پرسش :
آيا در قرآن درباره تقويم طبيعي چيزي آمده است؟
پاسخ :
در اين باره به جز شمارة ماهها و اشاره به وجود خورشيد و ماه براي روز و سالشماري، چيز خاصي نيامده است. در آيه 36 سوره توبه ميخوانيم: "تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب ]آفرينش[ الهي از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است ]و جنگ در آن ممنوع ميباشد[..." و در آيه 5 سوره يونس آمده است: "او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آن منزلگاههايي مقدر كرد تا عدد سالها و حساب ]كارها[ را بدانيد..."(و نيز بنگريد: اسرأ، 12.)
و تنها مطلبي كه به محاسبة سال شمسي و قمري اشاره دارد و از شگفتيهاي قرآن به شمار ميرود، آيه 25 سوره كهف است. آيه ميفرمايد: "آنها ]اصحاب كهف[ در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال بر آن افزودند" به عقيدة برخي از مفسران، اين تعبير كه به جاي 309 سال فرموده است: "300 سال و نه سال بر آن افزودند"، اشاره به تفاوت سالهاي شمسي و قمري است; چرا كه آنها به حساب سالهاي شمسي سيصدسال در غار توقف كردند; در حالي كه با محاسبة سالهاي قمري، سيصدونه سال ميشود; براي اينكه در عرف قرآن، سال به قمري حساب ميشود كه از ماههاي هلالي (هلال ماه) تركيب مييابد و در شريعت اسلام نيز همين معتبر است; از اين رو، اين بيان قرآن كريم از لطايف است كه با يك تعبير جزئي در عبارت، خواسته واقعيّت ديگري را كه نياز به شرح دارد، بازگو نمايد. تذكر اين نكته لازم است كه تفاوت سالهاي شمسي و قمري، تقريباً در هر سال يازده روز است كه اگر آن را در سيصد ضرب كنيم و سپس بر عدد روزهاي سال قمري كه 354 روز است، تقسيم كنيم، نتيجة آن عدد نه ميشود.(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي;، ج 13، ص 275، نشر اسلامي / تفسير نمونه، آيةالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 12، ص 392، دارالكتب الاسلامية.)
يادآوري اين نكته لازم است كه قرآن كتاب انسان سازي است، نه كتاب جغرافيا، تاريخ، زيستشناسي و...; بنابراين، عدم ذكر اين مسائل در قرآن كاملاً بر اهداف آن منطبق است.
در آيه 5 سورة يونس نيز ميفرمايد: "هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَآءً وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ...; او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داده و براي آن منزلگاههايي مقدر كرده تا عدد سالها و حساب ]كارها[ را بدانيد."
يكي ديگر از آثار مفيد ماه اين است كه ميبينيم از نخستين شب كه هلال باريكي بيش نيست رو به افزايش ميرود تا حدود نيمة ماه از آن پس تدريجاً نقصان مييابد تا يكي دو روز آخر ماه بعد در تاريكي مطلق فرو ميرود و بار ديگر به شكل هلال ظاهر ميگردد و همان منزلگاههاي پيشين را طي ميكند; اين دگرگوني عبث و بيهوده نيست; بلكه يك تقويم بسيار دقيق و زندة طبيعي است كه عالم و جاهل ميتوانند آن را بخوانند و حساب تاريخ كارها و امور زندگي خود را در ايام سال نگهدارند.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 8، ص 224، دارالكتب الاسلامية.)
eporsesh.com
در اين باره به جز شمارة ماهها و اشاره به وجود خورشيد و ماه براي روز و سالشماري، چيز خاصي نيامده است. در آيه 36 سوره توبه ميخوانيم: "تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب ]آفرينش[ الهي از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است ]و جنگ در آن ممنوع ميباشد[..." و در آيه 5 سوره يونس آمده است: "او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آن منزلگاههايي مقدر كرد تا عدد سالها و حساب ]كارها[ را بدانيد..."(و نيز بنگريد: اسرأ، 12.)
و تنها مطلبي كه به محاسبة سال شمسي و قمري اشاره دارد و از شگفتيهاي قرآن به شمار ميرود، آيه 25 سوره كهف است. آيه ميفرمايد: "آنها ]اصحاب كهف[ در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال بر آن افزودند" به عقيدة برخي از مفسران، اين تعبير كه به جاي 309 سال فرموده است: "300 سال و نه سال بر آن افزودند"، اشاره به تفاوت سالهاي شمسي و قمري است; چرا كه آنها به حساب سالهاي شمسي سيصدسال در غار توقف كردند; در حالي كه با محاسبة سالهاي قمري، سيصدونه سال ميشود; براي اينكه در عرف قرآن، سال به قمري حساب ميشود كه از ماههاي هلالي (هلال ماه) تركيب مييابد و در شريعت اسلام نيز همين معتبر است; از اين رو، اين بيان قرآن كريم از لطايف است كه با يك تعبير جزئي در عبارت، خواسته واقعيّت ديگري را كه نياز به شرح دارد، بازگو نمايد. تذكر اين نكته لازم است كه تفاوت سالهاي شمسي و قمري، تقريباً در هر سال يازده روز است كه اگر آن را در سيصد ضرب كنيم و سپس بر عدد روزهاي سال قمري كه 354 روز است، تقسيم كنيم، نتيجة آن عدد نه ميشود.(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي;، ج 13، ص 275، نشر اسلامي / تفسير نمونه، آيةالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 12، ص 392، دارالكتب الاسلامية.)
يادآوري اين نكته لازم است كه قرآن كتاب انسان سازي است، نه كتاب جغرافيا، تاريخ، زيستشناسي و...; بنابراين، عدم ذكر اين مسائل در قرآن كاملاً بر اهداف آن منطبق است.
در آيه 5 سورة يونس نيز ميفرمايد: "هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَآءً وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ...; او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داده و براي آن منزلگاههايي مقدر كرده تا عدد سالها و حساب ]كارها[ را بدانيد."
يكي ديگر از آثار مفيد ماه اين است كه ميبينيم از نخستين شب كه هلال باريكي بيش نيست رو به افزايش ميرود تا حدود نيمة ماه از آن پس تدريجاً نقصان مييابد تا يكي دو روز آخر ماه بعد در تاريكي مطلق فرو ميرود و بار ديگر به شكل هلال ظاهر ميگردد و همان منزلگاههاي پيشين را طي ميكند; اين دگرگوني عبث و بيهوده نيست; بلكه يك تقويم بسيار دقيق و زندة طبيعي است كه عالم و جاهل ميتوانند آن را بخوانند و حساب تاريخ كارها و امور زندگي خود را در ايام سال نگهدارند.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 8، ص 224، دارالكتب الاسلامية.)
eporsesh.com