پرسش :
با توجه به اینکه تلاش دولت در زمان جنگ رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم و تأمین حداقل نیازهای آنان بود، آیا دولت به پشتیبانی از جنگ توجه کافی داشت؟
پاسخ :
این سؤال را میتوان به دو بخش قبل و بعد از عزل بنیصدر تقسیم کرد. در مرحله اول که در زمان ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوای بنیصدر بود به دلیل اختلافات اصولی بین وی و نیروهای خط امام، سیاست واحدی بر جبههها حاکم نبود و اصولاً وی با حضور و ایفای نقش سایر اشخاص و نهادها مخالف بود و از این لحاظ شاید عذرها پذیرفته باشد. مرحله دوم، زمان بعد از حاکمیت نیروهای خط امام بر جبهه و پشت جبهه و کنارهگیری لیبرالها از قدرت بود. در این مرحله آن گونه که باید و شاید شاهد نگرش همه جانبه و فراگیر در تمامی سطوح و ردههای اجرایی و تصمیم گیری نسبت به مسئله جنگ نبودیم. خصوصاً با توجه به اینکه امام به عنوان فرمانده کل قوا جنگ را در رأس امور میدانستند و مردم نیز با حضور داوطلبانه و عاشقانه خود از هیچ گونه کمکی در امر پیشبرد جنگ دریغ نمی ورزیدند. البته تجزیه و تحلیل این موضوع نشان میدهد که در برخی موارد مشکلاتی در پشتیبانی رزمندگان وجود داشته است اما هیچگاه تعمدی در رسیدگی نکردن به امور جنگ وجود نداشته است و در بسیاری مواقع نیز ضعف در پشتیبانی جنگ به علت وضعیت اقتصادی کشور و کمبودهایی بوده است که بر اثر تحریمهای بینالمللی گریبانگیر کشور میشده است. اما به طور کلی میتوان دلایل ذیل را در بروز چنین وضعیتی مؤثر دانست:
1-عدم تجربه مسئولان حکومتی در ادارة چنین جنگ گسترده و طولانی که در تاریخ یکصد ساله اخیر ایران بی سابقه بوده است.
2-محدودیت امکانات و مقدورات کشور که تصمیم گیری مسئولان را در تعیین اولویت برای رفع نیازمندیهای جبهه یا نیازمندی های اولیه و ابتدایی مردم با مشکل مواجه میساخت.
3-سیل گسترده کمکهای مادی و تسلیحاتی قدرتهای بزرگ و دیگر کشورهای جهان به عراق، گردآوری چنین امکانات و تسهیلاتی را برای ایران که در تحریم اکثر کشورهای غربی قرار داشت، مشکل ساخته بود.
4-وجود نوعی خوشبینی در برخی مسئولان در مورد کوتاه مدت بودن جنگ و غفلت از برنامهریزی کلان و طولانی مدت برای اداره جنگ و مقتضیات آن.
5-و ...
منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
این سؤال را میتوان به دو بخش قبل و بعد از عزل بنیصدر تقسیم کرد. در مرحله اول که در زمان ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوای بنیصدر بود به دلیل اختلافات اصولی بین وی و نیروهای خط امام، سیاست واحدی بر جبههها حاکم نبود و اصولاً وی با حضور و ایفای نقش سایر اشخاص و نهادها مخالف بود و از این لحاظ شاید عذرها پذیرفته باشد. مرحله دوم، زمان بعد از حاکمیت نیروهای خط امام بر جبهه و پشت جبهه و کنارهگیری لیبرالها از قدرت بود. در این مرحله آن گونه که باید و شاید شاهد نگرش همه جانبه و فراگیر در تمامی سطوح و ردههای اجرایی و تصمیم گیری نسبت به مسئله جنگ نبودیم. خصوصاً با توجه به اینکه امام به عنوان فرمانده کل قوا جنگ را در رأس امور میدانستند و مردم نیز با حضور داوطلبانه و عاشقانه خود از هیچ گونه کمکی در امر پیشبرد جنگ دریغ نمی ورزیدند. البته تجزیه و تحلیل این موضوع نشان میدهد که در برخی موارد مشکلاتی در پشتیبانی رزمندگان وجود داشته است اما هیچگاه تعمدی در رسیدگی نکردن به امور جنگ وجود نداشته است و در بسیاری مواقع نیز ضعف در پشتیبانی جنگ به علت وضعیت اقتصادی کشور و کمبودهایی بوده است که بر اثر تحریمهای بینالمللی گریبانگیر کشور میشده است. اما به طور کلی میتوان دلایل ذیل را در بروز چنین وضعیتی مؤثر دانست:
1-عدم تجربه مسئولان حکومتی در ادارة چنین جنگ گسترده و طولانی که در تاریخ یکصد ساله اخیر ایران بی سابقه بوده است.
2-محدودیت امکانات و مقدورات کشور که تصمیم گیری مسئولان را در تعیین اولویت برای رفع نیازمندیهای جبهه یا نیازمندی های اولیه و ابتدایی مردم با مشکل مواجه میساخت.
3-سیل گسترده کمکهای مادی و تسلیحاتی قدرتهای بزرگ و دیگر کشورهای جهان به عراق، گردآوری چنین امکانات و تسهیلاتی را برای ایران که در تحریم اکثر کشورهای غربی قرار داشت، مشکل ساخته بود.
4-وجود نوعی خوشبینی در برخی مسئولان در مورد کوتاه مدت بودن جنگ و غفلت از برنامهریزی کلان و طولانی مدت برای اداره جنگ و مقتضیات آن.
5-و ...
منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ