود مى تواند سبب وهن و ضعف اين احاديث باشد.
احمد امين مصرى مى گويد:((از افتخارات صحيح بخارى و مسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است گر چه در غير اين دو كتاب از كتاب هاى حديث وارد شده است)). (1)
همين اشكال از ناحيه اشخاصى ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنت از قبيل شيخ محمد ابوزهره (2) ، سعد محمد حسن (3) ، حسين سائح ليبيايى مغربى (4) ، سيد محمد رشيد رضا (5) و شيخ بن محمود (6) وارد شده است .
پاسخ : اين اشكال مورد توجه اهل سنت واقع شده و شديدا با آن به مقابله پرداخته اند.
((دكتر بستوى))مى گويد:((اينان گمان مى كنند كه بخارى و مسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گمانى باطل است ، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته و هرگز چنين ادعايى نكرده اند. (7)
بخارى مى گويد:((آنچه را كه در كتاب خود((الجامع الصحيح))آورده ام صحيح است ولى چه بسيار احاديث صحيح السندى كه به جهت طولانى شدن كتابم نقل نكرده ام)). (8)
مسلم به حجاج قشيرى مى گويد:((من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب((صحيح))نياورده ام ، بلكه در صدد آن بوده ام كه تنها احاديثى را ذكر كنم كه اجماعى است)). (9)
حاكم نيشابورى مى گويد:((بخارى و مسلم حكم به عدم صحت احاديثى كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند)). (10)
ابن قيم جوزيه مى گويد:((آيا بخارى گفته است كه هر حديثى را من در كتابم نياورده ام باطل و غير حجت و ضعيف است ؟ چه بسيار احاديثى كه بخارى به آنها در غير كتاب((الجامع الصحيح))احتجاج نموده ولى در اين كتاب نياورده است . و چه بسيار احاديثى كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولى در اين كتاب نياورده است)). (11)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد:((حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاى حديثى نيز وجود دارد ، مثل : موطاء ، صحيح ابن خزيمه ، صحيح ابن حبان ، مستدرك حاكم ، جامع ترمذى ، سنن ابى داوود ، سنن نسائى ، سنن ابن ماجه ، سنن دار قطنى ، سنن بيهقى و ديگر كتب ، و اين امرى در نهايت وضوح و آشكار است)). (12)
ديگر اينكه چه كسى ادعا كرده كه بخارى و مسلم توجهى به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است ؛ زيرا اين دو به برخى از احاديث مربوط به خروج مهدى عليه السلام اشاره كرده اند. از قبيل :
الف ) احاديث خروج دجال
بخارى و خصوصا مسلم احاديث زيادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند. (13)
ابن حجر عسقلانى با نقل كلامى از آبرى در تواتر احاديث مهدى عليه السلام قصه دجال را به خروج حضرت مهدى عليه السلام ربط مى دهد. (14)
ب ) احاديث نزول عيسى بن مريم
بخارى به سند خود از ابو هريره نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم(15) ؛((شما را چه خواهد شد زمانى كه فرزند مريم در ميان شما فرود خواهد آمد در حالى كه امام شما از ميان شماست .))
مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است . (16)
مقصود از امام در اين روايات كسى جز مهدى عليه السلام نخواهد بود ، و لذا شارحين صحيح بخارى همگى متفق القول((امام))در اين روايت را حضرت مهدى عليه السلام معرفى كرده اند.
ج ) احاديث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعده عددا(17) ؛((در پايان امتم خليفه اى خواهد بود كه مال فراوان مى دهد بدون آنكه شماره كند))
با رجوع به روايات ديگر پى خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدى عليه السلام است .
ابن ابى شيبه به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤ ه حثيا(18) ؛((مردى از اهل بيتم بعد از وقفه اى از زمان و ظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاى او ريزان است .))
د) احاديث خسف بيداء
مسلم در((صحيح))به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يعوذ عائذ بالبيت فيبعث اليه بعث فاذا كانوا ببيداء من الارض خسف بهم(19) ؛((شخصى به خانه پناه مى برد ، لشكرى به سوى او فرستاده مى شود ، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مى رسد در آنجا به زمين فرو مى رود.))
با مراجعه به ساير روايات پير مى بريم كه فرو رفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدى عليه السلام است . (20)
پی نوشتها:
1- المهدى و المهدوية ، ص 41 ، ضحى الاسلام ، ج 3 ، ص 277.
2- الامام الصادق عليه السلام ، ص 238 و 239.
3- المهدية فى الاسلام ، ص 69.
4- تراثنا و موازين النقد ، ص 185-187.
5- تفسير المنار ، ج 9ص 499.
6- لا مهدى ينتظر بعد الرسول ، ص 6.
7- المهدى المنتظر فى الاحاديث الصحيحة .
8- مقدمه ابن الصلاح ، ص 21 و 22.
9- مقدمه ابن الصلاح ، ص 21 و 22.
10- مستدرك حاكم ، ج 1 ، ص 2.
11- زاد المعاد.
12- الامام المهدى عند اهل السنة ، ج 2 ، ص 445 ، به نقل از او.
13- صحيص بخارى ، ج 4 ، ص 143 ، كتاب الانبياء ، باب ما ذكر عن بنى اسرائيل ؛ صحيح مسلم با شرح نووى ، ج 18 ، ص 58 و 85.
14- تهذيب التهذيب ، ج 9- ص 125.
15- صحيح بخارى ، ج 4 ، ص 143.
16- صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 94
17- صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 185.
18- المصنف ، ابن ابى شيبه ، ج 8 ، ص 678.
19- صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 167.
20- مستدرك حاكم ، ج 4 ، ص 520.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
از جمله اشكالات برخى بر قضيه مهدويت از سوى اهل سنت آن است كه بخارى و مسلم اشاره اى به احاديث مهدويت نكرده و آنها را در صحيح خود نقل نكرده اند و اين به نوبه خود مى تواند سبب وهن و ضعف اين احاديث باشد.
احمد امين مصرى مى گويد:((از افتخارات صحيح بخارى و مسلم آن است كه اين گونه احاديث در آن دو وارد نشده است گر چه در غير اين دو كتاب از كتاب هاى حديث وارد شده است)). (1)
همين اشكال از ناحيه اشخاصى ديگر از متفكرين غرب زده اهل سنت از قبيل شيخ محمد ابوزهره (2) ، سعد محمد حسن (3) ، حسين سائح ليبيايى مغربى (4) ، سيد محمد رشيد رضا (5) و شيخ بن محمود (6) وارد شده است .
پاسخ : اين اشكال مورد توجه اهل سنت واقع شده و شديدا با آن به مقابله پرداخته اند.
((دكتر بستوى))مى گويد:((اينان گمان مى كنند كه بخارى و مسلم احاديث مهدويت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نكرده اند. اين گمانى باطل است ، زيرا اين دو به تمام احاديث صحيح احاطه نداشته و هرگز چنين ادعايى نكرده اند. (7)
بخارى مى گويد:((آنچه را كه در كتاب خود((الجامع الصحيح))آورده ام صحيح است ولى چه بسيار احاديث صحيح السندى كه به جهت طولانى شدن كتابم نقل نكرده ام)). (8)
مسلم به حجاج قشيرى مى گويد:((من تمام احاديث صحيح نزد خود را در اين كتاب((صحيح))نياورده ام ، بلكه در صدد آن بوده ام كه تنها احاديثى را ذكر كنم كه اجماعى است)). (9)
حاكم نيشابورى مى گويد:((بخارى و مسلم حكم به عدم صحت احاديثى كه در دو كتابشان نيامده نكرده اند)). (10)
ابن قيم جوزيه مى گويد:((آيا بخارى گفته است كه هر حديثى را من در كتابم نياورده ام باطل و غير حجت و ضعيف است ؟ چه بسيار احاديثى كه بخارى به آنها در غير كتاب((الجامع الصحيح))احتجاج نموده ولى در اين كتاب نياورده است . و چه بسيار احاديثى كه در غير اين كتاب تصحيح نموده ولى در اين كتاب نياورده است)). (11)
عبدالمحسن بن حمد العباد مى گويد:((حديث صحيح همان گونه كه در صحيحين موجود است در غير اين دو از كتاب هاى حديثى نيز وجود دارد ، مثل : موطاء ، صحيح ابن خزيمه ، صحيح ابن حبان ، مستدرك حاكم ، جامع ترمذى ، سنن ابى داوود ، سنن نسائى ، سنن ابن ماجه ، سنن دار قطنى ، سنن بيهقى و ديگر كتب ، و اين امرى در نهايت وضوح و آشكار است)). (12)
ديگر اينكه چه كسى ادعا كرده كه بخارى و مسلم توجهى به احاديث مهدويت به طور عموم نداشته اند؟ اين حرف باطل است ؛ زيرا اين دو به برخى از احاديث مربوط به خروج مهدى عليه السلام اشاره كرده اند. از قبيل :
الف ) احاديث خروج دجال
بخارى و خصوصا مسلم احاديث زيادى را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل كرده اند. (13)
ابن حجر عسقلانى با نقل كلامى از آبرى در تواتر احاديث مهدى عليه السلام قصه دجال را به خروج حضرت مهدى عليه السلام ربط مى دهد. (14)
ب ) احاديث نزول عيسى بن مريم
بخارى به سند خود از ابو هريره نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم(15) ؛((شما را چه خواهد شد زمانى كه فرزند مريم در ميان شما فرود خواهد آمد در حالى كه امام شما از ميان شماست .))
مسلم نيز همين مضمون را نقل كرده است . (16)
مقصود از امام در اين روايات كسى جز مهدى عليه السلام نخواهد بود ، و لذا شارحين صحيح بخارى همگى متفق القول((امام))در اين روايت را حضرت مهدى عليه السلام معرفى كرده اند.
ج ) احاديث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبدالله انصارى نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعده عددا(17) ؛((در پايان امتم خليفه اى خواهد بود كه مال فراوان مى دهد بدون آنكه شماره كند))
با رجوع به روايات ديگر پى خواهيم برد كه مقصود از اين خليفه همان حضرت مهدى عليه السلام است .
ابن ابى شيبه به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يخرج رجل من اهل بيتى عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن يكون عطاؤ ه حثيا(18) ؛((مردى از اهل بيتم بعد از وقفه اى از زمان و ظهور فتنه ها خروج خواهد كرد كه عطاى او ريزان است .))
د) احاديث خسف بيداء
مسلم در((صحيح))به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:يعوذ عائذ بالبيت فيبعث اليه بعث فاذا كانوا ببيداء من الارض خسف بهم(19) ؛((شخصى به خانه پناه مى برد ، لشكرى به سوى او فرستاده مى شود ، آن لشكر به سرزمين بيداء كه مى رسد در آنجا به زمين فرو مى رود.))
با مراجعه به ساير روايات پير مى بريم كه فرو رفتن زمين بيداء از علائم ظهور حضرت مهدى عليه السلام است . (20)
پی نوشتها:
1- المهدى و المهدوية ، ص 41 ، ضحى الاسلام ، ج 3 ، ص 277.
2- الامام الصادق عليه السلام ، ص 238 و 239.
3- المهدية فى الاسلام ، ص 69.
4- تراثنا و موازين النقد ، ص 185-187.
5- تفسير المنار ، ج 9ص 499.
6- لا مهدى ينتظر بعد الرسول ، ص 6.
7- المهدى المنتظر فى الاحاديث الصحيحة .
8- مقدمه ابن الصلاح ، ص 21 و 22.
9- مقدمه ابن الصلاح ، ص 21 و 22.
10- مستدرك حاكم ، ج 1 ، ص 2.
11- زاد المعاد.
12- الامام المهدى عند اهل السنة ، ج 2 ، ص 445 ، به نقل از او.
13- صحيص بخارى ، ج 4 ، ص 143 ، كتاب الانبياء ، باب ما ذكر عن بنى اسرائيل ؛ صحيح مسلم با شرح نووى ، ج 18 ، ص 58 و 85.
14- تهذيب التهذيب ، ج 9- ص 125.
15- صحيح بخارى ، ج 4 ، ص 143.
16- صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 94
17- صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 185.
18- المصنف ، ابن ابى شيبه ، ج 8 ، ص 678.
19- صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 167.
20- مستدرك حاكم ، ج 4 ، ص 520.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران