چهارشنبه، 31 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا انبياء الهي گناه كرد ه اند يا در صدر معصوم بودن قرار داشته اند و آيا غير از انبياء اولولعزم پيامبران ديگر داراي كتاب بوده اند يا نه و اگر داراي كتاب بوده اند كتابها الهي بوده اند و يا اين كه از طرف خودشان بوده و آيا مي شود زماني خالي از انبياء بوده باشد؟


پاسخ :
مساله عصمت انبيا از مسائل مهم كلامى است كه در اكثر كتب كلام آمده است متكلمان بر عصمت انبيا دلايل عقلى و نقلى متعددى ذكر كرده اند كه برخى از آنها ذكر مى شود:
دلايل عقلى بر عصمت انبياء
نخستين دليل عقلى بر لزوم عصمت انبيا (ع) از ارتكاب گناهان اين است كه هدف اصلى از بعثت ايشان راهنمايى بشر بسوى حقايق و وظايفى است كه خداى متعال براى انسانها تعيين فرموده است و ايشان در حقيقت, نمايندگان الهى در ميان بشر هستند كه بايد ديگران را به راه راست, هدايت كنند. حال اگر چنين نمايندگان و سفيرانى پاىبند به دستورات الهى نباشند و خودشان برخلاف محتواى رسالتشان عمل كنند مردم, رفتار ايشان را بيانى مناقض با گفتارشان تلقى مى كنند و ديگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پيدا نمى كنند, و در نتيجه, هدف از بعث ايشان بطور كامل, تحقق نخواهد يافت. پس حكمت و لطف الهى اقتضا دارد كه پيامبران, افرادى پاك و معصوم از گناه باشند و حتى كار ناشايسته "اى از روى سهو و نسيان هم از ايشان سر نزند تا مردم, گمان نكنند كه ادعاى سهو و نسيان را بهانه اى براى ارتكاب گناه, قرار داده اند.
دومين دليل عقلى بر عصمت انبيا عليهم السلام اين است كه ايشان علاوه بر اينكه موظفند محتواى وحى و رسالت خود را به مردم ابلاغ كنند و راه راست را به ايشان نشان دهند همچنين وظيفه دارند كه به تزكيه و تربيت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرين مرحله كمال انسانى برسانند. به ديگر سخن: ايشان علاوه بر وظيفه تعليم و راهنمايى, وظيفه تربيت و راهبرى را نيز بر عهده دارند كه هم تربيتى همگانى كه شامل مستعدترين و برجسته ترين افراد جامعه نيز مى شود و چنين مقامى در خور كسانى است كه خودشان به عاليترين مدارج كمال انسانى رسيده باشند و داراى كاملترين ملكات نفسانى (ملكه عصمت) باشند.
افزون بر اين, اساساً نقش رفتار مربى در تربيت ديگران بسى مهمتر از نقش گفتار اوست و كسى كه از نظر رفتار, نقصها و كمبودهايى داشته باشد گفتارش هم تاثير مطلوب را نمى بخشد. پس هنگامى هدف الهى از بعثت پيامبران بعنوان مربيان جامعه, بطور كامل تحقق مى يابد كه ايشان از هرگونه لغزشى در گفتار و كردارشان مصون باشند.
دلايل نقلى بر عصمت انبياء
1- قرآن كريم, گروهى از انسانها را مخلص1 (= خالص شده براى خدا) ناميده است كه حتى ابليس هم طمعى در گمراه كردن ايشان نداشته و ندارد و در آنجا كه سوگند ياد كرده كه همه فرزندان آدم (ع) را گمراه كند مخلصين را استثنا كرده است چنانكه در آيه (82 و 83) از سوره ص از قول وى مى فرمايد: «قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين الاعبادك منهم المخلصين». و بى شك, طمع نداشتن ابليس در گمراهى ايشان بخاطر مصونيتى است كه از گمراهى و آلودگى دارند و گرنه دشمنى وى شامل ايشان هم مى شود و در صورتى كه امكان مى داشت هرگز دست از گمراه كردن ايشان بر نمى داشت. بنابراين, عنوان «مخلص» مساوى با «معصوم» خواهد بود. و هر چند دليلى بر اختصاص اين صفت به انبيا (ع) نداريم ولى بدون ترديد, شامل ايشان مى شود, چنانكه قرآن كريم تعدادى از انبيا را از مخلصين شمرده و از جمله در آيه (45 و 46) از سوره ص مى فرمايد: «و اذكر عبدنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولى الايدى و الابصار. انا اخلصناهم بخالصه ذكرى الدار» و در آيه (51) از سوره مريم مى فرمايد: «و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصاً و كان رسولا ً نبياً» و نيز علت مصونيت حضرت يوسف (ع) را كه در سخت ترين شرايط لغزش, قرار گرفته بود مخلص بودن وى دانسته و در آيه (24) از سوره يوسف مى فرمايد: «كذلك لنصرف عنه السو و الفحشا انه من عباد نا المخلصين».
2- قرآن كريم, اطاعت پيامبران را بطور مطلق, لازم دانسته, و از جمله در آيه (63) از سوره نسا مى فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله» و اطاعت مطلق از ايشان در صورتى صحيح است كه در راستاى اطاعت خدا باشد و پيروى از آنان منافاتى با اطاعت از خدا متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خداى متعال و اطاعت مطلق از كسانى كه در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.
3- قرآن كريم, مناصب الهى را اختصاص به كسانى داده است كه آلوده به«ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهيم (ع) كه منصب امامت را براى فرزندانش درخواست كرده بود مى فرمايد:«لا ينال عهدى الظالمين» 2 و مى دانيم كه هر گناهى دست كم, ظلم به نفس مى باشد و هر گنهكارى در عرف قرآن كريم«ظالم»ناميده مى شود پس پيامبران يعنى صاحبان منصب الهى نبوت و رسالت هم منزه از هرگونه ظلم و گناهى خواهند بود.
از آيات ديگر و نيز از روايات فراوانى مى توان عصمت انبيا (ع) را استفاده كرد.
منابع:
1ـ بايد توجه داشت كه مخلص (به فتح لام) غير از مخلص (به كسر لام) است و اولى, دلالت دارد بر اينكه خدا شخص را خالص كرده است, و معناى دومى اين است كه شخص اعمالش را با اخلاص انجام مى دهد.
2ـ سوره بقره, آيه 124.براي آشنائي بيشتر در اين زمينه ميتوانيد به كتاب آموزش عقايد ج2،ص42-3رجوع كنيد
اما در مورد اين كه غير از انبياءاولوالعزم پيامبران ديگر اهل كتاب بوده اند يا نه بايد گفت نبوت بر دو قسم است: تشريعى، تبليغى؛ و غالب پيامبران فقط وظيفه دوم را انجام مى‏داده‏اند و تنها تعداد كمى اولواالعزم بوده‏اند، يعنى قانون و دستورالعمل آورده‏اند."(- ختم نبوت، انتشارات صدر ا، چاپ نهم 1374؛ ص: 34 و همچنين نگا: خاتميت انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1374 ص: 49). طبق اين تعريف، پيامبران اولى العزم، پيامبرانى بوده‏اند كه صاحب شريعت و قانون هستند.مرحوم ملا محسن فيض كاشانى نيز همين تعريف را از اولوا العزم ارائه مى‏دهند: «اولوا العزم پيامبران صاحب شريعتند كه در تاسيس و بيان روشن آن شريعت كوشش خود را مبذول داشته‏اند و در آن راه سختى‏ها را تحمل كردند(«تفسير الصافى ج: 5 ص: 18؛ ذيل آيه مذكور)اين تعريف مورد اتفاق بسيارى از علماء ما مى‏باشد. چنانكه مرحوم شيخ طوسى مى‏فرمايند: «گروهى اولو العزم را كسانى مى‏دانند كه در پيمان قيام بر واجبات و دورى از محرمات ثابت قدم باشند؛ در اين صورت همگى پيامبران اولواالعزم هستند. اين گروه «مِن» در آيه را براى تبين مى‏دانند. و آنهايى كه اولى العزم را گروهى از پيامبران مى‏دانند كه ويژه اين لقب هستند؛ «مِن» را براى تبعيض مى‏شمارند ظاهر روايات اصحاب ما و سخنان مفسران همين است كه اولواالعزم پيامبرانى هستند كه شريعتى نو آورده‏اند كه شريعت انبياء پيشين را نسخ كرده است."(-التبيان ج: 9 ص: 286). شيخ طوسى ضمن بيان نظريه كسانى كه همه پيامبران را مصداق اولى العزم مى‏دانند، ـ و اين نظريه از برخى علماء اهل سنت نقل شده است ـ به آن اعتناء نكرده و اولواالعزم را به صاحبان شريعت نو و جديد معنى مى‏كنند.تعريف دقيق‏ترى مرحوم علامه طباطبائى ارائه مى‏دهند؛ ايشان در چند موضع تفسير گران سنگ الميزان بحث اولى العزم را مطرح مى‏فرمايند، اول(- الميزان؛ دارالكتب الاسلامية؛ ج: 2 صص: 147 ـ 146، ذيل آيه 213 بقره). ضمن اشاره به آيه 12 سوره احزاب پيامبران اولى العزم را پيامبرانى مى‏داند كه در عهد نخستين خود پا بر جا بوده‏اند. و در ادامه مى‏افزايند: «و همه پيامبران اولوا العزم داراى شريعت و كتاب مى‏باشند.»(-همان ). ايشان در جاى ديگر شرط ديگرى اضافه مى‏كنند و آن اينكه شريعت آنها فرامنطقه‏اى و جهانى است.(پس به نظر معظم‏له اولى العزم، پيامبرانى هستند كه اولاً بر عهد-الميزان، ج: 12 ص: 15 ذيل آيه 4 ابراهيم). نخستين (ميثاق غليظى كه آيه سوره احزاب مى‏فرمايد) ثابت قدم بوده‏اند؛ ثانيا صاحب شريعت و كتاب هستند و ثالثا دعوت آنها فراتر از منطقه و امت خود مى‏باشد. سخن ايشان برگرفته از آيات و روايات متعددى است، كه به برخى از آنها اشاره مى‏شوداما اين كه آيا زماني بوده است كه زمين خال از پيامبر باشد بايد گفت همواره زمين براي اتمام حجت خدا وند بربندگان از حجت الهي خال نبوده است يعني در زمين همواره پيامبران الهي ويا اوصياي ايشان وجود داشته اند با ختم نبوت توسط پيامبر اسلام جانشينان ايشان به عنوان حجت هاي الهي مطرح مي باشند كه حجت زمان ما حضرت ولي عصر (عج الله تعالي فرجه الشريف )مي باشند
www.morsalat.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.