پرسش :
چرا جهنم مظهري از رحمت خداوند است؟
پاسخ :
چون اگر جهنّم نباشد عدّهاي كه از ترس آن دست از گناه بر ميدارند، به انحراف ميافتند و با هيچ صراطي مستقيم نميشوند. لذا بهشتيها با ديدن آن حتماً حقشناسي خواهند كرد و خطاب به آن خواهند گفت: چه بسا اگر تو نبودي ما دست به تباهي ميزديم، چه بسا اگر بتوانند در و ديوار آن را ميبوسند. چنانكه كساني كه از ترس زندان دست به گناه نميزنند اگر آن را ببينند بايد گرامياش بدارند. چون اگر چه زندان در مقايسه با دبيرستان و ساير مراكز علمي جاي بسيار بدي است ليكن در محاسبه كلّ كشور چيز بسيار خوبي است. پس همچنان كه كشور بدون زندان نبايد باشد ـ چون همه مردم پارسا نيستند ـ جهان هم بدون جهنّم نبايد باشد؛ چون همه پرهيزگار نيستند. عارف با جهانبيني خاص خود جهنّم را به عنوان جمال مينگرد.در سوره مباركه «الرحمن» آماري از نعمتهاي خداي متعال تنظيم شده است و در حقيقت سراسر اين سوره براي شمارش و بيان نعمتهاي اوست. خداي سبحان در اين سوره همة اين نعمتها را به خود نسبت ميدهد و ميفرمايد: ما اينها را فرستاديم اصل سوره با «الرحمن» شروع ميشود نه با ألقهّار و امثال آن، اين بدان معناست كه تا پايان سوره هر چه هست ناشي از رحمانيت خداوند متعال است. اولين رحمت خدا تعليم قرآن است و خودش معلّم آن: «ألرَحمن * عَلّم القران * خَلق الإنسان * عَلّمه البيان» الرحمن/1-4 چينش و توالي اين كلمات بدين معناست كه اگر كسي قرآن را فرا گرفت انسان ميشود، اگر انسان شد سخن او بيان است. در مقابلْ اگر قرآن را ياد نگرفت، انسان نيست و اگر انسان نبود گفتار او مبهم است (مانند بهيمه) نه مبيِّن و بيان. افزون بر اين كه هم قبل از ذكر «الإنسان» «عَلّمَ» آمده است و هم بعد از آن. يعني اين موجود زنده، زماني انسان است كه محفوف و پوشيده به علم باشد و گفتار او زماني بيان است كه با تعليم الهي همراه باشد وگرنه همچون كلام بهايم مبهم خواهد بود.
ترجيع بند اين سوره، آيه «فبأيّ ءالاء ربّكما تُكذّبان» (همان، آيات متعدد) است. يعني اينها نعمتهاي خداست، كدام يك از اين نعمتها را تكذيب ميكنيد؟ آنگاه كه نعمتهاي آسماني و زميني را ميشمارد: «والسماء رَفعها ووَضع الميزان ... و الأرض وضعها للأنام ...» (همان، آيات 7 و 10)، ميفرمايد: «فبأيّ ءالاء ربّكما تكذّبان» و وقتي كه از بهشت و نعمتها و ميوههاي آن سخن ميگويد: «ولِمَن خاف مَقام رَبّه جنّتان ...» (همان/46) باز هم ميفرمايد: «فَبأي ءالاء ربّكما تُكذّبان» نيز وقتي از جهنّم و فلز گداختهاش سخن به ميان ميآورد: «يُرسل عَليكما شُواظ مِن نار و نحاسُ فَلا تنتصران» (همان/35)، باز هم ميفرمايد: «فَبأيّ ءالاء رَبّكما تُكذّبان».
پيام اين آيات اين است كه وقتي مس گداخته بر سر شما ريخته ميشود، چقدر خوب است؛ اين نعمت چقدر عالي است! اينگونه سخن گفتن قرآن تأييد ميكند كه جهنم گرچه نسبت به تبهكار رنجآور است ليكن در نظام كلّي عالم لازم و از مصاديق رحمت رحمانيّه پروردگار به شمار ميآيد.
eporsesh.com
چون اگر جهنّم نباشد عدّهاي كه از ترس آن دست از گناه بر ميدارند، به انحراف ميافتند و با هيچ صراطي مستقيم نميشوند. لذا بهشتيها با ديدن آن حتماً حقشناسي خواهند كرد و خطاب به آن خواهند گفت: چه بسا اگر تو نبودي ما دست به تباهي ميزديم، چه بسا اگر بتوانند در و ديوار آن را ميبوسند. چنانكه كساني كه از ترس زندان دست به گناه نميزنند اگر آن را ببينند بايد گرامياش بدارند. چون اگر چه زندان در مقايسه با دبيرستان و ساير مراكز علمي جاي بسيار بدي است ليكن در محاسبه كلّ كشور چيز بسيار خوبي است. پس همچنان كه كشور بدون زندان نبايد باشد ـ چون همه مردم پارسا نيستند ـ جهان هم بدون جهنّم نبايد باشد؛ چون همه پرهيزگار نيستند. عارف با جهانبيني خاص خود جهنّم را به عنوان جمال مينگرد.در سوره مباركه «الرحمن» آماري از نعمتهاي خداي متعال تنظيم شده است و در حقيقت سراسر اين سوره براي شمارش و بيان نعمتهاي اوست. خداي سبحان در اين سوره همة اين نعمتها را به خود نسبت ميدهد و ميفرمايد: ما اينها را فرستاديم اصل سوره با «الرحمن» شروع ميشود نه با ألقهّار و امثال آن، اين بدان معناست كه تا پايان سوره هر چه هست ناشي از رحمانيت خداوند متعال است. اولين رحمت خدا تعليم قرآن است و خودش معلّم آن: «ألرَحمن * عَلّم القران * خَلق الإنسان * عَلّمه البيان» الرحمن/1-4 چينش و توالي اين كلمات بدين معناست كه اگر كسي قرآن را فرا گرفت انسان ميشود، اگر انسان شد سخن او بيان است. در مقابلْ اگر قرآن را ياد نگرفت، انسان نيست و اگر انسان نبود گفتار او مبهم است (مانند بهيمه) نه مبيِّن و بيان. افزون بر اين كه هم قبل از ذكر «الإنسان» «عَلّمَ» آمده است و هم بعد از آن. يعني اين موجود زنده، زماني انسان است كه محفوف و پوشيده به علم باشد و گفتار او زماني بيان است كه با تعليم الهي همراه باشد وگرنه همچون كلام بهايم مبهم خواهد بود.
ترجيع بند اين سوره، آيه «فبأيّ ءالاء ربّكما تُكذّبان» (همان، آيات متعدد) است. يعني اينها نعمتهاي خداست، كدام يك از اين نعمتها را تكذيب ميكنيد؟ آنگاه كه نعمتهاي آسماني و زميني را ميشمارد: «والسماء رَفعها ووَضع الميزان ... و الأرض وضعها للأنام ...» (همان، آيات 7 و 10)، ميفرمايد: «فبأيّ ءالاء ربّكما تكذّبان» و وقتي كه از بهشت و نعمتها و ميوههاي آن سخن ميگويد: «ولِمَن خاف مَقام رَبّه جنّتان ...» (همان/46) باز هم ميفرمايد: «فَبأي ءالاء ربّكما تُكذّبان» نيز وقتي از جهنّم و فلز گداختهاش سخن به ميان ميآورد: «يُرسل عَليكما شُواظ مِن نار و نحاسُ فَلا تنتصران» (همان/35)، باز هم ميفرمايد: «فَبأيّ ءالاء رَبّكما تُكذّبان».
پيام اين آيات اين است كه وقتي مس گداخته بر سر شما ريخته ميشود، چقدر خوب است؛ اين نعمت چقدر عالي است! اينگونه سخن گفتن قرآن تأييد ميكند كه جهنم گرچه نسبت به تبهكار رنجآور است ليكن در نظام كلّي عالم لازم و از مصاديق رحمت رحمانيّه پروردگار به شمار ميآيد.
eporsesh.com