شنبه، 22 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مقصود از تأويل قرآن در مقابل تنزيل چيست؟


پاسخ :
مفاهيم كلي كه در قرآن وارد شده بر دونوعند، گاهي مصاديق روشن و گاهي مصاديق مخفي و پنهان دارند. تطبيق آيه بر مصاديق روشن «تنزيل» آن و تطبيق آن بر مصاديق مخفي و بالأخص مصاديقي كه درطول زمان پديد مي‌آيند و در زمان نزول وجود نداشته‌اند، «تأويل» آن است.
و به ديگر سخن: تطبيق مفهوم كلي آيه بر مصاديق موجود در زمان نزول آن، «تنزيل» و تطبيق آن بر مصاديقي كه به مرور زمان پديد مي‌آيند «تأويل» آن مي‌باشد. استفاده از مباحث اجتماعي قرآن و بهره‌برداري مستمر از آن بر اين اساس استوار است و هرگز صحيح نيست كه در بهره‌گيري از قرآن بر مصاديق موجود در عصر نزول آيه و يا بر مصاديق واضح اكتفا ورزيد.
امام صادق(ع) در حديثي قرآن را چنين توصيف مي‌كند:
«ظَهره تَنريله، و بَطنه تَأويله، منه مامضي، و منه مالم يجيء بعد، يَجْرِي كما تجري الشمس والقمر». (اصول كافي2/599، كتاب فضل القرآن، حديث 2).
[برون قرآن «تنزيل» آن و درون آن «تأويل» آن مي‌باشد قسمتي از تأويل قرآن گذشته و برخي ديگر هنوز نيامده است. قرآن مانند خورشيد و ماه در حال جريان مي‌باشد]. (همان‌طور كه خورشيد و ماه در انحصار منطقه‌اي نيست)
همچنين قرآن نيز در انحصار افراد خاصي نمي‌باشد.
در اين حديث «تأويل» در مقابل «تنزيل» وارد شده و تأويل به معني تطبيق مفاهيم كلي بر افرادي گرفته شده كه بخشي از آنها در گذشته بوده و بخشي ديگر در آينده تحقق مي‌پذيرند.
امام صادق (ع) در حديثي مي‌فرمايد: «اگر آيه اي درباره‌ي كسي نازل گرديد آن گاه آن شخص بميرد (مفاد آيه به صورت قانون كلي باقي مي‌ماند) و اگر با از بين رفتن آن شخص آيه نيز از بين برود قرآن نيز به تدريج از بين مي‌رود بلكه قرآن زنده است درباره آينده همان را حكم مي‌كند كه درباره گذشته آن را حكم مي‌كرد».
تنها اين دو حديث نيست كه قرآن در آنها به آفتاب و ماه تشبيه شده باشد بلكه در اين مورد احاديثي وارد شده كه همگي حاكي از آن است كه قرآن پيوسته زنده ودر هر زمان‌تر و تازه است و ابداً مندرس و كهنه نمي‌گردد. (به كتاب شريف الذريعه مراجعه شود.)
حيات و تحرك قرآن در سايه همين تأويل در مقابل تنزيل است و هرگز نبايد مفاهيم كلي قرآن را در انحصار گروهي دانست بلكه بايد آن را بر آيندگان به نحوي تطبيق كرد كه بر گذشتگان تطبيق مي‌گشت.
قرآن مجيد در سوره «رعد» آيه هفتم چنين مي‌فرمايد: «إِنَما أَنت مُنذر ولِكل قَوم هاد…» [تو اي پيامبر بيم دهنده‌اي و براي هر گروهي هدايت كننده‌اي است.] خود پيامبر گرامي(ص) طبق روايات متواتر جمله «ولكل قوم هاد» را بر اميرمؤمنان تطبيق كرد و فرمود: «أنا المنذر و علي الهادي إلي أمري» (نورالثقلين 2/488).
[من بيم دهنده و علي هدايت كننده به دستورهاي من است.]
به طور مسلم پس از اميرمؤمنان، آيه مصاديقي نيز دارد كه به مرور زمان بر آن منطبق مي‌باشد. بخشي از تحرك و روشنگري قرآن در اين است كه به مرور زمان بر مصاديق آن تطبيق گردد، از اين جهت امام باقر(ع) فرمود: «پيامبر خدا بيم دهنده و علي هدايت كننده و هر امام، هادي مردم آن عصري است كه در آن زندگي مي‌كنند». (در اين باره به كتاب «القرآن في أحاديث النبي و آله» ص 160-162 مراجعه شود؛ قسمتي از اين احاديث در آنجا گردآوري شده است.)
يادآور شديم كه مقصود از تأويل در مقابل «تنزيل» آن رشته از مصاديق آيه و يا آيات است كه هنگام نزول قرآن نبوده و بعدها تحقق پذيرفته است و اگر هم در زمان نزول وجود‌ داشته، مصداق مخفي بود و نياز به تذكر داشت اكنون براي هر دو مورد، مثالي را ياد آور مي‌شويم:
1. در جنگ جمل سپاه امام در برابر سپاه پيمان شكن «طلحه» و «زبير» كه بيعت خود را با امام شكستند، قرار گرفت پيش از آغاز جنگ، امام به مردم بصره چنين خطاب كرد: مردم بصره آيا از من در داوري ستم ديده ايد؟ آيا در تقسيم مال مرتكب ظلم شده‌ام؟ آيا مالي را بر خود و اهل بيت خود اختصاص داده‌ام و شما را از آن محروم ساخته‌‌ام؟ آيا حدود الهي را در حق شما اجرا كرده‌ام و درباره ديگران تعطيل كرده‌ام تا به خاطر اين امور و يا يكي از آنها پيمان خود را با من مي‌شكنيد؟ آنان در پاسخ گفتند: نه، هيچ كدام از اين كارها انجام نگرفته است، در اين موقع كه امام حجت را بر آنان تمام نمود، به تنظيم صفوف سربازان خود پرداخت و اين آيه را تلاوت كرد:
«و إن نَكَثوا اَيمانهم مِن بَعد عَهدهم وطَعنوا في دينكم فَقاتِلوا أَئِمه الكُفر اِنهم لا أَيمان لَهم لَعلَهم يَنتهون». توبه/12. [اگر آنان سوگند‌هاي خود را شكستند و به آيين شما طعنه زدند با سران كفر نبرد كنيد براي آنان پيماني نيست شايد آنان باز داشته شوند.]
آن گاه امام افزود: به خدايي كه دانه را شكافت و انسان را آفريد و محمد را براي نبوت برگزيد آنان مورد اين آيه هستند و از روز نزول اين آيه با پيمان نشكنان نبرد نشده است. (در اين باره به كتاب « نور الثقلين»: ص 2/482-485 مراجعه شود.)
تطبيق اين آيه بر اين گروه تأويل آن و بيان مصداقي است كه در روز نزول آيه وجود نداشته است.
2. در روز «صفين» سپاه علي(ع) كه در ميان آنان «عمار ياسر» نيز بود، در برابر سپاه معاويه قرار گرفت. سپاه اسلام با حزب اموي كه در رأس آنان ابوسفيان و معاويه قرار داشت دو بار نبرد كرده است:
الف) در زمان رسول گرامي(ص) آنگاه كه ابوسفيان نبردهاي «بدر» و «احزاب» را رهبري مي‎كرد.
ب) در زمان علي بن ابي طالب(ع) كه فرزند ابوسفيان زمام امور را به دست گرفت و حزب اموي را به صورت يك حزب زيرزميني هدايت مي‌كرد. عمار در اين جنگ به سپاه معاويه حمله كرد و رجزي خواند كه نخستين بيت آن اين است: « در گذشته با شما براساس تنزيل قرآن نبرد مي‌كرديم و امروز با شما براساس تأويل آن نبرد مي‌كنيم».
در اين شعر «تأويل» در مقابل «تنزيل» قرار گرفته است و تطبيق آيه «جاهد الكفار» بر حزب اموي كه در زمان پيامبر آشكارا كافر بودند، تنزيل قرآن، و تطبيق آن بر آن حزب در زمان علي(ع) كه در باطن كافر بودند و تظاهر به اسلام مي‌كردند « تأويل» قرآن معرفي شده است.
اين بيان مي‌رساند كه تأويل در مقابل تنزيل جز تطبيق آيه بر مصاديق مخفي و يا مصاديقي كه پس از نزول آيه تحقق مي‌پذيرند، چيز ديگري نيست. پيامبر گرامي(ص) به خود اميرمؤمنان خطاب مي‌كند و مي‌فرمايد:
«تو بر تأويل قرآن (با ناكثين، قاسطين، مارقين) نبرد مي‌كني، همچنان كه در كنار من با تنزيل آن نبرد كردي، آنگاه محاسن تو با خون سرت خضاب مي‌گردد».


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.