پرسش :
نظر قرآن درباره ى طالوت و جالوت چيست؟
پاسخ :
بنى اسرائيل، پس از حضرت موسى(عليه السلام)، طغيان كرده و دين خدا را تغيير دادند و به پيامبرشان كه ارميا نام داشت، توجهى ننمودند. در سوره ى بقره به بخشى از داستان ايشان اشاره شده است:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِى إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ)؛[1]
پس نزد پيامبر رفتند و گفتند: از خداوند متعال براى ما امير و فرماندهى طلب كن، تا در راه خدا جنگ كنيم!
-گفتنى است كه نبوّت در يك نسل از بنى اسرائيل و حكومت در نسل ديگرى از ايشان بود؛ يعنى خداوند پيامبرى و حكومت را در يك خانواده از بنى اسرائيل قرار نداده -پيامبرشان فرمود: اگر به جنگ مأمور شويد، آيا مخالفت مى كنيد؟ گفتند: چرا جنگ نكنيم، در حالى كه ما و فرزندانمان را از خانه و شهر بيرون كرده اند؟! پيامبر فرمود: خداوند طالوت را امير شما قرار داد. بنى اسرائيل خشمگين شدند و گفتند: چرا طالوت؟! ما از او شايسته تريم؛ او فقير است. -طالوت از نسل «بن يامين» برادر حضرت يوسف(عليه السلام)، قوى ترين و شجاع ترين آن ها بود، در حالى كه نبوّت در نسل حضرت يوسف قرار داشت -پيامبر فرمود: خداوند طالوت را برگزيد؛ او دانا و قوى است و خداوند مُلك را به هر كس اراده كند، عطا مى كند.»
نشانه ى حكومت طالوت، تابوت حضرت موسى(عليه السلام) بود؛ يعنى صندوقى كه مادرش، موسى را در آن گذاشته و به آب انداخته بود. آن صندوق در ميان بنى اسرائيل مقدس شمرده مى شد و به آن تبرك مى جستند. تابوت پس از وفات حضرت موسى(عليه السلام) نزد يوشع بود و بنى اسرائيل نيز به اين جهت عزت و شرافت داشتند؛ اما وقتى طغيان كردند و براى تابوت ارزشى قائل نشدند، به گونه اى كه در كوچه ها وسيله ى بازى اطفال شده بود؛ خداوند تابوت را از بين آن ها برد و زمانى كه از خداوند امير خواستند، خداوند تابوت را به آنان بازگرداند و نشانه ى حكومت طالوت قرار داد.[2]
وقتى طالوت مردم را براى جنگ با جالوت آماده كرد، وحى آمد: كسى كه زره موسى بر اندام او اندازه باشد، جالوت را خواهد كشت و اسم او «داود» پسر «آسى» است. «آسى» چوپان بود و بيست فرزند داشت و داود از همه كوچك تر بود. طالوت، آسى و فرزندانش را احضار كرد و زره موسى را بر اندام همه ى آن ها آزمايش نمود، اما بر اندام هيچ يك اندازه نبود؛ به آسى گفت: آيا فرزندى دارى كه نياورده باشى؟ آسى گفت: بله؛ كوچك ترين فرزند من به چوپانى مشغول است. هنگامى كه داود آمد و زره را پوشيد، اندازه ى او بود؛ لذا داود كه فردى قوى و شجاع بود، آماده ى جنگ شد.
طالوت به لشگريان خود گفت: در بين راه نهر آبى هست، هر كس بيشتر از يك كف دست آب بنوشد، از «حزب الله» نيست. همين كه لشگريان به نهر رسيدند، بيشتر آن ها بيش از حد مجاز آب نوشيدند (60 هزار نفر نافرمانى كردند) و تنها افراد كمى (313 نفر) اطاعت كردند؛ آن گاه كسانى كه سيراب شده بودند، گفتند: ما طاقت جنگ نداريم؛ اما كسانى كه آب نياشاميده بودند، گفتند: خدايا! ما را ثابت قدم گردان و صبر عنايت فرما و پيروزى عطا كن!
داود(عليه السلام) به ميدان جنگ آمد و در مقابل جالوت قرار گرفت و به او حمله برد و با سنگى او را از پاى درآورد.[3]
نكته هاى آموزنده
1. تسليم شدن در برابر اراده و مشيّت خداى متعال، بهترين گزينه است؛
2. اطاعت و فرمانبردارى از فرمانده، يكى از اساسى ترين محورهاى هر نظام است؛ و در صورت صبر و استقامت، با كمترين نيرو هم پيروزى ميّسر است.
3. توكل به خداوند و امداد الهى، مهمترين ركن پيروزى است.
پی نوشتها:
[1]. بقره، 246 ـ 251.
[2]. بحارالانوار، ج13، ص439، حديث 4.
[3]. تفسير قمى، ج1، ص81 ـ 85؛ مجمع البيان، ج2، ص610؛ اكمال الدين و اتمام النعمه، ص154 به بعد.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آيينه ى وحى، سيد مرتضى قافله باشى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383).
بنى اسرائيل، پس از حضرت موسى(عليه السلام)، طغيان كرده و دين خدا را تغيير دادند و به پيامبرشان كه ارميا نام داشت، توجهى ننمودند. در سوره ى بقره به بخشى از داستان ايشان اشاره شده است:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِى إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِى مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ)؛[1]
پس نزد پيامبر رفتند و گفتند: از خداوند متعال براى ما امير و فرماندهى طلب كن، تا در راه خدا جنگ كنيم!
-گفتنى است كه نبوّت در يك نسل از بنى اسرائيل و حكومت در نسل ديگرى از ايشان بود؛ يعنى خداوند پيامبرى و حكومت را در يك خانواده از بنى اسرائيل قرار نداده -پيامبرشان فرمود: اگر به جنگ مأمور شويد، آيا مخالفت مى كنيد؟ گفتند: چرا جنگ نكنيم، در حالى كه ما و فرزندانمان را از خانه و شهر بيرون كرده اند؟! پيامبر فرمود: خداوند طالوت را امير شما قرار داد. بنى اسرائيل خشمگين شدند و گفتند: چرا طالوت؟! ما از او شايسته تريم؛ او فقير است. -طالوت از نسل «بن يامين» برادر حضرت يوسف(عليه السلام)، قوى ترين و شجاع ترين آن ها بود، در حالى كه نبوّت در نسل حضرت يوسف قرار داشت -پيامبر فرمود: خداوند طالوت را برگزيد؛ او دانا و قوى است و خداوند مُلك را به هر كس اراده كند، عطا مى كند.»
نشانه ى حكومت طالوت، تابوت حضرت موسى(عليه السلام) بود؛ يعنى صندوقى كه مادرش، موسى را در آن گذاشته و به آب انداخته بود. آن صندوق در ميان بنى اسرائيل مقدس شمرده مى شد و به آن تبرك مى جستند. تابوت پس از وفات حضرت موسى(عليه السلام) نزد يوشع بود و بنى اسرائيل نيز به اين جهت عزت و شرافت داشتند؛ اما وقتى طغيان كردند و براى تابوت ارزشى قائل نشدند، به گونه اى كه در كوچه ها وسيله ى بازى اطفال شده بود؛ خداوند تابوت را از بين آن ها برد و زمانى كه از خداوند امير خواستند، خداوند تابوت را به آنان بازگرداند و نشانه ى حكومت طالوت قرار داد.[2]
وقتى طالوت مردم را براى جنگ با جالوت آماده كرد، وحى آمد: كسى كه زره موسى بر اندام او اندازه باشد، جالوت را خواهد كشت و اسم او «داود» پسر «آسى» است. «آسى» چوپان بود و بيست فرزند داشت و داود از همه كوچك تر بود. طالوت، آسى و فرزندانش را احضار كرد و زره موسى را بر اندام همه ى آن ها آزمايش نمود، اما بر اندام هيچ يك اندازه نبود؛ به آسى گفت: آيا فرزندى دارى كه نياورده باشى؟ آسى گفت: بله؛ كوچك ترين فرزند من به چوپانى مشغول است. هنگامى كه داود آمد و زره را پوشيد، اندازه ى او بود؛ لذا داود كه فردى قوى و شجاع بود، آماده ى جنگ شد.
طالوت به لشگريان خود گفت: در بين راه نهر آبى هست، هر كس بيشتر از يك كف دست آب بنوشد، از «حزب الله» نيست. همين كه لشگريان به نهر رسيدند، بيشتر آن ها بيش از حد مجاز آب نوشيدند (60 هزار نفر نافرمانى كردند) و تنها افراد كمى (313 نفر) اطاعت كردند؛ آن گاه كسانى كه سيراب شده بودند، گفتند: ما طاقت جنگ نداريم؛ اما كسانى كه آب نياشاميده بودند، گفتند: خدايا! ما را ثابت قدم گردان و صبر عنايت فرما و پيروزى عطا كن!
داود(عليه السلام) به ميدان جنگ آمد و در مقابل جالوت قرار گرفت و به او حمله برد و با سنگى او را از پاى درآورد.[3]
نكته هاى آموزنده
1. تسليم شدن در برابر اراده و مشيّت خداى متعال، بهترين گزينه است؛
2. اطاعت و فرمانبردارى از فرمانده، يكى از اساسى ترين محورهاى هر نظام است؛ و در صورت صبر و استقامت، با كمترين نيرو هم پيروزى ميّسر است.
3. توكل به خداوند و امداد الهى، مهمترين ركن پيروزى است.
پی نوشتها:
[1]. بقره، 246 ـ 251.
[2]. بحارالانوار، ج13، ص439، حديث 4.
[3]. تفسير قمى، ج1، ص81 ـ 85؛ مجمع البيان، ج2، ص610؛ اكمال الدين و اتمام النعمه، ص154 به بعد.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آيينه ى وحى، سيد مرتضى قافله باشى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1383).