پرسش :
با توجه به آيه شريف: "ربنا ما خلقت هذا باطلا"، مفهوم باطل نبودن آفرينش آسمانها چيست؟
پاسخ :
هر چيز بيفايدهاي كه غرض عقلايي بر آن مترتب نشود را باطل ميگويند. قرآن كريم ملاك هدفمندي را، سود رساني به مردم و معيار باطل را نقطه مقابل آن معرفي كرده است(تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج، ص 87، مؤسسة اعلمي للمطبوعات.); آن جا كه ميفرمايد: "وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الاْ ?َرْض;(رعد،17) ولي آن چه به مردم سود ميرساند ]آب يا فلز خالص[، در زمين باقي ميماند. خداوند اين چنين مثال ميزند." پس براساس اين آيه شريف، براي درك مفهوم باطل، نقطه مقابل آن; يعني حق، توضيح داده شده است. حق در نگاه آيه شريف مزبور، هم چون آب زلال است كه مايه حيات و زندگي بوده، ولي باطل، بيفايده و بيهوده است. كف روي آب كه باطل بدان تشبيه شده، نه هرگز كسي را سيراب ميكند و نه گياه و درختي را ميروياند.(تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج، ص 167، دارالكتب الاسلاميه.)
2. مفهوم و پيامد اين كه خداوند آفرينش را بر پاية باطل قرار نداده، آن است كه انسانها بدانند كه براي رسيدن به پاداش اعمال خود به زودي محشور خواهند شد; از اين رو، كسي نميتواند منكر مصلحت، عقاب و كيفر شود، چرا كه در غير اين صورت، آفرينش، باطل خواهد بود.(تفسير الميزان، همان، ص 88.)
3. همان گونه كه در آغاز آيه شريف مورد پرسش آمده، دست يابي به حق نيز وامدار دو مقدمه و زمينه است: ذكر در همه حالات از يك سو و تفكر و انديشه ورزي در اسرار آفرينش، از سوي ديگر كه قرآن كريم هم به اين حقيقت اشاره ميفرمايد: "الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَـَمًا وَقُعُودًا وَعَلَيَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَـَوَ َتِ وَالاْ ?َرْض; همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ]يعني در همه حال، چون انسان از يكي از سه حالت مذكور خالي نيست[ ياد كرده، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين، ميانديشند." حقيقت آن است كه تفكر و انديشه در اسرار آفرينش آسمانها و زمين، به انسان، آگاهيِ خاصي داده و نخستين اثر آن، توجه به بيهوده نبودن آفرينش است; زيرا وقتي كه انسان حتي در هر موجود كوچكي از اين جهان بزرگ، هدفي ميبيند، آيا ميتواند باور كندكه مجموعة جهان بيهدف باشد؟(تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج، ص 216، دارالكتب الاسلاميه.)
eporsesh.com
هر چيز بيفايدهاي كه غرض عقلايي بر آن مترتب نشود را باطل ميگويند. قرآن كريم ملاك هدفمندي را، سود رساني به مردم و معيار باطل را نقطه مقابل آن معرفي كرده است(تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج، ص 87، مؤسسة اعلمي للمطبوعات.); آن جا كه ميفرمايد: "وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الاْ ?َرْض;(رعد،17) ولي آن چه به مردم سود ميرساند ]آب يا فلز خالص[، در زمين باقي ميماند. خداوند اين چنين مثال ميزند." پس براساس اين آيه شريف، براي درك مفهوم باطل، نقطه مقابل آن; يعني حق، توضيح داده شده است. حق در نگاه آيه شريف مزبور، هم چون آب زلال است كه مايه حيات و زندگي بوده، ولي باطل، بيفايده و بيهوده است. كف روي آب كه باطل بدان تشبيه شده، نه هرگز كسي را سيراب ميكند و نه گياه و درختي را ميروياند.(تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج، ص 167، دارالكتب الاسلاميه.)
2. مفهوم و پيامد اين كه خداوند آفرينش را بر پاية باطل قرار نداده، آن است كه انسانها بدانند كه براي رسيدن به پاداش اعمال خود به زودي محشور خواهند شد; از اين رو، كسي نميتواند منكر مصلحت، عقاب و كيفر شود، چرا كه در غير اين صورت، آفرينش، باطل خواهد بود.(تفسير الميزان، همان، ص 88.)
3. همان گونه كه در آغاز آيه شريف مورد پرسش آمده، دست يابي به حق نيز وامدار دو مقدمه و زمينه است: ذكر در همه حالات از يك سو و تفكر و انديشه ورزي در اسرار آفرينش، از سوي ديگر كه قرآن كريم هم به اين حقيقت اشاره ميفرمايد: "الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَـَمًا وَقُعُودًا وَعَلَيَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَـَوَ َتِ وَالاْ ?َرْض; همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آن گاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ]يعني در همه حال، چون انسان از يكي از سه حالت مذكور خالي نيست[ ياد كرده، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين، ميانديشند." حقيقت آن است كه تفكر و انديشه در اسرار آفرينش آسمانها و زمين، به انسان، آگاهيِ خاصي داده و نخستين اثر آن، توجه به بيهوده نبودن آفرينش است; زيرا وقتي كه انسان حتي در هر موجود كوچكي از اين جهان بزرگ، هدفي ميبيند، آيا ميتواند باور كندكه مجموعة جهان بيهدف باشد؟(تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج، ص 216، دارالكتب الاسلاميه.)
eporsesh.com