پرسش :
آيا شفاعت، تشويق به گناه نيست؟
پاسخ :
واژههاي «شفع» و «شفاعت»، هر دو مصدر و به معناي انضمام چيزي به چيزي هستند. راغب ميگويد: «اشفع ضمّ شئٍ اًّلي مثله»؛ «شفع، ضميمه كردن چيزي است به چيز ديگر».{1} در أقرب الموارد آمده است: «شفع العدد صّيَّره زوجاً»؛ عدد را شفع كرد، يعني آن را زوج كرد».{2}
ظاهراً شفاعت را از آن جهت شفاعت ميگويند كه شفيع، خواهش خويش را به ايمان و عمل ناقص شخصي منضم ميكند و هر دو، مجموعاً نزد خدا اثر ميكند؛ با در نظر گرفتن اين نكته كه انگيزاننده شفيع، خداست و اوست كه دستور داده است كه شفيع چنين خواهشي را مطرح كند.{3}
شفاعتي كه در منابع ديني به مثابه يكي از مظاهر بزرگ رحمت الهي مطرح است، دو گونه است:
1. شفاعت رهبري
آنگونه كه از منابع ديني برميآيد، در قيامت، نه تنها اعمال و عقايد و كردارهاي انسان، تجسّم و تمثل پيدا ميكنند و حقيقتِ عيني آنها پديدار ميشود، بلكه «روابط» انسانها نيز مجسم ميگردد و تمام روابط معنوياي كه در اين جهان ميان مردم برقرار است، در آن جهان صورت عيني و ملكوتي پيدا ميكنند. زماني كه يك انسان، سبب هدايت انساني ديگر ميگردد، رابطه رهبري و پيروي در ميان آنان در رستاخيز، به صورت عيني در ميآيد و هادي به صورت پيشوا و امام، و شخص هدايت يافته به صورت پيرو و مأموم ظاهر ميشود. شفاعت در گمراه ساختن و اغوا نيز همينگونه است. قرآن ميفرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلُّ أُنْاسٍ بِاًِّمَامِهِم»؛ «روزي كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا ميخوانيم».{4} يعني در روز قيامت، هر كس با پيشواي خويش و همان كسي كه در عمل، راهنما و الگوي او بوده است، محشور ميگردد.
در قلمرو شفاعت، سلسله مراتب كاملاً محفوظ ميماند؛ بدين نحو كه رسول اكرم(ص) شفيع اميرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) و آنها شفيع امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) و هر امامي شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش ميگردد. پيروِ امامان، عالمان ديني نيز از كساني را كه در دنيا از تعليم و تربيت خود برخوردار كردهاند، شفاعت ميكنند و بدين گونه سلسلهاي مرتبط و پر انشعاب به وجود ميآيد كه گروههاي كوچك به گروههاي بزرگتر ميپيوندند و در رأس سلسله، حضرت رسول اكرم(ص) قرار دارد:
او شفيع است اين جهان و آن جهاناين جهان در دين و آن جا در جنان
اين جهان گويد كه تو رهشان نماآن جهان گويد كه تو مهشان نما
پيشهاش اندر ظهور و در كموناًِّهدِ قَومي أَنَّهم لا يعلمون
بنابر روايات، امام حسين(ع) از عده بسياري شفاعت ميكند. علتش اين است كه در اين جهان، مكتب امام حسين(ع) بيش از هر مكتبي ديگر، موجب احياي دين و هدايت مردم شده است.{5}
پيشوايان ديني از نوع دوم شفاعت نيز برخوردارند كه آن را توضيح خواهيم داد.
2. شفاعت براي مغفرت و بخشودگي گناهان
يكي از اشكالاتي كه درباره اين نوع شفاعت وارد شده، اين است كه ميگويند: شفاعت موجب تجرّي به گناه و تشويق براي ارتكاب آن ميشود.
بايد دانست كه شفاعت تنها ايجاد اميدواري ميكند و انسان را از در افتادن به ورطه يأس باز ميدارد.
قرآن كريم ميفرمايد: «فَلا يَأمَنُ مَكْرَ الله اِلاّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»;{6} «از مكر الهي ايمن نيستند، مگر افراد زيانكار. نيز ميفرمايد: «اِنَّهُ لا يايْئَسُ مِنْ رَوْحِ الله اِلاّ الْقَوْمُ الْكافِروُنَ»؛ «از رحمت الهي تنها گروه كافران نااميد ميشوند».{7}
بنابراين، نه ميتوان از مكر الهي ايمن بود و نه از رحمت او مأيوس؛ زيرا هر دو از گناهان كبيرهاند. مؤمن معتدل، كسي است كه كه پيوسته ميان خوف و رجا باشد و اعتقاد به شفاعت، تنها باعث رجا و اميدواري او است.
افزون بر اين، شفاعت فقط در صورتي به گناهكار جرأت و جسارت ميدهد كه به طور مشخص، روشن باشد كه شامل چه افرادي و نسبت به چه گناهاني است؛ در حالي كه اين مطلب به طور مشخص بيان نگرديده است.
اگر شفاعت موجب تجرّي گردد، بايد گفت صفات غفور و رحيم خداوند نيز همين اثر را دارد؛ در حالي كه هيچ كس رحمت و مغفرت بيكران الهي را موجب تشويق به گناه نميداند.
همانگونه كه نميتوان گفت وجود دكتر و دارو و عمل جراحي، موجب آن است كه ما عمداً شكم خويش را پاره كنيم و يا پاي خويش را بشكنيم؛ شفاعت نيز انسان را به گناه وا نميدارد؛ بلكه فقط بر اميد ما به فضل الهي ميافزايد.
پی نوشتها:
[1].مفردات راغب، ص 270، ذيل ماده شفع.
[2].أقرب الموارد، سعيد الجوري الشرتوني، ج 1، ذيل ماده شفع، ص 599، (المؤسسْ الجامعيه للدراسْ الاسلاميه).
[3].قاموس القرآن، علياكبر قرشي، ج 4، ص49، ذيل ماده شفع (انتشارات دارالكتب الاسلاميه، طهران 1367).
[4].سوره اسرأ، آيه 71.
[5].ر.ك: عدل الهي، شهيد مطهري، ص 246، مجموعه آثار مطهري، ج 1، عدل الهي، شفاعت، ص 253 - 250.
[6].سوره اعراف، آيه 99.
[7].سوره يوسف، آيه 87.
eporsesh.com
واژههاي «شفع» و «شفاعت»، هر دو مصدر و به معناي انضمام چيزي به چيزي هستند. راغب ميگويد: «اشفع ضمّ شئٍ اًّلي مثله»؛ «شفع، ضميمه كردن چيزي است به چيز ديگر».{1} در أقرب الموارد آمده است: «شفع العدد صّيَّره زوجاً»؛ عدد را شفع كرد، يعني آن را زوج كرد».{2}
ظاهراً شفاعت را از آن جهت شفاعت ميگويند كه شفيع، خواهش خويش را به ايمان و عمل ناقص شخصي منضم ميكند و هر دو، مجموعاً نزد خدا اثر ميكند؛ با در نظر گرفتن اين نكته كه انگيزاننده شفيع، خداست و اوست كه دستور داده است كه شفيع چنين خواهشي را مطرح كند.{3}
شفاعتي كه در منابع ديني به مثابه يكي از مظاهر بزرگ رحمت الهي مطرح است، دو گونه است:
1. شفاعت رهبري
آنگونه كه از منابع ديني برميآيد، در قيامت، نه تنها اعمال و عقايد و كردارهاي انسان، تجسّم و تمثل پيدا ميكنند و حقيقتِ عيني آنها پديدار ميشود، بلكه «روابط» انسانها نيز مجسم ميگردد و تمام روابط معنوياي كه در اين جهان ميان مردم برقرار است، در آن جهان صورت عيني و ملكوتي پيدا ميكنند. زماني كه يك انسان، سبب هدايت انساني ديگر ميگردد، رابطه رهبري و پيروي در ميان آنان در رستاخيز، به صورت عيني در ميآيد و هادي به صورت پيشوا و امام، و شخص هدايت يافته به صورت پيرو و مأموم ظاهر ميشود. شفاعت در گمراه ساختن و اغوا نيز همينگونه است. قرآن ميفرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلُّ أُنْاسٍ بِاًِّمَامِهِم»؛ «روزي كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا ميخوانيم».{4} يعني در روز قيامت، هر كس با پيشواي خويش و همان كسي كه در عمل، راهنما و الگوي او بوده است، محشور ميگردد.
در قلمرو شفاعت، سلسله مراتب كاملاً محفوظ ميماند؛ بدين نحو كه رسول اكرم(ص) شفيع اميرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) و آنها شفيع امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) و هر امامي شفيع امام ديگر و شفيع شاگردان و پيروان خويش ميگردد. پيروِ امامان، عالمان ديني نيز از كساني را كه در دنيا از تعليم و تربيت خود برخوردار كردهاند، شفاعت ميكنند و بدين گونه سلسلهاي مرتبط و پر انشعاب به وجود ميآيد كه گروههاي كوچك به گروههاي بزرگتر ميپيوندند و در رأس سلسله، حضرت رسول اكرم(ص) قرار دارد:
او شفيع است اين جهان و آن جهاناين جهان در دين و آن جا در جنان
اين جهان گويد كه تو رهشان نماآن جهان گويد كه تو مهشان نما
پيشهاش اندر ظهور و در كموناًِّهدِ قَومي أَنَّهم لا يعلمون
بنابر روايات، امام حسين(ع) از عده بسياري شفاعت ميكند. علتش اين است كه در اين جهان، مكتب امام حسين(ع) بيش از هر مكتبي ديگر، موجب احياي دين و هدايت مردم شده است.{5}
پيشوايان ديني از نوع دوم شفاعت نيز برخوردارند كه آن را توضيح خواهيم داد.
2. شفاعت براي مغفرت و بخشودگي گناهان
يكي از اشكالاتي كه درباره اين نوع شفاعت وارد شده، اين است كه ميگويند: شفاعت موجب تجرّي به گناه و تشويق براي ارتكاب آن ميشود.
بايد دانست كه شفاعت تنها ايجاد اميدواري ميكند و انسان را از در افتادن به ورطه يأس باز ميدارد.
قرآن كريم ميفرمايد: «فَلا يَأمَنُ مَكْرَ الله اِلاّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»;{6} «از مكر الهي ايمن نيستند، مگر افراد زيانكار. نيز ميفرمايد: «اِنَّهُ لا يايْئَسُ مِنْ رَوْحِ الله اِلاّ الْقَوْمُ الْكافِروُنَ»؛ «از رحمت الهي تنها گروه كافران نااميد ميشوند».{7}
بنابراين، نه ميتوان از مكر الهي ايمن بود و نه از رحمت او مأيوس؛ زيرا هر دو از گناهان كبيرهاند. مؤمن معتدل، كسي است كه كه پيوسته ميان خوف و رجا باشد و اعتقاد به شفاعت، تنها باعث رجا و اميدواري او است.
افزون بر اين، شفاعت فقط در صورتي به گناهكار جرأت و جسارت ميدهد كه به طور مشخص، روشن باشد كه شامل چه افرادي و نسبت به چه گناهاني است؛ در حالي كه اين مطلب به طور مشخص بيان نگرديده است.
اگر شفاعت موجب تجرّي گردد، بايد گفت صفات غفور و رحيم خداوند نيز همين اثر را دارد؛ در حالي كه هيچ كس رحمت و مغفرت بيكران الهي را موجب تشويق به گناه نميداند.
همانگونه كه نميتوان گفت وجود دكتر و دارو و عمل جراحي، موجب آن است كه ما عمداً شكم خويش را پاره كنيم و يا پاي خويش را بشكنيم؛ شفاعت نيز انسان را به گناه وا نميدارد؛ بلكه فقط بر اميد ما به فضل الهي ميافزايد.
پی نوشتها:
[1].مفردات راغب، ص 270، ذيل ماده شفع.
[2].أقرب الموارد، سعيد الجوري الشرتوني، ج 1، ذيل ماده شفع، ص 599، (المؤسسْ الجامعيه للدراسْ الاسلاميه).
[3].قاموس القرآن، علياكبر قرشي، ج 4، ص49، ذيل ماده شفع (انتشارات دارالكتب الاسلاميه، طهران 1367).
[4].سوره اسرأ، آيه 71.
[5].ر.ك: عدل الهي، شهيد مطهري، ص 246، مجموعه آثار مطهري، ج 1، عدل الهي، شفاعت، ص 253 - 250.
[6].سوره اعراف، آيه 99.
[7].سوره يوسف، آيه 87.
eporsesh.com