يکشنبه، 25 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چگونه مي توانم به مقام قرب الهي و حيات طيبه برسم؟


پاسخ :
رسيدن به چنين آرمان بلند و گران سنگي در گرو تلاش و جهادي پر دامنه و دراز آهنگ است . بدون شك مبارزه جدي و بي امان با هواها و خواهش هاي نفساني , بيرون راندن حب دنيا و تعلقات دنيوي از دل , عبوديت مطلقه پروردگار, پالودن نفس از رذايل و آراستن آن به فضايل , تهجد و شب زنده داري و توسل و استشفاع به اولياي گرام الهي و... همه ره توشه هاي اين سير خدايي است . اين كه : گويند به هركس ندهند دليلش بسيار واضح و روشن است . زيرا كسي كه جهاد با نفس نكرد و دل به ماديات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانيات خود را محبوس ساخت كي تواند كه به سوي حق پر كشد و به لايتناهي عروج كند؟ ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست =عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد= بنابراين مقصود آن نيست كه از اول خداوند افراد را به دو دسته تقسيم كرده به برخي توفيق مي دهد و برخي را واپس مي زند. بلكه مقصود آن است كه رسيدن به چنين آرمان بلندي عزم و همتي استوار و جهاد خستگي ناپذير مي طلبد هم چنان كه ديگر خواست ها و اهداف نيز به تناسب خود نيازمند تلاش و كوشش است .

در ميان عبادات نماز و نوافل شب بيشترين اثر را در نزديكي به خداوند دارد. «الصلوه معراج المؤمن؛ نماز معراج مؤمن است» (بحار، ج 79، ص 248).

علاوه بر نمازهاي واجب، نوافل و نمازهاي مستحبي كيميا و اكسير اعظمي است كه جوهره آدمي را صيقل مي دهد و مس وجود را به طلا تبديل مي كند. در حديثي كه نزد شيعه و اهل سنت مستند است آمده است:

«قال رسول الله: ما تحبب الي عبدي بشي احب الي مما افترضته عليه و انه ليتحبب الي بالنافله حتي احبه فاذا احببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده التي يبطش بها و رجله التي يمشي بها اذا دعاني احببته و اذا سألتني اعطيته؛ از پيامبر(ص) روايت شده است كه خداوند فرمود: بنده من به چيزي دوست داشتني تر از واجبات، نزد من اظهار دوستي نمي كند و همانا او با نوافل نيز به سوي من اظهار دوستي مي كند. آن گاه كه او را دوست بدارم گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و ديده او مي شوم كه با آن مي بيند و زبان او مي شوم كه با آن سخن مي گويد و دست او مي شوم كه با آن ضربه مي زند و پاي او مي شوم كه با آن راه مي رود اگر به درگاه من دعا كند او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست كند به او عطا مي كنم» (محاسن برخي، ج 1، ص 291).

در ارتباط با مردم، رسيدگي به محرومان بيشترين تأثير را در نزديكي به خداوند دارد. چنان كه در روايت آمده است: «المسكين رسول الله؛ مسكين فرستاده خداست» (وسائل الشيعه، ج 9 - بحار، ج 93، ص 172).

در روايت ديگر آمده دستي را كه صدقه مي دهي ببوس كه به دست خدايي خورده است (بحار، ج 46، ص 88).

حيات طيبه معناي وسيعي دارد. حياتي دور از هر نگراني و تلخ‏كامي، حياتي همراه با قناعت و پرهيز از افراط و تفريط، حياتي سرشار از معنويت و ايمان و احسان به خلق، حياتي به دور از غفلت، سهو و نسيان و.... .

براي نيل به اين هدف متعالي دو شرط لازم است: ايمان و عمل شايسته.

در واقع قلب كه جايگاه محبت به خداوند متعال شد، ساير محبت‏هاي غيرواقعي و دنيوي در آن رخنه نخواهد كرد، در نتيجه عملي نيز كه از اين روح صادر مي‏شود برگرفته از ايمان خواهد بود، به طوري كه عمل صالح، نتيجه و ثمره ايمان راسخ مي‏باشد. بعد از حصول اين معني، تمام شئون يك فرد مؤمن عبادت خواهد بود. زيرا او خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و كردار خود خواهد يافت.

براي رسيدن به اين منظور در ابتدا و در حين و در انتهاي هر كاري توجه به خداوند را حفظ كنيد و اين محافظت را به تمام شئون زندگي خود اشاعه و تعميم دهيد. «آري هر كس بيشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بيشتري خواهد كرد»امام جواد(ع) مي‏فرمايند: التحفظ عن يقدر الخوف؛ خود را پاييدن به اندازه واهمه داشتن است (شرح زندگاني امام جواد(ع)، انتشارات قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامي))

خداوند در سوره مباركه نحل آيه 97 مي فرمايد: «من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه و لنجرنيهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون؛ هر كس عمل صالح انجام دهد، در حالي كه مؤمن است، خواه مرد يا زن به او حيات و زندگي پاكيزه مي بخشيم و آنها را به بهترين اعمالي كه انجام مي دادند پاداش خواهم داد».

در معناي «حيات طيبه» مفسران نظرات گوناگوني دارند: بعضي آن را به روزي حلال و عده اي به قناعت و راضي بودن از نصيب و قسمت و گروهي به رزق روزانه و دسته اي به عبادت همراه با روزي حلال و سرانجام طايفه اي به توفيق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن تفسير كرده اند. ولي حيات طيبه چنان معناي وسيع و گسترده اي دارد كه همه اين معاني را در بر مي گيرد. زندگي پاكيزه از هر نظر پاكيزه از آلودگي ها، ظلم ها و خيانت ها، عداوت ها و دشمني ها، اسارت ها و ذلت ها و انواع نگراني ها و هرگونه چيزي كه آب زلال و گواراي زندگي را در كام انسان ناگوار مي سازد.

در روايتي كه در نهج البلاغه از امير مؤمنان(ع) آمده چنين مي خوانيم: «و سئل عن قوله تعالي فلنحيينه حياه طيبه» فقال هي القناعه؛ از امام(ع) پرسيدند منظور از جمله «فلنحيينه حياه طيبه» چيست؟ فرمود: قناعت» (نهج البلاغه، كلمه قصار 229).

بدون شك مفهوم اين تفسير محدود ساختن حيات طيبه به قناعت نمي باشد بلكه بيان مصداق و نمونه روشني از آن است، چون اگر همه دنيا را به كسي بدهند ولي روح قناعت را از او بگيرند هميشه در آزار و رنج و نگراني به سر مي برد و به عكس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر كنار باشد، هميشه آسوده خاطر و خوش است (تفسير نمونه، ج 11 ، ذيل آيه 97 سوره نحل).

مرحوم علامه طباطبايي در مورد «حيات طيبه» بياني عميق و عالي دارند، ايشان در الميزان، ج 12، در ذيل آيه 97 سوره مباركه نحل مي فرمايد: مراد از «احياء» بخشيدن و افاضه حيات و زندگي است و آيه شريفه دلالت دارد كه خداوند سبحان، انسان با ايماني را كه عمل شايسته و مصالح انجام مي دهد با زندگي جديدي كه غير از زندگي معمول مردم است اكرام مي كند و آثار زندگي حقيقي كه همان علم و قدرت است با اين زندگي جديد همراه و همگام است و اين درك جديد و قدرت باعث مي گردد چنين فرد مؤمني، چيزها را چنان كه هستند ببينيد يعني مي تواند امور و اشياء را به دو قسم حق و باطل تقسيم كند. سپس با قلب و روحش از امور باطل كه در معرض فنا و زوال هستند كه همان زندگي و حيات دنيوي است روي گردان مي شود و به آن پشت مي كند و دل به زينت ها و مظاهر فريبنده دنيا نمي بندد و چون از بند اين تعلقات دنيوي و ظواهر گول زننده آن رها شد، شيطان نمي تواند او را خوار و ذليل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. در نتيجه وسوسه هاي شيطان و هوا و هوس هاي نفساني و زخارف دنيوي او را فريب نمي دهد و وسوسه نمي كند چون زوال و نابودي آنها را مي بيند.

و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقي وجاويدش مرتبط و پيوسته مي گردد و جز ذات پاك او و قرب و جوار او را طلب نمي كند و جز از خشم و دوري از او از چيزي هراس ندارد و در اين هنگام براي خود زندگي پاك و جاودانه و بي زوال مشاهده مي كند كه كارگردان اين زندگي و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر اين زندگي معنوي و پاك جز زيبايي و جمال چيزي مشاهده نمي كند و تنها اموري را كه خداوند آنها را قبيح و زشت شمرده، زشت و ناپسند مي شمرد.

اين چنين انساني چنان نور و كمال و قدرت و عزت و لذت و شادماني در زندگي خود مي يابد و مشاهده مي كند كه پايان و انتهايي ندارد، چگونه چنين نباشد و حال آن او غرق در زندگي ابدي و نعمتي پايدار و بي زوال كه خالي از هرگونه درد و رنج و ناراحتي و كدورت است مي باشد و اين زندگي چنان با خير و نيكي و سعادت آميخته است كه هيچ نوع شقاوت و بدبختي در آن راه ندارد.

اما راه رسيدن به حيات طيبه: در همين آيه 97 نحل، راه رسيدن به اين زندگي پاكيزه بيان شده است. براي رسيدن به زندگي پاك و حيات معنوي و روحاني بايد اعمال صالح توأم با ايمان از انسان سر بزند و تنها وسيله و ملاك و معيار «ايمان» و اعمال صالحي است كه برخاسته از ايمان و دل مؤمن باشد و ديگر هيچ قيد و شرطي نه از نظر سن و سال، نه از نظر نژاد، نه از نظر جنسيت و نه از نظر پايه و رتبه اجتماعي در كار نيست. توجه به اين آيه شريفه نقش بسيار عميق ايمان وعمل صالح را در رسيدن به حياتي پاك و پاكيزه روشن مي سازد. ايمان زمينه تحقق اعمال صالح است و دلي كه مؤمن و خدا باور نباشد، هر چند اعمال خوبي هم داشته باشد بالاخره انگيزه هاي ديگر در آن تأثير مي گذارد و از عمق و استواري چنداني برخوردار نيست. اعمال صالح در واقع كاشف و حاكي از وجود ايمان در انسان است و اعمال صالح ايمان را در وجود انسان تثبيت و ريشه دار مي سازند و اين ايمان تقويت شده و خود منشأ و سرچشمه اعمال نيك و صالح بعدي مي گردد و اين چنين ايمان و عمل صالح نسبت به يكديگر تأثير متقابل و كنش و واكنش دارند.

www.morsalat.coma


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.