پرسش :
آيا عقيده ى به رجعت پشتوانه ى عقلى و نقلى دارد؟
پاسخ :
امكان رجعت در آينه ى عقل
مسئله ى رجعت از جهات زيادى مانند معاد است. تنها فرق عمده ى ميان آن دو اين است كه معاد در عالم آخرت و همگانى است، اما رجعت در همين دنيا و ويژه ى برخى افراد مى باشد.
اگر معاد جسمانى - روحانى امكان عقلى دارد، رجعت نيز ممكن است، چون حكم موارد مشابه، يكسان (=حكم الامثال فيما يجوز و ما لايجوز واحد) است[1]؛ بلكه كار رجعت نزديك تر و روشن تر است، چون معاد و احولات آن عظيم و مفصل است و نظير آن هنوز تحقق نيافته، حال آن كه رجعت نمونه هايى داشته است[2] كه بعداً ذكر خواهند شد.
اين كه وجود روح انسانى با مرگ تن، نابود نمى شود از مسلّمات انديشه ى فلاسفه ى الهى است. مرگ قطع ارتباط روح با جسم است. در رجعت نيز مانند معاد اين ارتباط بار ديگر برقرار مى شود، همان گونه كه در ابتدا كه اصلا جسم و بدن فعليّت نداشت، زنده شدن و آفرينش انسان امرى ممكن بود.[3]
رجعت در آينه ى وحى
بهترين گواه بر امكان هر چيزى وقوع و پيدايش آن چيز است. آيات و روايات نورانى، كه هرگز دروغ بدان ها راه ندارد، بارها از وقوع رجعت در ميان امت هاى پيشين و تكرار آن در زمان ظهور دولت حق خبر داده اند كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:
اول:
(وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)[4]؛ و هنگامى كه گفتيد: اى موسى ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدا را آشكارا ببينيم، پس صاعقه اى شما را گرفت، در حالى كه تماشا مى كرديد، سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم، شايد شكر (نعمت) به جا آوريد.
اين آيه به روشنى از مرگ و زنده شدن مجدد شمارى از بنى اسرائيل خبر مى دهد. علماى اهل سنت نيز همين برداشت را دارند.
بيضاوى مى گويد: اين كه كلمه ى «بعث» با كلمه ى «موت» مقيّد شده، اين معنا را مى فهماند[5] كه آنان به مرگ واقعى دچار شدند، نه صرف اغما و بى هوشى؛ زمخشرى نيز همين معنا را تأييد مى كند.[6]
طبرى، از مفسرين صدر اسلام مانند «سدّى» روايت مى كند كه آن عده را صاعقه هلاك كرد، پس زنده شدند و به درجه ى نبوت رسيدند.[7]
سيوطى، ابن كثير، فخر رازى و... همه موافق همين نظر هستند.[8]
دوم:
(وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِيها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللّهُ الْمَوْتى وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)[9]؛ و هنگامى كه فردى را به قتل رسانديد، سپس درباره ى (قاتل) او به نزاع پرداختيد؛ و خداوند آنچه را مخفى مى داشتيد، آشكار مى سازد. سپس گفتيم: قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود)، خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما مى نماياند، باشد كه بينديشيد.
آيه مربوط به زنده شدن مقتولى از بنى اسرائيل است كه به دستور خداوند زنده شد و قاتل خود را معرفى كرد و دوباره مرد. صراحت و روشنى آيه به اندازه ى است كه هيچ يك از مفسرين اهل سنت و تشيع مخالفتى نكرده اند. سيوطى، طبرى و ابن كثير از سدّى و ابن عباس و مجاهد و عكرمه و ابن سيرين و ابن زيدان نقل كرده اند كه كشته شده ى بنى اسرائيل زنده شد و بعد از شناساندن قاتلش مرد.[10]
سوم:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ)؛[11] آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ از خانه هاى خود فرار كردند و آنان هزارها نفر بودند، خداوند به آنها گفت: بميريد سپس خداوند آنها را زنده كرد.
دانشمندان علم تفسير مى گويند: هزاران بنى اسرائيلى از ترس جنگ يا طاعون به شهر ديگرى فرار كردند، لكن قبل از رسيدن به مقصد، به قدرت خداوند همه مردند؛ روزگارى يكى از انبيا هنگام گذر از كنار آنها از خداوند خواست آنها را دوباره زنده كند و خداوند چنين كرد.[12]
روايات زيادى به پيروى از قرآن مجيد بر وقوع و حقّانيت رجعت گواهى مى دهند؛ علامه مجلسى مى فرمايد: كسى كه ايمان به حقانيّت اهل بيت(عليهم السلام)دارد، هيچ گاه در امر رجعت شك نمى كند؛ چون نزديك دويست حديث به نقل از سى تن از راويان بزرگوار و مورد اعتماد، در مورد رجعت موجود است. آنان اين احاديث را در بيش تر از پنجاه كتاب خود آورده اند؛ مانند ثقة الاسلام كلينى، شيخ صدوق و...[13]
شيخ حر عاملى رواياتى را كه تصريح به عقيده ى رجعت دارند، متواتر معنوى و شمارش ناپذير مى داند؛[14] به طور نمونه چند روايت ذكر مى شود:
1. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:
اولين كسى كه در رجعت برمى گردد حسين بن على(عليه السلام) است كه چهل سال روى زمين زندگى مى كند و ابروان (مبارك) روى چشمانشان مى ريزد.[15]
2. هم چنين فرموده است:
روزهاى خدا سه روز است: روز قيام (ظهور) قائم(عليه السلام)، روز كرّه (رجعت) و روز قيامت.[16]
پی نوشتها:
[1]. حسن طارمى، الرجعة بين العقل و القران، ص 14.
[2]. الايقاظ من الهجمة، ص 30.
[3]. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 15.
[4]. سوره ى بقره، آيه ى 55ـ56.
[5]. بيضاوى، تفسير انوار التنزيل، ج 1، ص 63.
[6]. جارالله زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 142.
[7]. جرير طبرى، جامع البيان، ج 1، ص 213.
[8]. حسن طارمى، همه را مستند و با مدرك آورده است. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 18.
[9]. سوره ى بقره، آيه ى 72 ـ 73.
[10]. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 19، به نقل از: جلال الدين سيوطى، الدر المنثور، ج 1، ص 79؛ جرير طبرى، جامع البيان، ج 1، ص 285 و ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص 112.
[11]. سوره ى بقره، آيه ى 243.
[12]. الرجعه بين العقل و القرآن، ص 21، به نقل از: الدار المنشور، ج 1، ص 310، جامع البيان، ج 2، ص 365 و... آياتى مانند: سوره ى آل عمران، آيه ى 49، سوره ى بقره، آيه ى 55ـ56 و 259 و... همه به طور آشكار دلالت بر درستى عقيده ى رجعت دارند.
[13]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 136.
[14]. شيخ حرّ عاملى، الايقاظ من الهجمة، تحقيق رسولى محلاتى، الباب الثانى، الدليل الثالث، ص 31.
[15]. محمد مؤمن الحسينى الاسترآبادى، الرجعه. به نقل از مختصر بصائر الدرجات؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 54؛ الايقاظ من الهجمة، ص 358، ح 106.
[16]. همان، ص 39، به نقل از: قندوزى، ينابيع المودة، ص 428، و بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53 و...
منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385)
امكان رجعت در آينه ى عقل
مسئله ى رجعت از جهات زيادى مانند معاد است. تنها فرق عمده ى ميان آن دو اين است كه معاد در عالم آخرت و همگانى است، اما رجعت در همين دنيا و ويژه ى برخى افراد مى باشد.
اگر معاد جسمانى - روحانى امكان عقلى دارد، رجعت نيز ممكن است، چون حكم موارد مشابه، يكسان (=حكم الامثال فيما يجوز و ما لايجوز واحد) است[1]؛ بلكه كار رجعت نزديك تر و روشن تر است، چون معاد و احولات آن عظيم و مفصل است و نظير آن هنوز تحقق نيافته، حال آن كه رجعت نمونه هايى داشته است[2] كه بعداً ذكر خواهند شد.
اين كه وجود روح انسانى با مرگ تن، نابود نمى شود از مسلّمات انديشه ى فلاسفه ى الهى است. مرگ قطع ارتباط روح با جسم است. در رجعت نيز مانند معاد اين ارتباط بار ديگر برقرار مى شود، همان گونه كه در ابتدا كه اصلا جسم و بدن فعليّت نداشت، زنده شدن و آفرينش انسان امرى ممكن بود.[3]
رجعت در آينه ى وحى
بهترين گواه بر امكان هر چيزى وقوع و پيدايش آن چيز است. آيات و روايات نورانى، كه هرگز دروغ بدان ها راه ندارد، بارها از وقوع رجعت در ميان امت هاى پيشين و تكرار آن در زمان ظهور دولت حق خبر داده اند كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:
اول:
(وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)[4]؛ و هنگامى كه گفتيد: اى موسى ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدا را آشكارا ببينيم، پس صاعقه اى شما را گرفت، در حالى كه تماشا مى كرديد، سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم، شايد شكر (نعمت) به جا آوريد.
اين آيه به روشنى از مرگ و زنده شدن مجدد شمارى از بنى اسرائيل خبر مى دهد. علماى اهل سنت نيز همين برداشت را دارند.
بيضاوى مى گويد: اين كه كلمه ى «بعث» با كلمه ى «موت» مقيّد شده، اين معنا را مى فهماند[5] كه آنان به مرگ واقعى دچار شدند، نه صرف اغما و بى هوشى؛ زمخشرى نيز همين معنا را تأييد مى كند.[6]
طبرى، از مفسرين صدر اسلام مانند «سدّى» روايت مى كند كه آن عده را صاعقه هلاك كرد، پس زنده شدند و به درجه ى نبوت رسيدند.[7]
سيوطى، ابن كثير، فخر رازى و... همه موافق همين نظر هستند.[8]
دوم:
(وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِيها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللّهُ الْمَوْتى وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)[9]؛ و هنگامى كه فردى را به قتل رسانديد، سپس درباره ى (قاتل) او به نزاع پرداختيد؛ و خداوند آنچه را مخفى مى داشتيد، آشكار مى سازد. سپس گفتيم: قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود)، خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما مى نماياند، باشد كه بينديشيد.
آيه مربوط به زنده شدن مقتولى از بنى اسرائيل است كه به دستور خداوند زنده شد و قاتل خود را معرفى كرد و دوباره مرد. صراحت و روشنى آيه به اندازه ى است كه هيچ يك از مفسرين اهل سنت و تشيع مخالفتى نكرده اند. سيوطى، طبرى و ابن كثير از سدّى و ابن عباس و مجاهد و عكرمه و ابن سيرين و ابن زيدان نقل كرده اند كه كشته شده ى بنى اسرائيل زنده شد و بعد از شناساندن قاتلش مرد.[10]
سوم:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ)؛[11] آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ از خانه هاى خود فرار كردند و آنان هزارها نفر بودند، خداوند به آنها گفت: بميريد سپس خداوند آنها را زنده كرد.
دانشمندان علم تفسير مى گويند: هزاران بنى اسرائيلى از ترس جنگ يا طاعون به شهر ديگرى فرار كردند، لكن قبل از رسيدن به مقصد، به قدرت خداوند همه مردند؛ روزگارى يكى از انبيا هنگام گذر از كنار آنها از خداوند خواست آنها را دوباره زنده كند و خداوند چنين كرد.[12]
روايات زيادى به پيروى از قرآن مجيد بر وقوع و حقّانيت رجعت گواهى مى دهند؛ علامه مجلسى مى فرمايد: كسى كه ايمان به حقانيّت اهل بيت(عليهم السلام)دارد، هيچ گاه در امر رجعت شك نمى كند؛ چون نزديك دويست حديث به نقل از سى تن از راويان بزرگوار و مورد اعتماد، در مورد رجعت موجود است. آنان اين احاديث را در بيش تر از پنجاه كتاب خود آورده اند؛ مانند ثقة الاسلام كلينى، شيخ صدوق و...[13]
شيخ حر عاملى رواياتى را كه تصريح به عقيده ى رجعت دارند، متواتر معنوى و شمارش ناپذير مى داند؛[14] به طور نمونه چند روايت ذكر مى شود:
1. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:
اولين كسى كه در رجعت برمى گردد حسين بن على(عليه السلام) است كه چهل سال روى زمين زندگى مى كند و ابروان (مبارك) روى چشمانشان مى ريزد.[15]
2. هم چنين فرموده است:
روزهاى خدا سه روز است: روز قيام (ظهور) قائم(عليه السلام)، روز كرّه (رجعت) و روز قيامت.[16]
پی نوشتها:
[1]. حسن طارمى، الرجعة بين العقل و القران، ص 14.
[2]. الايقاظ من الهجمة، ص 30.
[3]. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 15.
[4]. سوره ى بقره، آيه ى 55ـ56.
[5]. بيضاوى، تفسير انوار التنزيل، ج 1، ص 63.
[6]. جارالله زمخشرى، الكشاف، ج 1، ص 142.
[7]. جرير طبرى، جامع البيان، ج 1، ص 213.
[8]. حسن طارمى، همه را مستند و با مدرك آورده است. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 18.
[9]. سوره ى بقره، آيه ى 72 ـ 73.
[10]. الرجعة بين العقل و القرآن، ص 19، به نقل از: جلال الدين سيوطى، الدر المنثور، ج 1، ص 79؛ جرير طبرى، جامع البيان، ج 1، ص 285 و ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، ج1، ص 112.
[11]. سوره ى بقره، آيه ى 243.
[12]. الرجعه بين العقل و القرآن، ص 21، به نقل از: الدار المنشور، ج 1، ص 310، جامع البيان، ج 2، ص 365 و... آياتى مانند: سوره ى آل عمران، آيه ى 49، سوره ى بقره، آيه ى 55ـ56 و 259 و... همه به طور آشكار دلالت بر درستى عقيده ى رجعت دارند.
[13]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 136.
[14]. شيخ حرّ عاملى، الايقاظ من الهجمة، تحقيق رسولى محلاتى، الباب الثانى، الدليل الثالث، ص 31.
[15]. محمد مؤمن الحسينى الاسترآبادى، الرجعه. به نقل از مختصر بصائر الدرجات؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 54؛ الايقاظ من الهجمة، ص 358، ح 106.
[16]. همان، ص 39، به نقل از: قندوزى، ينابيع المودة، ص 428، و بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53 و...
منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385)