پرسش :
آيا حضرت على(عليه السلام) در قتل عثمان نقشى داشتند؟
پاسخ :
طبق روايات فراوانى كه در كتب اهل سنّت عنوان شده، حضرت على(عليه السلام) به هيچ وجه در كشتن عثمان نقشى نداشته و حتى در برخى از روايات اعلام برائت آن حضرت از اين موضوع ذكر شده است.
در گزارش راشد بن كيسان، ابو خزاره عبسى، چنين آمده است: «هنگامى كه عثمان در منزل خويش محاصره شده بود، كسى را نزد على(عليه السلام)فرستاد كه به نزدش آيد. على(عليه السلام) برخاست كه نزدش رود، اما برخى از مخالفانِ عثمان سر راه حضرت را گرفتند و عرض كردند: مگر نامه هايى را كه پيش رويتان است، نمى بينيد؟! به او نپيونديد».[1]
در اين گزارش آمده است كه بر سر على(عليه السلام) عمامه اى سياه بود. وقتى ايشان ملاحظه كرد كه نمى گذارند نزد عثمان برود، عمامه را باز كرد و آن را به عنوان علامت به سوى فرستاده عثمان انداخت و فرمود: «آنچه را ديدى، به عثمان خبر بده».[2]
در اين گزارش همچنين آمده است كه وقتى به حضرت على(عليه السلام)خبر رسيد كه عثمان كشته شده است، فرمود:
خداوندا! من در خون او از اين كه من او را كشته باشم يا به كشتنش ميل نموده باشم، بيزارى مى جويم.[3]
در روايت ديگرى نظير روايت گذشته آمده است كه پس از آن كه نگذاشتند آن حضرت به سوى عثمان برود، عمامه سياهش را باز كرد و فرمود: «به خدا كه به قتل او راضى نبودم و به آن فرمان ندادم».[4]
نه تنها حضرت على(عليه السلام) در كشتن عثمان نقشى نداشت، بلكه آن حضرت طبق درخواست عثمان با مصريانى كه از مصر در پى كشتن عثمان تا نزديكى مقر خليفه آمده بودند، سخن گفت و باعث شد آنان به مصر بازگردند.[5] البته در نهايت مصريان به همراهى برخى از مردم نقاط ديگر عثمان را محاصره كردند و به سزاى اعمالش رساندند.
هر كس كه با تاريخ آشنايى داشته باشد، مى داند كه طلحه و زبير و عايشه از مخالفان عثمان بودند و مصمم بودند تا او به قتل برسد; چنان كه در منابع تاريخى چنين نقل شده است: «كانت عائشة تحرص على قتل عثمان جهدها و طاقتها و تقول: ايها الناس، هذا قميص رسول الله(صلى الله عليه وآله) لم يبل و بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا»;[6] عايشه نهايت سعى و كوشش خويش را در تحريك مردم براى كشتن عثمان به كار مى گرفته و مى گفت: اى مردم! اين پيراهن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه هنوز كهنه نشده، اما سنّت او كهنه شده است. بكشيد نعثل را! خدا نعثل را بكشد!
بعد از آن كه عايشه ديد مردم قصر عثمان را محاصره كرده اند، تصميم گرفت به حج برود. در آن هنگام ابن عباس با او ملاقات كرد. او به ابن عباس! گفت: ابن عباس، به تو عقل و بيان عنايت شده است. مبادا مردم را از كشتن اين طاغى، (عثمان) باز دارى!.... سپس عايشه به سوى مكه رفت و عثمان را در آن گرفتارى رها كرد.[7]
ابن قتيبه درباره تحريك طلحه عليه عثمان گويد: «و طلحة يحرص الفريقين على عثمان»;[8] طلحه سپاه كوفه را (كه بالغ بر هزار تن بودند) و سپاه مصر را (كه بالغ بر چهار صد تن بودند) عليه عثمان تحريك مى كرد.
سپس گويد: «ثم ان طلحة قال لهم: ان عثمان لا يبالى ما حصرتموه و هو يدخل اليه الطعام و الشراب فامنعوه الماء أن يدخل عليه»;[9] سپس طلحه به آنان گفت: عثمان از محاصره شما باكى ندارد; چرا كه غذا و آب به او مى رسد. پس نگذاريد آب به او برسد!
جالب آن كه وقتى عثمان از لحاظ آب در مضيقه قرار گرفت، كسى را نزد حضرت على(عليه السلام) فرستاد و آب طلب نمود. وقتى امام على(عليه السلام)خواست به عثمان آب برساند، طلحه به امام اعتراض كرده گفت: «ما انت و هذا؟!»; تو را چه به اين كار؟! بعد ميان آن دو در اين باره گفت گوى شديدى در گرفت.[10]
بعد از مرگ عثمان نيز، اين امام على(عليه السلام) بود كه واسطه شد تا مردم مصر دست از جنازه او بردارند و اسباب دفن او فراهم شود و گرنه شايد هرگز چنين كارى صورت نمى گرفت; چنان چه تا سه روز بدن عثمان دفن نشد و نزديك بود فاسد شود.
امام على(عليه السلام)در نهج البلاغه موضوع قتل عثمان را كه برخى چون طلحه و زبير به ايشان نسبت داده اند، رد كرده است. از جمله در نامه شماره 54 خطاب به آن دو مى فرمايد: «و قد زعمتما أنى قتلت عثمان»;[11] و شما پنداشته ايد كه كشنده عثمان من مى باشم. و در نامه شماره 10 فرموده است: «و زعمت انك جئت ثائراً بدم عثمان و لقد علمت حيث وقع دم عثمان فاطلبه من هناك ان كنت طالباً»;[12] و به گمان خود به خونخواهى عثمان از من آمده اى، در حالى كه مى دانى او چگونه كشته شده و چه كسانى او را كشته اند. اگر واقعاً خونخواه او هستى، از آنان خونخواهى كن.
پی نوشتها:
[1]. طبقات ابن سعد، ج 3، ص 68، ح 67، (دارالصادر، بيروت).
[2]. همان.
[3]. طبقات ابن سعد، ج 3، ص 68، ح 67، (دارصادر، بيروت).
[4]. همان، ص 68.
[5]. ر.ك: الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص 163 ـ 162، در اين مأخذ آمده است كه بعد از درخواست عثمان، حضرت على(عليه السلام) به همراه سى تن از مهاجران و انصار نزد مصريان رفتند و آنگاه ايشان و محمد بن مسلمه با آنان گفتگو كردند.
[6]. ر.ك: الفتوح، ابن اعثم، ج 1، ص 421 ـ 415; المحصول، فخرالدين الرازى، ج 4، ص 343، الحكاية الثانية مؤسسه الرساله بيروت.
[7]. همان، ص 420 ـ 419.
[8]. الامامة و السياسة، ابن قتيبه الدينورى، ج 1، ص 57، (انتشارات شريف رضى، 1413 هـ ق).
[9]. همان.
[10]. الامامة و السياسة، همان، ص 57.
[11]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 54، (مؤسسه فرهنگى تحقيقاتى اميرالمؤمنين).
[12]. همان، نامه 10.
www.mazaheb.ir
طبق روايات فراوانى كه در كتب اهل سنّت عنوان شده، حضرت على(عليه السلام) به هيچ وجه در كشتن عثمان نقشى نداشته و حتى در برخى از روايات اعلام برائت آن حضرت از اين موضوع ذكر شده است.
در گزارش راشد بن كيسان، ابو خزاره عبسى، چنين آمده است: «هنگامى كه عثمان در منزل خويش محاصره شده بود، كسى را نزد على(عليه السلام)فرستاد كه به نزدش آيد. على(عليه السلام) برخاست كه نزدش رود، اما برخى از مخالفانِ عثمان سر راه حضرت را گرفتند و عرض كردند: مگر نامه هايى را كه پيش رويتان است، نمى بينيد؟! به او نپيونديد».[1]
در اين گزارش آمده است كه بر سر على(عليه السلام) عمامه اى سياه بود. وقتى ايشان ملاحظه كرد كه نمى گذارند نزد عثمان برود، عمامه را باز كرد و آن را به عنوان علامت به سوى فرستاده عثمان انداخت و فرمود: «آنچه را ديدى، به عثمان خبر بده».[2]
در اين گزارش همچنين آمده است كه وقتى به حضرت على(عليه السلام)خبر رسيد كه عثمان كشته شده است، فرمود:
خداوندا! من در خون او از اين كه من او را كشته باشم يا به كشتنش ميل نموده باشم، بيزارى مى جويم.[3]
در روايت ديگرى نظير روايت گذشته آمده است كه پس از آن كه نگذاشتند آن حضرت به سوى عثمان برود، عمامه سياهش را باز كرد و فرمود: «به خدا كه به قتل او راضى نبودم و به آن فرمان ندادم».[4]
نه تنها حضرت على(عليه السلام) در كشتن عثمان نقشى نداشت، بلكه آن حضرت طبق درخواست عثمان با مصريانى كه از مصر در پى كشتن عثمان تا نزديكى مقر خليفه آمده بودند، سخن گفت و باعث شد آنان به مصر بازگردند.[5] البته در نهايت مصريان به همراهى برخى از مردم نقاط ديگر عثمان را محاصره كردند و به سزاى اعمالش رساندند.
هر كس كه با تاريخ آشنايى داشته باشد، مى داند كه طلحه و زبير و عايشه از مخالفان عثمان بودند و مصمم بودند تا او به قتل برسد; چنان كه در منابع تاريخى چنين نقل شده است: «كانت عائشة تحرص على قتل عثمان جهدها و طاقتها و تقول: ايها الناس، هذا قميص رسول الله(صلى الله عليه وآله) لم يبل و بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا»;[6] عايشه نهايت سعى و كوشش خويش را در تحريك مردم براى كشتن عثمان به كار مى گرفته و مى گفت: اى مردم! اين پيراهن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است كه هنوز كهنه نشده، اما سنّت او كهنه شده است. بكشيد نعثل را! خدا نعثل را بكشد!
بعد از آن كه عايشه ديد مردم قصر عثمان را محاصره كرده اند، تصميم گرفت به حج برود. در آن هنگام ابن عباس با او ملاقات كرد. او به ابن عباس! گفت: ابن عباس، به تو عقل و بيان عنايت شده است. مبادا مردم را از كشتن اين طاغى، (عثمان) باز دارى!.... سپس عايشه به سوى مكه رفت و عثمان را در آن گرفتارى رها كرد.[7]
ابن قتيبه درباره تحريك طلحه عليه عثمان گويد: «و طلحة يحرص الفريقين على عثمان»;[8] طلحه سپاه كوفه را (كه بالغ بر هزار تن بودند) و سپاه مصر را (كه بالغ بر چهار صد تن بودند) عليه عثمان تحريك مى كرد.
سپس گويد: «ثم ان طلحة قال لهم: ان عثمان لا يبالى ما حصرتموه و هو يدخل اليه الطعام و الشراب فامنعوه الماء أن يدخل عليه»;[9] سپس طلحه به آنان گفت: عثمان از محاصره شما باكى ندارد; چرا كه غذا و آب به او مى رسد. پس نگذاريد آب به او برسد!
جالب آن كه وقتى عثمان از لحاظ آب در مضيقه قرار گرفت، كسى را نزد حضرت على(عليه السلام) فرستاد و آب طلب نمود. وقتى امام على(عليه السلام)خواست به عثمان آب برساند، طلحه به امام اعتراض كرده گفت: «ما انت و هذا؟!»; تو را چه به اين كار؟! بعد ميان آن دو در اين باره گفت گوى شديدى در گرفت.[10]
بعد از مرگ عثمان نيز، اين امام على(عليه السلام) بود كه واسطه شد تا مردم مصر دست از جنازه او بردارند و اسباب دفن او فراهم شود و گرنه شايد هرگز چنين كارى صورت نمى گرفت; چنان چه تا سه روز بدن عثمان دفن نشد و نزديك بود فاسد شود.
امام على(عليه السلام)در نهج البلاغه موضوع قتل عثمان را كه برخى چون طلحه و زبير به ايشان نسبت داده اند، رد كرده است. از جمله در نامه شماره 54 خطاب به آن دو مى فرمايد: «و قد زعمتما أنى قتلت عثمان»;[11] و شما پنداشته ايد كه كشنده عثمان من مى باشم. و در نامه شماره 10 فرموده است: «و زعمت انك جئت ثائراً بدم عثمان و لقد علمت حيث وقع دم عثمان فاطلبه من هناك ان كنت طالباً»;[12] و به گمان خود به خونخواهى عثمان از من آمده اى، در حالى كه مى دانى او چگونه كشته شده و چه كسانى او را كشته اند. اگر واقعاً خونخواه او هستى، از آنان خونخواهى كن.
پی نوشتها:
[1]. طبقات ابن سعد، ج 3، ص 68، ح 67، (دارالصادر، بيروت).
[2]. همان.
[3]. طبقات ابن سعد، ج 3، ص 68، ح 67، (دارصادر، بيروت).
[4]. همان، ص 68.
[5]. ر.ك: الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص 163 ـ 162، در اين مأخذ آمده است كه بعد از درخواست عثمان، حضرت على(عليه السلام) به همراه سى تن از مهاجران و انصار نزد مصريان رفتند و آنگاه ايشان و محمد بن مسلمه با آنان گفتگو كردند.
[6]. ر.ك: الفتوح، ابن اعثم، ج 1، ص 421 ـ 415; المحصول، فخرالدين الرازى، ج 4، ص 343، الحكاية الثانية مؤسسه الرساله بيروت.
[7]. همان، ص 420 ـ 419.
[8]. الامامة و السياسة، ابن قتيبه الدينورى، ج 1، ص 57، (انتشارات شريف رضى، 1413 هـ ق).
[9]. همان.
[10]. الامامة و السياسة، همان، ص 57.
[11]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 54، (مؤسسه فرهنگى تحقيقاتى اميرالمؤمنين).
[12]. همان، نامه 10.
www.mazaheb.ir