پرسش :
زماني كه امام خمینی (رحمت الله علیه) در تبعيد بودن چگونه انقلاب را هدايت مي كردند؟
پاسخ :
حدود يكسال حضرت امام بحال تبعيد در تركيه بسر مىبرند در آنجا تحرير الوسيله را مىنويسند.سپس روى محاسباتى رژيم ايشان را به نجف تبعيد مىكند تا شايد توسط روحانيونى كه به كلى از ورود در سياست اباء دارند و آنرا جايز نمىشمارند امام حذف شود، توصيف اين مرحله از تاريخچه انقلاب مهم است. بايد تاريخنگار دوربين خود را بر حوادث متمركز كند تا نشان دهد كه چگونه امام و شاگردان و يارانش انرژى 15 خرداد را در بستر 13 سال تاريخ اين دوره حفظ كرده و در زير خاكستر زمان اين آتش را توسعه داده تا سرانجام در سال 56 در شرايطى مساعد و زمانى مناسب آنرا بر خرمن هستى رژيم انداختند و به مدد اين آتش سينههاى فشرده مليونها ايرانى را گرم كرده و به صحنه عظيمترين انقلاب مردمى تاريخ كشانيدند.بنابراين از اينجا به بعد حوادث را بايد در دو بستر و دو كانون پى گرفت.از يك سو بايد امام و اقداماتش را در نجف مد نظر داشت از سوى ديگر ياران و شاگردان ايشان در قم و ايران را.اگر از زاويه افكار و فعاليتهاى امام بقضايا نگاه كنيم مهمترين نكته اينست كه از فرداى تبعيد، او هيچگاه از هدف خود كه اصلاح و مبارزه و استقرار اسلام بود، عملا و نظرا دستبرنداشت.عليرغم شكست ظاهرى پس از 15 خرداد و فشردن آتش قيام و اقتدار و استقرار شديد رژيم، نكته فوق حائز اهميتبسيار است.در اين مرحله حضرت امام در پى مبارزهاى بنيادى و حساب شده است. اگر در مرحله قبلى يعنى 43- 40 به ظاهر ايشان دنبال اصلاح نظام بر اساس قانون اساسى بودند در اين دوره ايشان در پى براندازى رژيم مىباشند زيرا استقرار نظام اسلامى با ادامه حيات نظام شاهنشاهى ميسر نيست و اين بدان معناست كه در مرحله قبلى نيز امام هيچگاه اعتقاد به مشروعيت نظام شاهنشاهى نداشته ولى تدريجى بودن حركت انقلابى و فراهم كردن زمينه و آمادگى در مردم براى ورود در مرحله بعد يعنى براندازى رژيم اقتضاء داشته كه در مرحله نخست در چارچوب قانون اساسى كه مورد قبول خود رژيم بوده است نقاط ضعف و خلافهاى آنان را مطرح سازد. به اين ترتيب زمانى كه رژيم و حاميانش در مقابل اقدامات به ظاهر اصلاح طلبانه، چنين عكس العمل نشان دادند طبيعى است كه در مقابل اقدامات براندازانه از هيچ آتش افروزى پروا نداشته باشند.در عراق امام در يك مملكت غريب و بعنوان مرجع شيعه، براى تداوم مبارزه و قيام، با دو مشكل اساسى مواجه بود.از يكطرف ايجاد ارتباط و سازماندهى از راه دور بسيار پر مخاطره و دشوار مىنمود و از سوى ديگر، جو عمومى نجف، كمتر مستعد حركات انقلابى و سياسى بود و امام با آن اخلاق خاصى كه داشتند حال كه به عنوان ميهمان بر ساير مراجع و روحانيون با سابقه نجف وارد شده بودند براى جلودارى و پيشتازى با موانعى روبرو مىشدند ولى با وجود همه موانع و مشكلات كه به بخش مهمى از آنها در بالا اشاره كرديم حضرت امام هم در بعد نظرى و هم عملى انقلابيون را سازماندهى كرد و انقلاب را در اين مسير پر مخاطره، به طرف اهداف نهايى آن، با موفقيت هدايت نمود و ما در اينجا اجمالا به هر دو جنبه تلاشهاى نظرى و عملى امام اشارهاى مىكنيم: الف) ولايت فقيه مبناى نظرى انقلاب در اين دوره، محور اقدامات امام عمدتا تبليغاتى، آموزشى و تربيتى است در اين راستا درس ولايت فقيه كه در سال 48 آغاز مىشود بسيار تعيين كننده است.خواستههاى سياسى 15 خرداد نمىتوانست از حد اجراى قانون اساسى فراتر رود و اجراى قانون اساسى در حد نهائيش استقرار مشروطه سلطنتى بود.چون انقلاب مشروطيت از تركيب دو نيروى اسلام خواهى و غربگرايى بوجود آمده بود، قانون اساسى آن بهر حال التقاطى بود و در عمل نيز ليبرالها و قدرت طلبها با حمايت اجانب در عمل هر چه خواستند كردند. اما در اين مرحله حضرت امام با احياء مجدد نظريه ولايت فقيه و آن استنباط و استنتاجى كه خود از آن به عمل آوردند يك پشتوانه فقهى، فلسفى و سياسى براى انقلاب فراهم كردند و انرژى قيام 15 خرداد را تا مرحله براندازى شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى پيشبردند.اگر علماى شيعه نظرا پس از غيبت كبرا به ولايت فقيه و حكومت اسلامى معتقد بودند ولى عملا ديده نشد كه كسى به صراحت و شجاعت امام آنرا تا اين حد پيش ببرد. درس ولايت فقيه حضرت امام پايه تئوريكى يك انقلاب تمام عيار را فراهم كرد، زيرا مشروطيت، نهضت ملى نفت و حتى 15 خرداد، قانونا و عملا براى براندازى نظام شاهنشاهى و استقرار يك نظام سياسى متضاد و مخالف با آن، طرحى نداشتند.اما درس ولايت فقيه، مبانى نظرى و فلسفى حكومت اسلامى را در چارچوب و بر پايه ولايت فقيه تبيين كرده و عدم مشروطيت نظام شاهنشاهى را بيش از پيش برملا نمود. البته اين درس تنها نظريات فقهى امام را براى ديگران تبيين نمود و براى خود امام (رضوان الله عليه) مرحله جديدى به حساب نمىآمد امام از همان اوايل، و همانطور كه گفتيم، نظام شاهنشاهى را نامشروع مىدانست و براى تضعيف آن كوشش داشت.البته موقعيت زمان و شخصيت همرزمان چه بسا اجازه اينكه حرف آخر را صريحا اعلام فرمايند، را نمىداد.علاوه بر اينكه اين مطلب براى دوستان مانوس با ايشان ملموس بود، در سخنرانيهاى ايشان كم و بيش اشارات و تصريحاتى در اين مورد وجود دارد. ب) اقدامات امام براى تداوم انقلاب در بعد عملى حضرت امام بر اتحاد و وحدت حوزه نجف و سوق دادن آنها به سوى اصلاح و انقلاب نظر داشت.دغدغه اصلى ايشان ايران بود و اينكه جوانههاى تازه شكوفا شده حركت 15 خرداد پژمرده نشوند و ياران و شاگردان ايشان در قم و ساير نقاط ايران كه پرچم مبارزه را بر دوش داشتند از پا نيفتند. شرايط مبارزه در ايران روز بروز سختتر مىشود.سياست گريزان و مصلحت انديشان، شكست ظاهرى 15 خرداد را مستمسك خوبى براى اشتباه بودن آن قرار داده بودند و انقلابيون حوزهها و روحانيون انقلابى در درون حوزه براى تداوم و گسترش امواجى كه امام ايجاد كرده بود مشكلاتى داشتند. در سطح مردم و جامعه نيز شاه از يك سو بمدد پول نفت، چشمها و گوشها را مىبست وتشويق مىكرد و از سوى ديگر بمدد ارتش و ساواك و ساير نيروهاى انتظاميش زبانها را مىبريد و تهديد مىكرد.مراكز فساد و فحشاء، انواع سرگرمىها، برنامههاى منحرف كننده سينما و تلويزيون و نظاير آنها نيز ابزارى براى تخدير جوانان بود.در اين ميان عدهاى از جوانان كه شورى داشتند تحت تاثير انواع و اقسام فلسفههاى فكرى چپى و راستى و التقاطى قرار گرفته بودند و در اثر تبليغات انحراف دشمن در ذهنشان رفته بود كه اسلام به علت فقدان ابزارهاى لازم، توان اصلاح جامعه و ايجاد انقلاب اجتماعى را ندارد و دليلش نيز عدم موفقيت در قيام 15 خرداد است. طى اين دوره، شاه براى تحكيم پايههاى قدرتش چند نمايش داد: از جمله جشن بيست و پنجمين سالگرد سلطنتخودش، جشن تاجگذارى، جشنهاى 2500 ساله و سرانجام جشن پنجاهمين سالگرد سلطنت پهلوى در سال 1355. در مقابل اين نمايشات و ديگر اقدامات اقتصادى و سياسى شاه، حضرت امام با صدور اعلاميه يا ارتباط خصوصى با روحانيون، دانشجويان و مردم به انحاء مختلف، سازماندهى و تشكل مبارزه را تداوم مىبخشيد و به آن روح مىداد و از شبكه سنتى حوزه هزار ساله شيعه بخوبى بهره مىبرد.موتور محرك اقتدار و اقدامات شاه در اين مدت، در آمد رو بتزايد نفتبود كه بوسيله آن، ابزارهاى ساواك، ارتش، تبليغات، راديو و تلويزيون را براى فريب دادن و سركوب كردن مردم به حركات در مىآورد. شاه، كه با افزايش قيمت نفت در سالهاى 52 و 53، خود را در اوج قدرت مىديد، پس از امضاى قرارداد الجزاير و صلح ايران و عراق در اسفند ماه سال 1353 خيالش از رقيب خود در منطقه نيز آسوده شد.وى پس از آن در ابتداى سال 54 حزب فراگير رستاخيز را بوجود آورد و در سال 55 جشن 50 سال سلطنت پهلوى را برپا ساخت و خوش باوارنه اين گمان خام را القاء كرد كه راه براى 50 سال بعدى سلطنت پهلوى هموار شده است. اما مىگويند: فواره چون به اوج رسد سرنگون شود از انتهاى همانسال، تحت تاثير يك سرى از عوامل و علل داخلى و خارجى ثبات ظاهرى و دوازده ساله نظام شاهنشاهى دستخوش طوفان و از نيمه دوم سال 56 آثار انقلاب بخوبى هويدا گشت.از يكطرف، در زمستان سال 55 كارتر از حزب دموكرات به عنوان رئيس جمهور آمريكا انتخاب شد و روى حساب و كتابهاى خاص خودش و مشى حزبش، ايده حقوق بشر را جلو كشيد.يكى از كانونهاى مورد توجه او ايران در همسايگى شوروى و خليج فارس بود كه بخاطر داشتن منابع نفت موقعيتى بس حساس داشت.از ديد اين حزب، همچنانكه در زمان كندى نيز شاهد بوديم، بهترين شيوه براى سد نفوذ شوروى و كمونيسم، انجام اصلاحات و رفرم بود.به پيروى از اين رهنمود، شاه مسئله فضاى باز سياسى را مطرح مىكند و بظاهر دستساواك تا حدودى بسته مىشود و تيمسار نصيرى، رئيس با سابقه اين سازمان، به عنوان سفير ايران در پاكستان از قضايا كنار گذاشته مىشود. در بعد داخلى نيز بايد توجه داشتشاه در ابتداى دهه پنجاه، متاثر از جو بحران انرژى و افزايش مستمر قيمت نفت، اميد آنرا داشت كه قيمت نفتبه 100 دلار رسيده و ميزان توليد نفت را 8 ميليون بشكه در روز بالا ببرد.از اين رو، برنامههاى خود را بر اين اساس براى دراز مدت و ميان مدت ريخته بود.در همان سال 55 تحت تاثير اقدامات صرفه جويانه كشورهاى بزرگ صنعتى مصرف كننده، تقاضاى فزاينده نفت مهار شده و كاهش يافت و در نتيجه، قيمت نيز حدود 13 دلار باقى ماند و توليد و صادرات كه به ترتيب به حدود 6 و 5 ميليون بشكه رسيده بود در اين سال يك ميليون بشكه افت كرد.آنمقدار پول و ارز نيز كه از سال 50 در دست رژيم بگردش درآمده بود بخاطر سيستم ادارى ناكار آمد، منجر به فساد و تورم شد.بخشى از درآمد نفت صرف واردات كالاهاى مصرفى مىشد كه مصرف گرائى را در ميان مردم به شدت رواج مىداده و بخشى نيز كه قرار بود صرف كارهاى عمرانى و توسعه صنايع زير بنائى شود بدليل نبودن متخصص و طرحهاى غلط و عدم دلسوزى مشاوران خارجى، همه از زمانبندى خود عقب افتاده و هزينهشان از ميزان مندرج در قرارداد بالا مىرفت و بخشى از دلارها نيز صرف توسعه و ايجاد صنايع مونتاژ و وابسته شده بود.از طرف ديگر، پول رو بتزايد نفت و اطرافيان متملق، شاه را بدرجه عجيبى از فرعونيت و جنون قدرت رسانده بود كه تمام واقعيات را وارونه مىديد.مردم نيز، تحت هدايت و رهبرى حضرت امام و ديگر رهبران انقلاب كه آنان را هشدار و آموزش و آگاهى مىدادند روز به روز بيشترمتوجه وابستگى و سستبنيادى رژيم و برنامههاى بىاساسش مىشدند و خود نيز بهر حال، عليرغم همه برنامههاى فريبنده رژيم، بدرجات بالائى از فهم و آگاهى مىرسيدند تا آنجا كه استبداد و ديكتاتورى شاه براى آنان غير قابل تحمل مىنمود. مجموعه عوامل داخلى و خارجى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى و بويژه نقش مؤثر رهبرى، ايران را در آستانه يك انقلاب عظيم قرار داد و كنترل رژيم را بر اوضاع، سست و ضعيف گردانيد و اين همان موقعيتى بود كه يك رهبر آگاه و دور انديش مىطلبد. اينجاست كه، معتقديم الطاف خفيه خداوند من حيث لا يحتسب و از طرقى كه به ظاهر مورد وقوع و انتظار نبوده است، مسلمانها را در به ثمر رساندن اين انقلاب كمك كرده است. ( منبع:چارچوبى براى تحليل و شناخت انقلاب اسلامى در ايران، ص 77 ، حمدباقر حشمتزاده )
porseman.org
حدود يكسال حضرت امام بحال تبعيد در تركيه بسر مىبرند در آنجا تحرير الوسيله را مىنويسند.سپس روى محاسباتى رژيم ايشان را به نجف تبعيد مىكند تا شايد توسط روحانيونى كه به كلى از ورود در سياست اباء دارند و آنرا جايز نمىشمارند امام حذف شود، توصيف اين مرحله از تاريخچه انقلاب مهم است. بايد تاريخنگار دوربين خود را بر حوادث متمركز كند تا نشان دهد كه چگونه امام و شاگردان و يارانش انرژى 15 خرداد را در بستر 13 سال تاريخ اين دوره حفظ كرده و در زير خاكستر زمان اين آتش را توسعه داده تا سرانجام در سال 56 در شرايطى مساعد و زمانى مناسب آنرا بر خرمن هستى رژيم انداختند و به مدد اين آتش سينههاى فشرده مليونها ايرانى را گرم كرده و به صحنه عظيمترين انقلاب مردمى تاريخ كشانيدند.بنابراين از اينجا به بعد حوادث را بايد در دو بستر و دو كانون پى گرفت.از يك سو بايد امام و اقداماتش را در نجف مد نظر داشت از سوى ديگر ياران و شاگردان ايشان در قم و ايران را.اگر از زاويه افكار و فعاليتهاى امام بقضايا نگاه كنيم مهمترين نكته اينست كه از فرداى تبعيد، او هيچگاه از هدف خود كه اصلاح و مبارزه و استقرار اسلام بود، عملا و نظرا دستبرنداشت.عليرغم شكست ظاهرى پس از 15 خرداد و فشردن آتش قيام و اقتدار و استقرار شديد رژيم، نكته فوق حائز اهميتبسيار است.در اين مرحله حضرت امام در پى مبارزهاى بنيادى و حساب شده است. اگر در مرحله قبلى يعنى 43- 40 به ظاهر ايشان دنبال اصلاح نظام بر اساس قانون اساسى بودند در اين دوره ايشان در پى براندازى رژيم مىباشند زيرا استقرار نظام اسلامى با ادامه حيات نظام شاهنشاهى ميسر نيست و اين بدان معناست كه در مرحله قبلى نيز امام هيچگاه اعتقاد به مشروعيت نظام شاهنشاهى نداشته ولى تدريجى بودن حركت انقلابى و فراهم كردن زمينه و آمادگى در مردم براى ورود در مرحله بعد يعنى براندازى رژيم اقتضاء داشته كه در مرحله نخست در چارچوب قانون اساسى كه مورد قبول خود رژيم بوده است نقاط ضعف و خلافهاى آنان را مطرح سازد. به اين ترتيب زمانى كه رژيم و حاميانش در مقابل اقدامات به ظاهر اصلاح طلبانه، چنين عكس العمل نشان دادند طبيعى است كه در مقابل اقدامات براندازانه از هيچ آتش افروزى پروا نداشته باشند.در عراق امام در يك مملكت غريب و بعنوان مرجع شيعه، براى تداوم مبارزه و قيام، با دو مشكل اساسى مواجه بود.از يكطرف ايجاد ارتباط و سازماندهى از راه دور بسيار پر مخاطره و دشوار مىنمود و از سوى ديگر، جو عمومى نجف، كمتر مستعد حركات انقلابى و سياسى بود و امام با آن اخلاق خاصى كه داشتند حال كه به عنوان ميهمان بر ساير مراجع و روحانيون با سابقه نجف وارد شده بودند براى جلودارى و پيشتازى با موانعى روبرو مىشدند ولى با وجود همه موانع و مشكلات كه به بخش مهمى از آنها در بالا اشاره كرديم حضرت امام هم در بعد نظرى و هم عملى انقلابيون را سازماندهى كرد و انقلاب را در اين مسير پر مخاطره، به طرف اهداف نهايى آن، با موفقيت هدايت نمود و ما در اينجا اجمالا به هر دو جنبه تلاشهاى نظرى و عملى امام اشارهاى مىكنيم: الف) ولايت فقيه مبناى نظرى انقلاب در اين دوره، محور اقدامات امام عمدتا تبليغاتى، آموزشى و تربيتى است در اين راستا درس ولايت فقيه كه در سال 48 آغاز مىشود بسيار تعيين كننده است.خواستههاى سياسى 15 خرداد نمىتوانست از حد اجراى قانون اساسى فراتر رود و اجراى قانون اساسى در حد نهائيش استقرار مشروطه سلطنتى بود.چون انقلاب مشروطيت از تركيب دو نيروى اسلام خواهى و غربگرايى بوجود آمده بود، قانون اساسى آن بهر حال التقاطى بود و در عمل نيز ليبرالها و قدرت طلبها با حمايت اجانب در عمل هر چه خواستند كردند. اما در اين مرحله حضرت امام با احياء مجدد نظريه ولايت فقيه و آن استنباط و استنتاجى كه خود از آن به عمل آوردند يك پشتوانه فقهى، فلسفى و سياسى براى انقلاب فراهم كردند و انرژى قيام 15 خرداد را تا مرحله براندازى شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى پيشبردند.اگر علماى شيعه نظرا پس از غيبت كبرا به ولايت فقيه و حكومت اسلامى معتقد بودند ولى عملا ديده نشد كه كسى به صراحت و شجاعت امام آنرا تا اين حد پيش ببرد. درس ولايت فقيه حضرت امام پايه تئوريكى يك انقلاب تمام عيار را فراهم كرد، زيرا مشروطيت، نهضت ملى نفت و حتى 15 خرداد، قانونا و عملا براى براندازى نظام شاهنشاهى و استقرار يك نظام سياسى متضاد و مخالف با آن، طرحى نداشتند.اما درس ولايت فقيه، مبانى نظرى و فلسفى حكومت اسلامى را در چارچوب و بر پايه ولايت فقيه تبيين كرده و عدم مشروطيت نظام شاهنشاهى را بيش از پيش برملا نمود. البته اين درس تنها نظريات فقهى امام را براى ديگران تبيين نمود و براى خود امام (رضوان الله عليه) مرحله جديدى به حساب نمىآمد امام از همان اوايل، و همانطور كه گفتيم، نظام شاهنشاهى را نامشروع مىدانست و براى تضعيف آن كوشش داشت.البته موقعيت زمان و شخصيت همرزمان چه بسا اجازه اينكه حرف آخر را صريحا اعلام فرمايند، را نمىداد.علاوه بر اينكه اين مطلب براى دوستان مانوس با ايشان ملموس بود، در سخنرانيهاى ايشان كم و بيش اشارات و تصريحاتى در اين مورد وجود دارد. ب) اقدامات امام براى تداوم انقلاب در بعد عملى حضرت امام بر اتحاد و وحدت حوزه نجف و سوق دادن آنها به سوى اصلاح و انقلاب نظر داشت.دغدغه اصلى ايشان ايران بود و اينكه جوانههاى تازه شكوفا شده حركت 15 خرداد پژمرده نشوند و ياران و شاگردان ايشان در قم و ساير نقاط ايران كه پرچم مبارزه را بر دوش داشتند از پا نيفتند. شرايط مبارزه در ايران روز بروز سختتر مىشود.سياست گريزان و مصلحت انديشان، شكست ظاهرى 15 خرداد را مستمسك خوبى براى اشتباه بودن آن قرار داده بودند و انقلابيون حوزهها و روحانيون انقلابى در درون حوزه براى تداوم و گسترش امواجى كه امام ايجاد كرده بود مشكلاتى داشتند. در سطح مردم و جامعه نيز شاه از يك سو بمدد پول نفت، چشمها و گوشها را مىبست وتشويق مىكرد و از سوى ديگر بمدد ارتش و ساواك و ساير نيروهاى انتظاميش زبانها را مىبريد و تهديد مىكرد.مراكز فساد و فحشاء، انواع سرگرمىها، برنامههاى منحرف كننده سينما و تلويزيون و نظاير آنها نيز ابزارى براى تخدير جوانان بود.در اين ميان عدهاى از جوانان كه شورى داشتند تحت تاثير انواع و اقسام فلسفههاى فكرى چپى و راستى و التقاطى قرار گرفته بودند و در اثر تبليغات انحراف دشمن در ذهنشان رفته بود كه اسلام به علت فقدان ابزارهاى لازم، توان اصلاح جامعه و ايجاد انقلاب اجتماعى را ندارد و دليلش نيز عدم موفقيت در قيام 15 خرداد است. طى اين دوره، شاه براى تحكيم پايههاى قدرتش چند نمايش داد: از جمله جشن بيست و پنجمين سالگرد سلطنتخودش، جشن تاجگذارى، جشنهاى 2500 ساله و سرانجام جشن پنجاهمين سالگرد سلطنت پهلوى در سال 1355. در مقابل اين نمايشات و ديگر اقدامات اقتصادى و سياسى شاه، حضرت امام با صدور اعلاميه يا ارتباط خصوصى با روحانيون، دانشجويان و مردم به انحاء مختلف، سازماندهى و تشكل مبارزه را تداوم مىبخشيد و به آن روح مىداد و از شبكه سنتى حوزه هزار ساله شيعه بخوبى بهره مىبرد.موتور محرك اقتدار و اقدامات شاه در اين مدت، در آمد رو بتزايد نفتبود كه بوسيله آن، ابزارهاى ساواك، ارتش، تبليغات، راديو و تلويزيون را براى فريب دادن و سركوب كردن مردم به حركات در مىآورد. شاه، كه با افزايش قيمت نفت در سالهاى 52 و 53، خود را در اوج قدرت مىديد، پس از امضاى قرارداد الجزاير و صلح ايران و عراق در اسفند ماه سال 1353 خيالش از رقيب خود در منطقه نيز آسوده شد.وى پس از آن در ابتداى سال 54 حزب فراگير رستاخيز را بوجود آورد و در سال 55 جشن 50 سال سلطنت پهلوى را برپا ساخت و خوش باوارنه اين گمان خام را القاء كرد كه راه براى 50 سال بعدى سلطنت پهلوى هموار شده است. اما مىگويند: فواره چون به اوج رسد سرنگون شود از انتهاى همانسال، تحت تاثير يك سرى از عوامل و علل داخلى و خارجى ثبات ظاهرى و دوازده ساله نظام شاهنشاهى دستخوش طوفان و از نيمه دوم سال 56 آثار انقلاب بخوبى هويدا گشت.از يكطرف، در زمستان سال 55 كارتر از حزب دموكرات به عنوان رئيس جمهور آمريكا انتخاب شد و روى حساب و كتابهاى خاص خودش و مشى حزبش، ايده حقوق بشر را جلو كشيد.يكى از كانونهاى مورد توجه او ايران در همسايگى شوروى و خليج فارس بود كه بخاطر داشتن منابع نفت موقعيتى بس حساس داشت.از ديد اين حزب، همچنانكه در زمان كندى نيز شاهد بوديم، بهترين شيوه براى سد نفوذ شوروى و كمونيسم، انجام اصلاحات و رفرم بود.به پيروى از اين رهنمود، شاه مسئله فضاى باز سياسى را مطرح مىكند و بظاهر دستساواك تا حدودى بسته مىشود و تيمسار نصيرى، رئيس با سابقه اين سازمان، به عنوان سفير ايران در پاكستان از قضايا كنار گذاشته مىشود. در بعد داخلى نيز بايد توجه داشتشاه در ابتداى دهه پنجاه، متاثر از جو بحران انرژى و افزايش مستمر قيمت نفت، اميد آنرا داشت كه قيمت نفتبه 100 دلار رسيده و ميزان توليد نفت را 8 ميليون بشكه در روز بالا ببرد.از اين رو، برنامههاى خود را بر اين اساس براى دراز مدت و ميان مدت ريخته بود.در همان سال 55 تحت تاثير اقدامات صرفه جويانه كشورهاى بزرگ صنعتى مصرف كننده، تقاضاى فزاينده نفت مهار شده و كاهش يافت و در نتيجه، قيمت نيز حدود 13 دلار باقى ماند و توليد و صادرات كه به ترتيب به حدود 6 و 5 ميليون بشكه رسيده بود در اين سال يك ميليون بشكه افت كرد.آنمقدار پول و ارز نيز كه از سال 50 در دست رژيم بگردش درآمده بود بخاطر سيستم ادارى ناكار آمد، منجر به فساد و تورم شد.بخشى از درآمد نفت صرف واردات كالاهاى مصرفى مىشد كه مصرف گرائى را در ميان مردم به شدت رواج مىداده و بخشى نيز كه قرار بود صرف كارهاى عمرانى و توسعه صنايع زير بنائى شود بدليل نبودن متخصص و طرحهاى غلط و عدم دلسوزى مشاوران خارجى، همه از زمانبندى خود عقب افتاده و هزينهشان از ميزان مندرج در قرارداد بالا مىرفت و بخشى از دلارها نيز صرف توسعه و ايجاد صنايع مونتاژ و وابسته شده بود.از طرف ديگر، پول رو بتزايد نفت و اطرافيان متملق، شاه را بدرجه عجيبى از فرعونيت و جنون قدرت رسانده بود كه تمام واقعيات را وارونه مىديد.مردم نيز، تحت هدايت و رهبرى حضرت امام و ديگر رهبران انقلاب كه آنان را هشدار و آموزش و آگاهى مىدادند روز به روز بيشترمتوجه وابستگى و سستبنيادى رژيم و برنامههاى بىاساسش مىشدند و خود نيز بهر حال، عليرغم همه برنامههاى فريبنده رژيم، بدرجات بالائى از فهم و آگاهى مىرسيدند تا آنجا كه استبداد و ديكتاتورى شاه براى آنان غير قابل تحمل مىنمود. مجموعه عوامل داخلى و خارجى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى و بويژه نقش مؤثر رهبرى، ايران را در آستانه يك انقلاب عظيم قرار داد و كنترل رژيم را بر اوضاع، سست و ضعيف گردانيد و اين همان موقعيتى بود كه يك رهبر آگاه و دور انديش مىطلبد. اينجاست كه، معتقديم الطاف خفيه خداوند من حيث لا يحتسب و از طرقى كه به ظاهر مورد وقوع و انتظار نبوده است، مسلمانها را در به ثمر رساندن اين انقلاب كمك كرده است. ( منبع:چارچوبى براى تحليل و شناخت انقلاب اسلامى در ايران، ص 77 ، حمدباقر حشمتزاده )
porseman.org