پرسش :
اگر امام علي(علیه السلام) حكومت را در دست ميگرفت، آيا جنگهايي را كه ابوبكر، عمر و عثمان به راه انداخته بودند، به راه ميانداخت؟ اگر در زمان حكومت امويان و عباسيان، امامان(علیهم السلام) حكومت را در دست داشتند، آيا جنگهاي آنان را به راه ميانداختند؟
پاسخ :
زمان امام علي(ع) با زمان ديگر امامان(ع) تفاوت داشت كه در اين جا براي هر يك مطالبي را جداگانه بيان ميداريم:
1- زمان امام علي(ع): در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت سه خليفه حكومت كردند.
1-1- دوره كوتاه خلافت ابوبكر: در اين دوره وجود شورشهاي گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات وجنگهاي رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراواني براي دستيابي به فتوحات چشمگيري همانند دوران پس از خود نداشته باشد.
لشكر كشيهاي وي را تنها ميتوان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخي از مناطق شام و عراق دانست.(2)
امام علي(ع) كه به سبب مهارتهاي فراوان جنگي و فداكاريهاي بي نظيرش در جنگهاي بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشاني از خود به يادگار گذاشته بود، نميتوانست مورد غفلت و بي توجهي خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواي وي ميتوانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمينهاي كفر و شرك رسيده است، بياعتنا يا منزوي باشد؟ همه ميدانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستي از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامي عرب با او به نبرد برخيزند او نميترسد و ميدان نبرد را رها نميكند.(3)
از اين رو خليفه و يارانش ميكوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامي را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات اعتبار و مشروعيت چنين اقدامي را در اذهان بسياري از هوادارانش مستحكم سازند و از سوي ديگر از مهارتهاي جنگي آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد.
سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويي امام نميخواست با حضور خود در جنگها بر سياستهاي خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد امّا و از جهتي هم نميخواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعي "بي طرفانه" و يا حداكثر "مشاورانه" را اتخاذ نمود. طبق بعضي از گزارشهاي تاريخي، ابوبكر براي فتح شام از اصحاب نظر خواهي كرد. هر كس نظري داد كه مورد پذيرش وي واقع نشد، ولي نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: "چه خليفه خودبه اين نبرد رو آورد و چه لشكري از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.
ابوبكر در حالي كه از شنيدن چنين خبري خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروي از فرماندهانشان امر كرد.(4)
در جنگهاي اين دوره گروهي از ياران امام علي(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابي وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضوري فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند.
از دو جهت ميتوان گفت كه تا حدودي جنگهاي اين دوره مورد تأييد امام بود: يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه پيروزي را پيش بيني كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفي نمود، ديگري شركت ياران صميمي حضرت در اين نبردها.
1-2- دوره ده ساله خلافت عمر:
موضعي را كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود همانند موضعي بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعني نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعي كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد.
عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولي موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودي: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهي كرد، عثمان گفت: سپاه اعزام كن و هر كدام را با سپاه بعدي تقويت نما و مردي را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: علي بن ابي طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با علي(ع) مذاكره كرد، امّا علي(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5)
عمر كه نميتوانست علي(ع) را به طور مستقيم به همكاري و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاهها و راهنماييهاي آن حضرت بهرهمند گردد. حضرت چون نميتوانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بياعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاههاي خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامي آنان را در اين امر همراهي كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتي ميخواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نميورزيد.(6)
بنا به روايتي از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهمترين آنها فتوحات بود، با نظر خواهي از علي(ع) به سامان ميرساند.(7)
در اين دوره شيعيان و ياران امام علي(ع) در جنگها شركت فعال داشتند، از جمله:
- عمار ياسر در فتح مصر، شوشتر و ديار بكر؛
- مالك اشتر نخعي در نبرد قادسيه و مصر؛
- حجر بن عدي كندي در نبرد جلولاء و قادسيه؛
- براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوين و زنجان؛
- زيدبن صرحان در نبرد جلولاء؛
- حذيفه بن يمان در جنگ نهاوند؛
- مقدادبن اسود كندي در فتح مصر و ديار بكر؛
- هاشم مرقال در نبرد قادسيه، بيت المقدس و جلولاء؛
- سلمان فارسي در فتح مدائن.
در اين دوره ميتوان از دو جهت به تأييد امام علي(ع) پي برد:
يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه به پيروزي منجر شد.
دوم از جهت شركت فعال ياران صميمي حضرت در نبردها.
اين سخن به معناي تأييد امام از ديگر سياستهاي عمر نيست، بلكه سخن در اصل فتوحات است، نه سياست عرب گرايانه عمر و موضعگيري او در برابر ايرانيان كه مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد ديگر كه ما در نامه قبلي به برخي از آنها اشاره نمودهايم و در اين جا از بيان مجدد آن خودداري ميكنيم.
1-3- دوره دوازه ساله خلافت عثمان:
در اين دوره رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كمتر در صحنه حضور مييافت و به مشورت و همكاي در امور حكومت ميپرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشي در منابع تاريخ مبني بر راهنمايي و ارائه نظر در امر فتوحات از سوي حضرت وجود ندارد. علت چنين موضعگيري را بايد در تفاوت شيوه حكومت عثمان با دو خليفه پيشين جستجو نمود. بنابراين نميتوان پذيرفت كه جنگها در زمان عثمان مورد تأييد امام قرار داشت.
2- زمان ديگر امامان(ع):
در دوره حكومت امويان وعباسيان عموماً ماهيت فتوحات دگرگون شده بود؛ يعني جهاد و جنگ هايي كه به نام اسلام تحقق مييافت، به جاي اين كه با هدف مقدس نجات ستمديدگان وحركتهاي رهايي بخش انجام شود، با اهداف شيطاني و با انگيزه غارت و چپاول اموال و تعرض به نواميس مردم رخ ميداد و جهاد رهايي بخش به جنگهاي ستمگرانه تبديل شده بود و ديگر سخن از ارزشهاي اسلامي نبود، بلكه سخن از زراندوزي و هواهاي نفساني و شهواني بود، از اين رو طبيعي است كه اين حركتها مورد تأييد امامان(ع) نباشد، بدين جهت است كه روايات بسياري از امامان(ع) وارد شده است كه شيعيان را از شركت در اين گونه جنگها بر حذر داشتهاند.(8)
براي توضيح بيشتر ميتوانيد به تاريخ در آينده پژوهش، جلد دوّم مراجعه نماييد.
پي نوشتها:
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. ابن اعثم كوفي، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد.
3. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
4. ابن اعثم كوني، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 133.
5. مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 311.
6. درباره مشاوره خلفا با حضرت علي(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود.
7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173؛ شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 424.
8. وسايل الشيعه، ج 11، ص 21 - 22.
eporsesh.com
زمان امام علي(ع) با زمان ديگر امامان(ع) تفاوت داشت كه در اين جا براي هر يك مطالبي را جداگانه بيان ميداريم:
1- زمان امام علي(ع): در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت سه خليفه حكومت كردند.
1-1- دوره كوتاه خلافت ابوبكر: در اين دوره وجود شورشهاي گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات وجنگهاي رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراواني براي دستيابي به فتوحات چشمگيري همانند دوران پس از خود نداشته باشد.
لشكر كشيهاي وي را تنها ميتوان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخي از مناطق شام و عراق دانست.(2)
امام علي(ع) كه به سبب مهارتهاي فراوان جنگي و فداكاريهاي بي نظيرش در جنگهاي بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشاني از خود به يادگار گذاشته بود، نميتوانست مورد غفلت و بي توجهي خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواي وي ميتوانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمينهاي كفر و شرك رسيده است، بياعتنا يا منزوي باشد؟ همه ميدانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستي از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامي عرب با او به نبرد برخيزند او نميترسد و ميدان نبرد را رها نميكند.(3)
از اين رو خليفه و يارانش ميكوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامي را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات اعتبار و مشروعيت چنين اقدامي را در اذهان بسياري از هوادارانش مستحكم سازند و از سوي ديگر از مهارتهاي جنگي آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد.
سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويي امام نميخواست با حضور خود در جنگها بر سياستهاي خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد امّا و از جهتي هم نميخواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعي "بي طرفانه" و يا حداكثر "مشاورانه" را اتخاذ نمود. طبق بعضي از گزارشهاي تاريخي، ابوبكر براي فتح شام از اصحاب نظر خواهي كرد. هر كس نظري داد كه مورد پذيرش وي واقع نشد، ولي نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: "چه خليفه خودبه اين نبرد رو آورد و چه لشكري از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.
ابوبكر در حالي كه از شنيدن چنين خبري خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروي از فرماندهانشان امر كرد.(4)
در جنگهاي اين دوره گروهي از ياران امام علي(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابي وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضوري فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند.
از دو جهت ميتوان گفت كه تا حدودي جنگهاي اين دوره مورد تأييد امام بود: يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه پيروزي را پيش بيني كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفي نمود، ديگري شركت ياران صميمي حضرت در اين نبردها.
1-2- دوره ده ساله خلافت عمر:
موضعي را كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود همانند موضعي بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعني نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعي كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد.
عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولي موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودي: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهي كرد، عثمان گفت: سپاه اعزام كن و هر كدام را با سپاه بعدي تقويت نما و مردي را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: علي بن ابي طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با علي(ع) مذاكره كرد، امّا علي(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5)
عمر كه نميتوانست علي(ع) را به طور مستقيم به همكاري و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاهها و راهنماييهاي آن حضرت بهرهمند گردد. حضرت چون نميتوانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بياعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاههاي خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامي آنان را در اين امر همراهي كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتي ميخواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نميورزيد.(6)
بنا به روايتي از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهمترين آنها فتوحات بود، با نظر خواهي از علي(ع) به سامان ميرساند.(7)
در اين دوره شيعيان و ياران امام علي(ع) در جنگها شركت فعال داشتند، از جمله:
- عمار ياسر در فتح مصر، شوشتر و ديار بكر؛
- مالك اشتر نخعي در نبرد قادسيه و مصر؛
- حجر بن عدي كندي در نبرد جلولاء و قادسيه؛
- براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوين و زنجان؛
- زيدبن صرحان در نبرد جلولاء؛
- حذيفه بن يمان در جنگ نهاوند؛
- مقدادبن اسود كندي در فتح مصر و ديار بكر؛
- هاشم مرقال در نبرد قادسيه، بيت المقدس و جلولاء؛
- سلمان فارسي در فتح مدائن.
در اين دوره ميتوان از دو جهت به تأييد امام علي(ع) پي برد:
يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه به پيروزي منجر شد.
دوم از جهت شركت فعال ياران صميمي حضرت در نبردها.
اين سخن به معناي تأييد امام از ديگر سياستهاي عمر نيست، بلكه سخن در اصل فتوحات است، نه سياست عرب گرايانه عمر و موضعگيري او در برابر ايرانيان كه مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد ديگر كه ما در نامه قبلي به برخي از آنها اشاره نمودهايم و در اين جا از بيان مجدد آن خودداري ميكنيم.
1-3- دوره دوازه ساله خلافت عثمان:
در اين دوره رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كمتر در صحنه حضور مييافت و به مشورت و همكاي در امور حكومت ميپرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشي در منابع تاريخ مبني بر راهنمايي و ارائه نظر در امر فتوحات از سوي حضرت وجود ندارد. علت چنين موضعگيري را بايد در تفاوت شيوه حكومت عثمان با دو خليفه پيشين جستجو نمود. بنابراين نميتوان پذيرفت كه جنگها در زمان عثمان مورد تأييد امام قرار داشت.
2- زمان ديگر امامان(ع):
در دوره حكومت امويان وعباسيان عموماً ماهيت فتوحات دگرگون شده بود؛ يعني جهاد و جنگ هايي كه به نام اسلام تحقق مييافت، به جاي اين كه با هدف مقدس نجات ستمديدگان وحركتهاي رهايي بخش انجام شود، با اهداف شيطاني و با انگيزه غارت و چپاول اموال و تعرض به نواميس مردم رخ ميداد و جهاد رهايي بخش به جنگهاي ستمگرانه تبديل شده بود و ديگر سخن از ارزشهاي اسلامي نبود، بلكه سخن از زراندوزي و هواهاي نفساني و شهواني بود، از اين رو طبيعي است كه اين حركتها مورد تأييد امامان(ع) نباشد، بدين جهت است كه روايات بسياري از امامان(ع) وارد شده است كه شيعيان را از شركت در اين گونه جنگها بر حذر داشتهاند.(8)
براي توضيح بيشتر ميتوانيد به تاريخ در آينده پژوهش، جلد دوّم مراجعه نماييد.
پي نوشتها:
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207.
2. ابن اعثم كوفي، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد.
3. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
4. ابن اعثم كوني، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 133.
5. مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 311.
6. درباره مشاوره خلفا با حضرت علي(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود.
7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173؛ شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 424.
8. وسايل الشيعه، ج 11، ص 21 - 22.
eporsesh.com